تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

28 دی ماه 1397 ـ  18 ژانويه 2019

           

______________________________________________________

اين کشور ما است که درباره اش تصميم می گيرند!

فراخوان برای واکنش نسبت به کنفرانس ورشو

نامه ای خطاب به دبيران کل و رهبران احزاب و سازمان های سياسی

(سراسری و قومی سکولار دموکرات و معتقد به حفظ تماميت ارضی ايران)

شخصيت های مستقل سياسی

مسئولان سازمان های حقوق بشری ايرانی

و شخصيت های فرهنگی، علمی و هنری

          امضاء کنندگان اين نامه، از جانب نهادهای متبوع خود، وظيفهء خود می دانند که بی پرده به فرا رسيدن موقعيتی سرنوشت ساز در تاريخ معاصر کشورمان اشاره کنند؛ موقعيتی که برآيند آن، در ميان گزينه های پيش رو، از يکسو می تواند به آزادی کشورمان از قيد و بند دلشکن تسلط حکومت اسلامی بر ايران بيانجامد و، از سوی ديگر، ميهن را به آشوب، ويرانی، جنگ بيرونی و درونی و از هم  گسستن بکشاند.

          همه می دانيم که، از جنگ دوم جهانی به اين سوی، تصميمات بين المللی بر سرنوشت کشورهای جهان (بويژه اگر در وضعيتی بغرنج بسان آنچه ايران کنونی در آن بسر می برد باشند) کارکرد مستقيم داشته است. نمونهء برآزمودهء آن در تاريخ معاصر کشورمان تحولات سياسی در سال 1357 بود که انظار جهانيان را متوجه ايران کرد و رهبران کشورهای مقتدر جهان را در 4 تا 9 ژانويهء 40 سال پيش در جزيرهء گوادالوپ گرد هم آورد تا آنان، زير نام چاره جوئی برای زدودن آشوب در خاورميانه و تأمين صلح در آن منطقه، دربارهء سرنوشت کشورمان تصمیم بگیرند.

          همين تجربه بس است تا دريابيم که اينگونه تصميمات بين المللی (دست کم در ميان کشورهای مقتدر جهان) چگونه می توانند در شکل گرفتن سرنوشت کشورهای آشوب زده کارگر باشند. بر اين بنياد اکنون نيز بايد هوشيار بود که موقعيت تاريخی جديدی پيش روی ما برآمده است. دو دولت امريکا و لهستان طی یادداشت مشترکی اعلام داشته اند که از سران کشورهای منطقه و جهان دعوت شده تا در 13 و 14 فوريه سال جاری (کمتر از يک ماه ديگر) در شهر «ورشو» گرد هم آيند و، بنا بر آنچه اعلاميه بيان می دارد، از يکسو «به صلح، ثبات، آزادی و امنیت منطقه خاورمیانه بپردازند» و، از سوی ديگر، این پرداختن «شامل آن ‌شود که اطمینان حاصل کنند رژيم اسلامی مسلط بر ايران از اين پس یک نیروی بی‌ثبات‌کننده نخواهد بود». اگرچه عرف سياست بين المللی اجازه نمی دهد که اينگونه کنفرانس ها سر راست به برنامه ريزی برای برانداختن رژيم های لگام گسيخته بپردازند اما فرجام کار جز اين نخواهد بود.

          در اين کنفرانس، به دعوت امريکا و لهستان، وزرای خارحهء اسرائيل و کشورهای عربی خاورميانه نيز کنار هم می نشينند تا دربارهء منطقه ای که چهل سال است حکومت اسلامی چيره بر ايران آن را به آتش کشيده چاره ای بيانديشند که اجازه ندهد اين حکومت به عمليات مخرب خود در منطقه ادامه دهد. بديهی است که اين «چاره» می تواند از تشديد تحريم های اقتصادی آغاز شده و حتی به جنگی که ايران در آن خواهد سوخت بيانجامد.

          حال از خود بپرسيم که چرا جای نمايندگان اپوزیسیون اين حکومت خونريز، که مدعی اصلی آنند، در اين کنفرانس بين المللی خالی است؛ نمايندگانی که بتوانند با پافشاری به منافع ملی ایران راه های کم هزينه و قابل اعتمادی را برای پايان دادن به رژيم آشوبگر اسلامی نشان دهند؟ مگر اين کشور و ملت ما نيست که سرنوشت اش روی ميز تصميم گيری های خطیر قرار گرفته است؟ مگر نه اينکه سال ها است ما مدعی آن بوده ايم که می خواهيم ايران يکپارچه ای برای ايرانیان با حقوق برابر بسازيم و حکومتی پيشرو برقرار کنيم؟

          خانم ها و آقايان! اين گوی و اين ميدان. اگر توان نجات کشور را داريد زمان بکار بردن آن توانائی هم امروز است، و نه روزی که به نوشداروی بعد از مرگ سهراب تبديل می شود.

          براستی چرا اجزاء مختلف اپوزيسيون، برای نجات ايران از خطرات سهمگين پیش رو، گرد هم نيايند و، بويژه شخصيت هائی که توان گردآوری ايرانيان را دارند، چه جمهوريخواه و پادشاهی پارلمانی خواه، چه تمرکزگرا و خودگردانی طلب، جه زن و چه مرد، چه بی دين و دين دار، چه شيعه يا سنی، يک صدا، به نجات کشور عزيزمان نپردازند و از اجرای وظيفه ای خطير در لحظه ای حساس خودداری کنند؟ کدامين از ميان آيندگان اپوزیسیون بی تفاوتی را که قادر نبوده وطن اش را از خطر نجات دهد خواهد بخشيد؟ و بر آنانی که در چنين موقعيت حساسی تن به اقدام نداده و بر اختلافات خود پای فشرده اند نفرين نخواهد کرد؟

          ما سازمان های امضاء کنندهء اين فراخوان اعلام می داريم که، با آگاهی به وظايف خود، داوطلبانه و بدون هرگونه برتری طلبی، تا پايان روز سه شنبه 22 ژانویه وظیفهء تدارک يک نشست اينترنتی را انجام دهيم و، فارغ از گوناگونی در نگرش های مختلف مان به دموکراسی به جهانيان بگويد که اگر اپوزيسيون حکومت اسلامی در راستای اهداف و وظائف اش مورد پشتيبانی قرار گيرد، هم اپوزيسيون و هم مردم بجان آمدهء ايران را کمک کرده اند تا خود، و نه قدرت های خارجی، ريشهء پليد شجرهء اين حکومت را از خاک ميهن اش بر کنند و ايران را به خانوادهء جهان متمدن برگردانند و منطقه را آرام و مرفه سازند.

          تا کنون گفته شده که سازمان ها و شخصيت های اپوزيسيون بهتر است همکاری های مقطعی و موردی با يکديگر کرده و همکاری های گسترده تر را به هنگام مناسب تری واگذار کنند. بسیار خوب، اکنون فرصت يک کار موردی و مقطعی تاريخی - که می تواند زمينه ساز همکاری های بلندتر نيز باشد و کشور را از خطر جنگ احتمالی برهاند - فراز آمده است و هنگام آن رسيده که سازمان ها و شخصيت های اپوزیسیون موقعيت شناسی و ميهن دوستی خود را براستی نمايان کنند.

          خواستاران مشارکت در اين اقدام خطير می توانند با استفاده از آدرس ای-ميل زير حضور خود در جلسه روز سه شنبه آينده را اعلام بدارند تا آدرس اينترنتی نشست تدارکاتی برايشان ارسال شود.

farakhanwarsaw@gmail.com

          ما از رسانه های اپوزيسیون نيز توقع داريم تا با حمايت از اين پيشنهاد گزارش روزانهء پيشرفت کارها را تقديم ملت ايران کنند.

          هموطنان، خطر واقعی و نزديک است. بگذاريم در مرگ حکومت اسلامی شادمانه پای کوبی کنيم نه اينکه بر ويرانه های کشورمان به سوگواری بنشينيم!

هايده توکلی - دبير کل حزب مشروطه ایران (لیبرال – دموکرات)

منوچهر يزديان - دبيرکل حزب سکولار دموکرات ایرانیان

اسماعيل نوری علا - رئيس شورای مهستان جنبش سکولار دموکراسی ایران

بازگشت به خانه