تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
نه از ره کين؟
اسماعيل نوری علا
مقالهء آقای دکتر ستار دوشوکی (رئيس جائی با عنوان «مرکز مطالعات بلوچستان» در لندن) مرا غرق در حيرت نموده و با کمال اکراه مجبورم کرده است که در صحت عفل برخی از آدم ها شک کنم.
البته حکايت من با ايشان قديمی است و از زمانی که من در 10 سال پيش سايت «سکولاريسم نو» را براه انداختم شروع شده است. در آن زمان ايشان قدم به قدم عليه فکرهای من جبهه گرفته و مقاله می نوشتند. پنج سال پيش هم که عده ای دور هم جمع شدند تا نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران را راه اندازی کنند ايشان ابتدا داوطلب شرکت در کميتهء برگزاری آن شدند و پس از چند جلسه هم با اعتراض کار را رها کردند و ديگر هم از ايشان خبر مستقيمی نداشتم جز اينکه هر از چند گاهی مقاله ای در مورد بلوچستان برايم می فرستادند تا آن را در نشريهء جنبش سکولار دموکراسی ايران منتشر کنم که اغلب هم منتشر می شد، اما رغبتی در ايشان برای شرکت در کنگره های سالانه سکولار دموکرات های ايران مشاهده نکرده بودم جز اينکه وقتی کنگرهء چهارم در هامبورگ تشکيل می شد ايشان پيامی را بدين مضمون برای آن فرستادند که متن آن در سايت کنگره موجود است: «دوستان گرامی، همانگونه که قبلاً هم اشاره کرده ام، بنده از این نشست حمایت می کنم. بعنوان یک اصل از هر نشست شفاف و سودمند اپوزیسیون حمایت می کنم. اگر این گردهمایی در لندن می بود حتماً در آن شرکت می کردم. با کمال احترام به تک تک شرکت کنندگان که شخصیت های بسیار محترمی هستند، بسیار خوشحال می شدم اگر می توانستم در آن جمع گرانقدر باشم و پیشنهادات خود را مطرح می کردم». (ايشان سپس موضوعات مورد علاقهء خود را شرح داده بودند).
تا اينکه در ماه شهريور گذشته، در جريان تهيهء مقدمات کنگره پنجم، که آقای حسن اعتمادی رئيس کميتهء برگزاری و مسئول دعوت ها و خبر رسانی بودند و من در آن کميته وطيفهء گردآوری پول و تهيه جا را داشتم، به اعضاء کميته اطلاع دادند که از آقای دوشوکی ای ميلی بدين مضمون دريافت داشته اند: « جناب دکتر نوری علا و اعتمادی گرامی، سلام... مایل بودم با شما در مورد هدف کنگره (وحدت در کثرت) و اینکه علاوه بر سخنرانی چه ساز و کارها و یا برنامه هایی برای اجرایی شدن وحدت در کثرت در عرصهء عمل تدارک دیده شده[رها شدن جمله از من نيست]... چون اگر هدف وحدت در کثرت است، باید برنامه ریزی و فراهم سازی زمینه و ساز و کارها را نیز در مد نظر داشت. آیا امکان گفتگو اسکایپی وجود دارد؟ منتظر جواب شما هستم. ارادتمند و آرزومند بهترین ها برای شما هر دو. دوشوکی»
بدينسان معلوم شد امسال قرار است آقای دوشوکی را هم در کنگره پنجم داشته باشيم و ايشان ميل دارند در کنگره پيرامون موضوع «وحدت در کثرت» هم صحبت کنند. اما مشکل آن بود که ايشان به آئين نامهء برگزاری کنگره توجه نداشتند که در بندهای اوليهء خود می گويد:
«الف: کنگرهء ساليانهء سکولارهای ايران بر اساس مفاد پيمان نامهء عصر نو بوجود آمده و هر ساله، بمنظور ايجاد امکان شرکت هر چه بيشتر سکولار دموکرات های ايران که در نقاط مختلف دنيا پراکنده اند، در يکی از شهرهای اروپائی و امريکائی برگزار می شود و اميد آن می رود که پس از انحلال حکومت اسلامی نيز کار خود را در ايران آزاد ادامه دهد.
«ب: هدف از برگزاری اين کنگرهء ساليانه فراهم آوردن همايشگاهی است که همهء فعالان سياسی ايران که به سکولار دموکراسی اعتقاد دارند بتوانند، با حفظ مواضع و استراتژی ها و پيوندهای سازمانی خود، در آن حضور يافته و با ديگران دربارهء مسائل مبتلابه سکولار دموکراسی در ايران و روند پيشرفت های کنونی و پيش بينی آيندهء آن در ايران به رایزنی و گفتگو بنشينند. به عبارت ديگر، کنگره محل تعاطی افکار است، تصميمی نمی گيرد اما هرکس می تواند در طی آن فکرها و پيشنهادات خود را برای جمع بيان کند، بی آنکه برای اجرائی شدن آنها رأی گيری به عمل آيد.
«پ: به همين دليل اگرچه، در هنگام برگزاری هر کنگره، موضوع عمومی خاصی بعنوان بهانه ای برای تشکيل هر کنگره اعلام می شود اما کنگره ها دارای قطع نامهء پايانی نيستند و فقط کوشش می شود تا در جريان برگزاری آنها شخصيت ها و سازمان های معتقد به سکولار دموکراسی، با حسن استفاده از فضای دوستانه و پر تفاهمی که بر کنگره ها حکفرما خواهد بود، به برقراری ارتباط و همکاری بيشتر بين خود تشويق شوند.
«ت: اين کنگرهء ساليانه متعلق به هيچ سازمان و گروه سياسی، اجتماعی و فرهنگی نيست و تنها از طريق کوشش های کميتهء هماهنگی جنبش سکولار دموکرات های ايران مرکب از چند تن علاقمند که برخی شان در سازمان های مختلف سياسی و اجتماعی عضويت دارند برگزار می شود».
بدينسنام معلوم نبود که «برنامه ریزی و فراهم سازی زمینه و ساز و کارها»ی مورد نظر ايشان قرار است در اين کنگره چگونه تحقق پذيرد.
در عين حال، در برگزاری اين کنگره ها هدف شرکت دادن هرچه بيشتر سکولار دموکرات ها در سخنرانی ها و بحث ها است و به همين دليل امسال هم طوری برنامه ريزی شده بود که حدود سی و شش سخنران پشت تريبوت کنگره رفته و سخنرانی کنند که آقای دوشوکی هم يکی از آنها بود. من نيز، فقط بعنوان يک شرکت کننده در کنگره، جائی را در انتهای صف سخنرانان آخرين جلسه برای خود گرفته بودم، با اين آمادگی که اگر داوطلب ديگری پيدا شد از حق خودم صرفنظر کنم.
يکی از نکاتی که در اين کنگره ها مطرح می شود خبرهائی است از تشکيل نهادهای مختلف سکولار دموکرات ها. مثلاً می توان به اين خبرها توجه کرد:
- در کنگره اول: اعلام تشکيل «جنبش سکولار دموکرات های ايران»
- در کنگره دوم: اعلام موجوديت «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» و نيز «پيوند سرای نويسندگان و هنرمندان سکولار دموکرات ايران» و نيز ارائهء پيشنهاد برای تشکيل نهادی در راستای «گفتمان ملی برای تأمين منافع ملی» بوسيلهء آقای ناصر پاکنژاد.
- در کنگره سوم: خبر تشکيل قريب الوقوع «حزب آرا» بوسيلهء آقای دکتر سياوش عبقری.
- در کنگره چهارم: اعلام موجوديت «حزب سکولار دموکرات ايرانيان»
- و در کنگره پنجم (امسال): اعلام تشکيل قريب الوقوع «کنفرانس شورای دموکراسی خواهان» بوسيلهء آقای محمد زمانی، و طرح پيشنهاد ايجاد «مهستان جنبش سکولار دموکراسی ايران» از جانب من و اينکه بزودی در مورد شرکت در اين مهستان دعوتی عمومی خواهد شد. همچنين چند پيشنهاد ديگر هم مطرح شد که تفصيل آنها را فراموش کرده ام اما همهء آنها در ويدئوهای کنگره موجودند و من، بر خلاف گفتهء آقای دوشوکی، سخنی در رد يا تکذيب آنها بر زبان نياورده ام و پيشنهاد خود را مکمل برخی از آنها خوانده ام.
اما در اينجا لازم می دانم که در مورد شرايط سخنرانی خود، که طرح ايجاد مهستان در آن مطرح شد، اندکی توضيح دهم: در بعد از ظهر دومين روز کنگرهء پنجم، که قرار بود من بعنوان آخرين سخنران جلسه به مدت 7 دقيقه صحبت کنم معلوم شد که خانم زرين محی الدين، دومين سخنران جلسه به کنگره نيامده اند. همچنين آقای هوشنگ اسدی، سخنران چهارم جلسه، بدون اطلاع من، به آقای جهانشاه رشيديان، که رياست جلسه را بر عهده داشت، مراجعه کرده و به ايشان گفت که می خواهد از وقت سخنرانی خود صرفنظر کرده و آن وقت را به من بدهد. بلافاصله آقای محسن ذاکری، سخنران ششم جلسه، نيز به تأسی از آقای اسدی همين پيشنهاد را با آقای جهانشاه رشيديان مطرح کرد و به اين ترتيب هنگامی که، پس از آقايان دانيال خنده رو و آرش مهدوی و داريوش مجلسی، نوبت به من رسيد آقای رشيديان اعلام کرد که من می توانم با استفاده از وقت منصرفين و غايبين تا بيست دقيقه صحبت کنم. من نيز در اين سخنرانی، که متن آن روی يوتيوب موجود است، مثل همهء شرکت کنندگان ديگر که نظرات و پيشنهادات خود را بيان می داشتند، پيشنهاد ايجاد «مهستان» را مطرح کردم و با توجه به آئين نامهء برگزاری کنگره های سالانهء سکولار دموکرات های ايران، نه خواستار رأی گيری شدم و نه تصميم گيری.
حال نمی دانم اين عمل من چرا برای آقای دوشوکی اينقدر شوک آور بوده که اين همه در مورد آن سر قلم رفته اند. البته نظرات آقای دکتر دوشوکی را می توان به سه دسته تقسيم کرد:
- يکی اينکه اصلاً چرا نوری علا اين پيشنهاد را مطرح کرده است؟ که البته ايراد مبتذلی است چرا که ايشان هم می توانستند در سخنرانی خود هر پيشنهادی را که مناسب می دانستند مطرح کنند و من هم از زمان و حق خود برای بيان فکرم استفاده کرده ام.
- دو ديگر هم تلاش ايشان است در ابطال سخنانی که من در گفتگو با خانم اختر قاسمی، خبرنگار روزنامهء کيهان لندن مطرح ساخته ام، و نشان دادن اينکه من در مورد تعداد شرکت کنندگان غلو کرده ام و حضار مجلسی که خود آقای دوشوکی در روز دوم در آن ظهور کرده اند (به استناد عکسی که پس از رفتن عدهء زيادی از شرکت کنندگان گرفته شده) عدهء کمی بوده اند؛ و سکوتِ، بقول ايشان، «انسان های بسیار محترم و فرهیخته ای که بعنوان میهمان به کنگرهء پنجم سکولار دموکرات ها آمده بودند» هم (که شامل سکوت خود آقای دوشوکی هم می شود) از روی ادب بوده؛ و آنها هم که از پيشنهاد من استقبال کرده اند (و لابد جزو انسان های بسیار محترم و فرهیخته محسوب نمی شوند) کودکانی هستند که به آقابالاسر يا آقا معلم نياز داشته اند (که در اين مورد جواب آقای دوشوکی را بايد خود اين «انسان های دست دوم» بدهند). در اين مورد من بحثی ندارم و اصلاً اينکه چند نفر حرف مرا شنيده و از آن استقبال کرده اند چه اهميتی دارد؟ مهم اين است که پس از طرح موضوع آيا اين پيشنهاد مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت و چنان «مهستانی» تشکيل خواهد شد يا نه.
- و سه ديگر هم مخالفت اصلی اطشان با فکر تشکيل مهستان بوسيله من و کميتهء هماهنگی جنبش است، آن هم به اين دليل که معلوم نيست چه کاسه ای زير نيم کاسه است. می نويسند: «شگفت آور اینکه اکنون خودشان می خواهند دقیقاً همان کار (تشکیل شورای ملی تحت عنوان مهستان که شیوهء غیر دمکراتیک و گزینشی سلاطین و پادشاهان برای شورای مشورتی مهتران و فئودالان بوده است که در آن "کهتران" و مردم عادی جایگاهی نداشته و ندارند) را در فضای مجازی (اتاق زوم) انجام بدهند و در اوایل سال آینده از طریق انتخابات زومی در فضای مجازی به احتمال زیاد آقای دکتر نوری علا بعنوان سخنگوی "هزاران ایرانی مجازی" انتخاب شود، که خواهد شد، چون همه ما می دانیم در این اطاق های تاریک مجازی ریش و قیچی در دست کیست». (که کاش شمه ای از تجربهء خود در امر رفتن به اطاق های تاريک و رويارو شدن با کسانی که ريش و قيچی را در دست دارند مطرح می فرمودند تا روشن شويم).
بهر حال، از نظر من، اين نکات نيز جنبهء پيشگوئی پيامبرانه را دارند و آدم عاقل در مورد کار انجام نشده قضاوت نمی کند.
اما برگردم به ابتدای اين نوشته و آنجا که نوشتم: «با کمال اکراه مجبورم در صحت عفل برخی از آدم ها شک کنم». داستان بر می گردد به گذشتهء رابطهء متشتتی که آقای دوشوکی با من داشته است و حتی در همين مقاله هم می گويد که: «نگارنده بیش از شش سال پیش در روز شنبه 20 آبان 1390 در مقاله ای بنام "جمعه گردی هایی که ره به ترکستان دارد" هشدار داده بودم و نوشتم: "زاهدی مهمان پادشاهي بود. چون به طعام بنشستند، كمتر از آن خورد كه ارادت او بود، و چون به نماز برخاستند، بيش از آن كرد كه عادت او، تا ظنّ صلاحيت در حقّ او زيادت كنند"».
همانطور که نوشتم، ايشان شش سال که سهل است، از همان ابتدا که من کار نوشتن مقالات سياسی را آغاز کردم عليه من نوشته اند و من هم همهء آنها را در سايت هائی که سردبيری شان را بر عهده داشته ام منتشر کرده ام، اما برايم اعجاب انگيز آن بود که در آستانهء برگزاری امسال ايشان علاوه بر اعلام شرکت و خواستاری سخنرانی، يک ويدئوی چند دقيقه ای را هم فرستاده و خواستار آن شدند که پيام شان حتماً به سمع و نظر شرکت کنندگان در کنگره برسد و ما هم آن را در بالای سايت کنگرهء پنجم گذاشتيم و هنوز هم همانجا هست. ايشان در اين پيام اظهار داشته اند که:
«اگر قرار است نقدی بر کسی وارد باشد خود من در صدر گناهکاران اپوزيسيون قرار دارم، بعنوان يک منتقد. و جوالدوز نقد را، بخاطر نق زدن های گدشته ام، بر خود وارد می دانم. و پروندهء طولانی هم در نقد جنبش سکولار دموکراسی، بدانگونه که بود، دارم. و قبل از تشکيل اولين کنگرهء سکولار دموکرات ها در واشنگتن عضو اين جريان و عضو کميتهء تهيهء اسناد بودم اما متأسفانه بخت يار نشد و قبل از تشکيل کنگره استعفا دادم. و بعد از آن نيز، طی ساليان دراز، در مقالات و مصاحبه های گوناگون ديدگاه های مختلف نظری و تئوريک در مورد جنبش سکولار دموکراسی و نظرات دوست بزرگوار و انديشمند فعال، آقای دکتر نوری علا، را به چالش کشيدم و به نقد آنها پرداختم. که مقالات متعدد در سايت های مختلف موجود است: مقالاتی در مورد "سکولاريسم نو" و جايگاه آن در سپهر سياسی اپوزيسيون، بعنوان يک پلاتفرم برای اتحاد، و مطالب آموزندهء دکتر نوری علا در سلسلسه مقالات "جمعه گردی ها"ی هفتگی ايشان و غيره. يکی از دلايل جدا شدن بنده در آن زمان بعنوان يک بلوچ طرح خواسته هائی بود که در تحقق آنها نتوانستم واقعاً بقيهء هموطنان را متقاعد کنم. و به همين دليل با عصبيت ايلی می توان گفت که قهر کردم و بجای همرهی و همگرائی و همسوئی ره انتقاد را پيشه نمودم...» (بقيه اين سخنان را می تواند روی يوتيوب بشنويد).
و اعجاب انگيزتر هم اينکه ايشان پس از کنگره پنجم (که چنانکه می گويند طی آن شاهد «شعبده بازی»های من بوده اند) در يک گفتگو با تلويزيون صدای امريکا شرکت می کنند تا مطابق خواست برنامه ريز آن تلويزيون در مورد «کنفرانس شورای دموکراسی خواهان» (که اگرچه دعوت داشتيم اما، نه ما و نه ايشان، در آن شرکت نکرديم (هر چند دعوت داشتيم) صحبت کنند و چون نه از آنچه در آن کنفرانس گذشته بود خبر داشتند و نه دل شان می آمد که به حضور تجزيه طلبان شناخته شده در آن کنفرانس اشاره کنند، يکباره سر مرکب سخن را کج کرده و به صحرای کربلای کنگرهء سکولار دموکرات ها زده و اين دو اتفاق سياسی را با چسب اسکاچ بهم چسبانده و تحويل صدای امريکا می دهند که موجب اعتراض ما و صدور بيانيه ای در اين مورد می شود؛ بيانيه ای که اکنون مورد غضب آقای دوشوکی در اين مقاله واقع شده و آن را توهين به اقوام ايرانی دانسته اند.
اما جالب اين است که پس از انتشار اين «بيانيهء اخيراً مورد غضب قرار گرفته» و قبل از انتشار مقالهء اخيرشان، ايشان از طريق آقای اعتمادی خواستار گفتگوی ديگری با ايشان و من شدند و طی آن پس از نصيحت دوستانه به ما که «نبايد نسبت به رفتار صدای امريکا يا بی.بی.سی سخنان درشت بگوئيد وگرنه خطر محروم شدن از اين امکانات را خواهيد داشت»، با لحنی پوزشخواهانه توضيح دادند که پس از انتشار مطلب صدای امريکا ايشان آن را شخصاً دست کاری کرده و برخی از تصاوير کنگرهء سکولار دموکرات ها را زير سخنان خودشان، که مربوط به «کنفرانس شورای دموکراسی خواهان» می شد، گذاشته و آن را در سايت ايرانگلوبال منتشر کرده اند. و حاصل آن گفتگوی ظاهراً دوستانه هم آن بود که گفتند از نوشتن مقاله در اين موارد منصرف شده اند اما اکنون می بينيم که چنان مقاله ای را منتشر کرده اند که به همهء «مسائل» يکجا پاسخ داندان شکن داده اند.
و، باری، احوالات سرگردن ايشان مرا به اين فکر می اندازد که شايد شب ها، وقتی ايشان خوابيده اند، ارواح شوخ لندنی در گوش ايشان زمزمه هائی می کنند که موجب می شود، هر بار بوقت بيداری، در هيبت جديدی ظاهر شوند و دوست و دشمن را نتوانند از يکديگر تشخيص دهند. در اين ميان من فقط اميدوارم اين احوالات متلون بلائی بر سر بلوچستان محبوب ايشان نياورد.