تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
طلال محمد در فارین پالیسی چه می گوید؟
پرویز رئوفی
از مقاله طلال محمد، متخصص امورخاورمیانه و خلیج فارس و اختصاصأ روابط عربستان و حکومت اسلامی، دو ترجمهء تقریبأ مشابه در گویا نیوز و نشریه سکولار دموکرات ها منتشر شده است۰ در این مقاله رگه هائی از واقعیت وجود دارد به همراه مشتی ادعاهای غیر واقعی و پیش بینی های نادرست و بعید و جهت دار.
گزارهء درست و واقعی تنها خبر کشته شدن ژینا به دست مأموران گشت ارشاد است و وقوع اعتراضات در پی آن. نویسندهء مقاله مدعی است که : "جنبش مردمی که در ابتدا بر مطالبات لغو حجاب اجباری و انحلال پلیس اخلاقی (گشت ارشاد) متمرکز بود در ماه های اخیر دامنهء خود را به دستیابی به حقوق قومیت ها و در برخی موارد ایجاد دولت های مستقل برای گروه های کرد، بلوچ، آذری و عرب در ایران گسترش داد".
گزارش آقای طلال محمد نادرست است و دور از وافعیت و با اخبار و ویدئوهای فراوانی که در دسترس است خوانائی ندارد. در هیچ یک از اعتراضات و در هیچ جائی از ایران، درکردستان، بلوچستان و خوزستان، آنچه که آقای طلال محمد می گوید (مطالبه حقوق قومیت ها و ایجاد دولت های مستقل) دیده یا شنیده نشده است. خواسته های معترضان تمامأ بر سرنگونی حکومت اسلامی و بر ضدیت با سردمداران رژیم متمرکز بوده است. این شایعات عمدتأ از طرف مسئولان احزاب مختلف کردستان و متحدان آنها، مثل حسن شریعتمداری، در مصاحبه ها و مونولوگ هایشان به معترضان نسبت داده می شود که بکلی بدور از واقعیت است.
در مقاله آمده است: "اگر رهبران روحانی برکنارشوند، کشور احتمالأ توسط رهبری نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اداره می شود و یا احتمال دارد که مثل سوریه و لیبی تکه تکه شود... و دولت های جدیدی مثل طرابلس و بنغازی در لیبی بصورت تقسیم ارضی بر اساس خطوط قومیتی ایجاد کند".
آقای متخصص خاورمیانه قاعدتاً این را باید دانسته باشد که نه روحانیت چندان یکپارچه است و نه سپاه پاسداران با آن رقابت و خصومت پنهانی در بالا (خصوصأ پس از حذف قاسم سلیمانی) و شکافی که بین رده های بالا و بدنهء آن وجود دارد شباهتی به یک تشکیلات نظامی متعارف دارد و با وابستگی این دو نهاد به یکدیگر و تنفر عمومی از هر دوی اینها، بقای یکی بدون وجود دیگری ابدأ متصور نیست.
احتمال سوریه ای و لیبیائي شدن ایران در صورت نبود سپاه در قدرت بقصد القای این نظرنادرست مطرح می شود که این سپاه است که از سوریه ای و لیبیائی شدن ایران جلوگیری خواهد کرد. در حالی که چنین انتظاری را تنها از یک «میرو»ی نظامی ملی می توان داشت نه از سپاهی که تمامی اقدامات اش درجهت ضدیت با منافع ملی است
بعلاوه اصولأ چنین پتانسیلی در اقوام ایرانی وجود ندارد و این در اعتراضات سراسری اخیر بخوبی مشاهده شده است؛ تا جائی که خانوادهء ژینا او را نه دختر کرد بلکه دختر ایران خوانده اند و فریادهای کردستان یا بلوچستان چشم و چراغ ایران در تمامی شهرهای ایران طنین افکنده است. با وجود عدم تمایل اقوام مختلف ایران هیچ یک از احزاب و گروه های قومی، و در رأس آنها احزاب کردی با ۱۰۰۰ یا خداکثر ۲۰۰۰ فرد مسلح حتی به اندازهء سال 5/1944 - یعنی زمان جمهوری های مستقل کردستان و آذربایجان که نتوانستند در مقابل ارتش نسبتأ ضعیف آن زمان ایران مقاومت کنند - قدرت ندارند تا ایران را سوریه ای یا لیبیائی کنند و با استقرار حکومتی دموکراتیک پس از حکومت اسلامی این امکان باز هم غیر محتمل تر خواهد شد.
نویسندهء مقاله مدعی است که "بهار عربی کشورهای خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را تکه تکه کرد و به پیدایش گرو ه های تروریستی مانند دولت اسلامی داعش کمک کرد". چگونه است که آقای طلال محمد نمی داند که بهار عربی در سال ۲۰۱۰ أغاز شد، اما داعش ۶ سال قبل از آن در ۲۰۰۴ تحت نام دولت اسلامی عراق به رهبری ابو مصب الزرقاوی و سپس ابو ایوب البغدادی تشکیل شد و به سبب سرکوب خشونت آمیز معترضان توسط حکومت بشار اسد و دخالت حکومت اسلامی بقصد تمرین سرکوب و کشتار و نیز نزدیک شدن به مرزهای اسرائیل بود که این گروه که رهبریش در دست ابوبکر بغدادی بود از عراق به سوریه آمد و نام دولت اسلامی عراق و شام را بر خود نهاد.
آقای متخصص خاورمیانه از خود نمی پرسد که چرا داعش در عراق و سوریه یعنی جائی که حکومت مووسم به «جمهوری اسلامی» حضور داشت توانست نفوذ کند و نه در الجزایر و تونس و مصر که پای سپاه به آنجاها نرسیده بود؟
آقای طلال محمد می نویسد: "فروپاشی کامل حکومت اسلامی ممکن است گروه های مسلح وابسته (حزب الله وحوثی ها) را تضعیف کند، اما در عین حال می تواند باعث تشدید حضور آنها شود و خطر بیشتری برای ریاض و همسایگان اش بهمراه داشته باشد. بدون فرماندهی مرکزی، اعضای این گروه ها می توانند به مزدوران (گرگ تنها) تبدیل شوند.
نویسنده، به سبب عرب بودن اش، قاعدتأ بایستی با چگونگی پیدابش، اهداف و عملکرد این گروه ها آشنائی داشته باشد؛ که قطعأ دارد. اینها و همچنین حماس و حشد الشعبی از لحاظ ایدئولوژیک و مالی و تسلیحاتی بند ناف شان به حکومت اسلامی متصل است و از جیب مردم سرکوب شدهء ایران ارتزاق می کنند. در صورت قطع این بند ناف هیچ یک (بجز حزب الله، به سبب شبکهء قاچاق و مالی ای که در خاورمیانه و امریکای جنوبی – آن هم به یاری چتر حفاظتی که حکومت اسلامی ایجاد کرده که آن هم پس از سقوط رژیم برداشته خواهد شد) قادر به ادامهء حیات نبوده و دچار ریزش وت سویه خواهند شد.
عربستان سعودی نه از سرنگونی رژیم بلکه از روی کار آمدن حکومتی ملی و دموکراتیک متکی به منشور حقوق بشر و حقوق کامل شهروندی برای آحاد ملت بیمناک است؛ حکومتی که در آن زنان و مردان برابر باشند و محدودیت های دینی برداشته شود. وجود چنین کشوری در همسایگی شان و تأثیر ناگزیر آن است که کشورهای جنوب خلیج فارس را نگران می کند. سقوط حکومت اسلامی و بر سر کار آمدن حکومت دینی دیگری اما با اهداف تجاوزکارانهء کمتر آن چیزی است که کشورهائی مثل عربستان خواهان آنند. چندین بار بمباران تأسیسات آرامکو که با صرف چند میلیارد دلار قابل ترمبم است به
اندازهء وجود دولتی مدرن در همسایگی اش، عربستان را نمی ترساند.