تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

27 بهمن ماه 1401 - 16 ماه فوریه 2023

جمهوری و سلطنت

(پاسخی به دوستی بسیار عزیز)

سام قندچی

توضیح اسماعیل نوری علا: از دوست بسیار ارجمندم، آقای سام قندچی، در این اواخر دو یادداشت منتشر شده؛ اولی تحت عنوان «جمهوریخواهان قلابی که کار اصلی شان تبلیغ بازگشت سلطنت است؛ ویرایش دوم» و دومی تحت عنوان «درد دلی با دوستان دربارهء حسین رونقی و رفتار برخی سلطنت طلبان». در رابطه با این مقالات من طی یادداشت کوتاهی سه نکته را برای سام گرامی نوشته ام که او آنها را در این یادداشت پاسخ داده و در پایان مطلبی که می خوانید نوشته: «من چون اجاره نداشتم تا در این یاددشت نام دوست عزیزم را ذکر کنم از این کار خودداری کرده ام اما خود او می تواند، در صورت تمایل، نام خود را اعلام کند». با امتنان از این حفظ الغیب، لازم است اعلام کنم که آن «دوست» من بوده ام.

****

نکته اول نوری علا: پیشنهاد می کنم بجای «سلطنت طلبان» از اصطلاح «سلطه طلبان» استفاده کنی. دلیل: در ذهن بسیاری از «پادشاهی خواهان پارلمانی»، بعلت اشتباهی که نویسندگان قانون اساسی مشروطه کردند، واژه «سلطنت» و «پادشاهی» یکی انگاشته می شود در حالی که من فکر نمی کنم تو با پادشاهی پارلمانی (آن هم بر اساس انتخاب پادشاه، یقول میهن بان) مخالفتی داشته باشی.

 

پاسخ اول سام قندچی: یک) اینکه از عبارت «برخی سلطنت طلبان» استفاده کردم دلیل اش این بود که آنها خود را در عرصهء عمومی «سلطنت طلب» می خوانند و نخواستم به هر دلیلی آنها را با نام دیگری خطاب کنم و وارد این بحث شوم که واقعاً حق دارند خود را «سلطنت طلب» بخوانند یا نه!

   2) اینکه آیا نویسندگان قانون اساسی مشروطه در این موضوع اشتباه کرده اند را من نمی توانم قضاوت کنم و بحثی است که بهتر است تاریخدانان به آن بپردارند.

  3) تا آنجا که به موضوع سیستم های پادشاهی یا جمهوری مربوط می شود، اگر هر دو دموکراتیک باشند، من مشکلی برای زندگی تحت آن سیستم ها ندارم ولی جمهوریِ واقعاً دموکراتیک را ترجیح می دهم.

  4) آیا "جمهوری هائی استبدادی"، نظیر جمهوری های کمونیستی شوروی سابق و روسیهء کنونی، چین کمونیست، کرهء شمالی، جمهوری آذربایجان در شمال ایران، جمهوری سوریه، جمهوری مصر، جمهوری پاکستان و جمهوری اسلامی ایران و امثالهم را به پادشاهی سوئد یا پادشاهی بریتانیا ترجیح می دهم؟

  خیر، ترجیح نمی دهم! اما، در عین حال، نظیر جان لاک که به خاطر مخالفت با سیستم پادشاهی در بریتانیا تبعید به آمستردام را پذیرفت، این نگارنده نیز ترجیح می دهم در کشوری پادشاهی ولو دموکراتیک زندگی نکنم و در جمهوری واقعاً دموکراتیک زندگی کنم، اگر امکان اش باشد. با این حال اگر واقعاً پادشاهی دموکراتیک در هر نقطهء جهان باشد و آن کشور جایی باشد که به دلائل زیادی بخواهم در آن زندگی کنم، مشکلی ندارم. به عبارت دیگر، اگر روزی ایران پادشاهی دموکراتیک باشد در ایران زندگی خواهم کرد اما ایده آل من نیست.

  5) ضمناً درک من از کاربرد عبارت «میهن بان» توسط «میهن بان رضا پهلوی» ابداً به معنی پادشاه ولو انتخابی نیست. بنظرم ایشان از این عبارت برای جایگاه سیالی که اکنون در جنبش سیاسی ایران دارند در سخنرانی تاریخی خود استفاده کردند که بسیار هم منطقی است و در آن سخنرانی از «جمهوریخواه» بودن خود حرف زدند، و نه فقط «جمهوریتخواه» بودن، و همچنین گفتند اگر قرار باشد در ایران پادشاهی باشد ایشان هوادار «پادشاهی انتخابی» هستند.

  تا آنجا که اطلاع دارم در مالزی چنین سیستمی وجود دارد که نوعی فدرالیسم است؛ چون پادشاه از بین بالاترین مقام های هر منطقه انتخاب می شود؛ شبیه امارات متحده عربی، که البته دومی نوعی دموکراسی عشیرتی است. به هر حال این موضوع به سلطنت طلبان مربوط می شود و نمی خواهم وارد اینگونه بحث ها شوم.

  6) شخصاً همیشه جمهوریخواه بوده و هستم هرچند با جمهوری های استبدادی، چه سوسیالیستی و کمونیستی، چه بعثی، چه اسلامی و چه از هرنوع دیگر، مخالف بوده و هستم.

  برای من مطمئناً جمهوریخواهی مستلزم جمهوریتخواهی است و نه حکومتی نظیر آن «جمهوری های قلابی» که ذکر شد.

  آیا، از دیدگاه این قلم، پادشاهی پارلمانی بیشتر «جمهوریتخواه» است یا جمهوری های استبدادی؟ مطمئناً اولی. و به همین دلیل نوشتم در اولی مشکلی ندارم که زندگی کنم اما ایده آلم جمهوری واقعاً دموکراتیک است.

  7) اجازه دهید تعریف خلاصه ام را از «جمهوری» (که در آن جمهوریت، یعنی دموکراسی، مستتر است و تحریف های به اصطلاح "جمهوری هایی" نظیر رژیم اسلامی در ایران و رژیم پوتین در روسیه ربطی به حقیقت ندارد)، دوباره، در عبارت کوتاه، زیر تکرار کنم که سوء تفاهمی پیش نیاید:

  "جمهوریت به این معنا است که جمهور مردم نه تنها حکومت را انتخاب می کند بلکه بعد از انتخاب هم از طریق ارگانهای قضاوت مردم نظیر مطبوعات آزاد، پارلمان و سازمانهای مدنی و سیاسی آزاد، بر کار حکومت نظارت می کند و حتی اگر پیش از پایان دوره ی هر مقام، از جمله بالاترین مقام یعنی رییس جمهوری، مردم قضاوت بر پس گرفتن رأی خود کنند، برای برکناری آن مقام از طریق طی مراحل قانونی، اقدام می کنند".

  آنچه در بالا ذکر شد در مورد افرادی که عهده دار مقامات می شوند خیلی برای دموکراسی مهم است. حکومت واقعی دموکراتیک بر اساس سیستم حکومتی عمل می کند و نه خوب یا بد بودن افراد یعنی سیستم باید طوری باشد که اگر شیطان هم به قدرت رسید بشود او را پایین کشید آنچه در تجربه ی واترگیت در آمریکا دیدیم که پایین کشیدن رئیس جمهوری در آمریکا که عالیترین مقام را در ید قدرت خود دارد، بدون خون و خونریزی در این سیستم قابل انجام بود!

  8) آیا این کار در سیستم های پادشاهی دموکراتیک ممکن است؟ آری، اما جایگزین باید از همان خاندان سلطنتی باشد و در مورد موضوع «پادشاهی انتخابی» هم واقعاً نمی توانم قضاوت کنم؛ اقلاً در یکسال و نیم گذشته که این بحث مطرح شده دوستان پادشاهی خواه اصلاً طرح و برنامه ای در این مورد ارائه نکرده اند و کلاً بحث در این مورد را مسکوت گذاشته اند!

***

نکته دوم:  "ما در حزب مان مدت ها است که دیگر از واژه «جمهوریت خواهی» بجای «جمهوری خواهی» استفاده می کنیم چرا که اساس مملکت را ابتنای بر «جمهوریت» می دانیم و برایمان (بر اساس اعلامیه جنبش در مورد «جلوگیری از بازتولید استبداد») فرقی نمی کند که رئیس نمادین و انتخابی مملک رئیس جمهور باشد یا شاه. مگر، در اصل، واژهء شاه به معنای رئیس (و برتر) نبوده است؟ چرا ما باید «پرزیدنت» را به «شاه» ترجمه نکنیم و بگوئیم «رئیس جمهور»؟"

 

پاسخ دوم: من همیشه تصورم این بود حزب مورد اشارهء این دوست حزبی جمهوریخواه است و مطمئنا به معنی واقعی کلمه نظیر احزاب واقعی جمهوریخواه در آمریکا و اروپا که جمهوریتخواه بودن در آن مستتر است و به همین دلیل با اینکه عضو حزبی نیستم اما هواداری خود را اعلام کرده ام و همچنان از چنین حزبی هواداری خواهم کرد به همانگونه که سال هاست از جنبش سکولار دموکراسی ایران حمایت کرده ام.

  با اینهمه شخصاً اگر می خواستم روزی عضو حزبی شوم، فقط عضو حزبی می شدم که به روشنی جمهوریخواه باشد و مطمئناً «جمهوریخواه» به معنی دموکراتیک، سکولار و آینده نگر که در آن «جمهوریتخواه» بودن مستتر است، با اینحال اگر حزبی پادشاهی خواه باشد و در عین حال «جمهوریتخواه» به معنی دموکراتیک، سکولار و آینده نگر، از آن حمایت می کنم ولی مطمئناً عضو آن حزب نخواهم شد.

  همچنین عباراتی نظیر «رییس جمهوری» و «پادشاه» ترجمه ی لغت «پرزیدنت» نیستند و بحث بر سر بازی با لغات نیست. ممکن است در یک جمهوری نظیر جمهوری فدرال آلمان استفاده از لغت «رییس جمهور» برای آن مقام بی معنی باشد چرا که در واقع نقشی نظیر یک پادشاه مشروطه دارد هرچند انتخابی و نه موروثی. پس «رییس جمهور» را در آلمان مثلاً می شد «پادشاه» یا «مصدق» خطاب کرد در مثل مناقشه نیست! در واقع عالیترین مقام در «جمهوری فدرال آلمان» صدر اعظم است، و نقش او نظیر نخست وزیر در پادشاهی های مشروطه است؛ اما، هدف آنها از انتخاب این عبارات بازی با لغت و گیج کردن مردم نبوده. و اگر بازی لغت و گیج کردن مردم انجام شود کار درستی نیست.

  در اینجا لازم است نکته ای را در مورد خودم به روشنی برای همه ی خوانندگان بیان کنم. شخصاً همانطور که یکبار بیش از 5 سال پیش در یادداشتی برای پرنسس نور پهلوی نوشتم، اصلاً علاقه ای به سیاست نداشته و ندارم و شاید اگر در ایران متولد نشده بودم هیچگاه سیاسی نمی شدم و اگر خوانندگان توجه کنند حتی در همین روزهایی که تمام توجهم به خیزش ملی سراسری 1401 بوده باز هم یادداشتی فلسفی را تحت عنوان «بحث کرزوایل درباره کتاب «سینگولاریته نزدیکتر است» و ویزیون آینده»، منتشر کرده ام! معنای حرفم نیز مانند کسانی نیست که با عبارت «ما سیاسی نیستیم» می خواهند از مسؤلیت خود در جامعه سرباز بزنند و در برابر استبداد و بی عدالتی در جامعه سکوت کنند. اما اگر رژیم استبدادی در ایران پایان پیدا کند و هنوز عمری باقی باشد این نگارنده امیدوارم بتوانم به ایران بازگردم و در آنجا هم به پژوهشهای فلسفی ادامه دهم.

***

نکتهء سوم: "تو با مواضع مهمی که پس از سخنرانی شاهزاده گرفته ای باید خودت را از صف جمهوریخواهانی که حاصل کارشان حکومت صدام و قذافی ها است جدا کنی. من این عده ای را (که برخی شان قوم و خویش و دوست من بوده اند) از سلطه طلبان نیز سفاک تر و خطرناک تر می دانم".

 

پاسخ سوم: باز هم از لطف همیشگی این دوست عزیز سپاسگزارم و مواضعی که در مقاله ام تحت عنوان «سخنان تاریخی رضا پهلوی در رد حکومت موروثی» یک روز بعد از سخنرانی «میهن بان رضا پهلوی» به رشتهء تحریر در آمد مطمئناً دیدگاه این نگارنده در 42 سال گذشته بوده و هست و همیشه نه تنها خود را از "جمهوری های" صدام و قذافی ها و رژیم اسلامی حاکم بر ایران و هواداران آنگونه سیستم ها جدا کرده ام بلکه علیه شان جنگیده ام و از جمله تمام آن نوشته هایم در 42 سال گذشته در نقد مارکسیسم و کمونیسم شاهد این مدعا است.

  اینکه کدامیک از این جریانات استبدادی خطرناک تر هستند اساساً شاید در هر برههء زمانی به شرایط متعدد داخلی و خارجی ربط داشته باشد، مثلاً اگر همین فردا در عربستان سعودی جناح شبیه طالبان در آن رژیم کودتا کند احتمالاً ملی مذهبی ها از همه ی نیروهایی که این دوست عزیز اساساً مورد نظر دارند برای آیندهء ایران خطرناک تر می شوند. منظورم حتی بعد از پیروزی انقلاب است، یعنی آنچه که یک بار سال ها پیش از انقلاب 57 تجربه کرده ایم!

  در نتیجه؛ نه تنها خطرناک تر بودن هر جریان سیاسی و ایدئولوژیک بستگی به وضعیت داخلی و خارجی کشور دارد بلکه نباید به این دلیل راه استبداد را برگزید هرچند آن جریانات نیروهای استبدادی یا با پتانسیل نیروی سیاسی استبدادی هستند. به عبارت دیگر، باید از تجربهء مکارتیسم در آمریکا آموخت!  امروز در آمریکا حتی کوکلاکس کلان ها آزادند تظاهرات داشته باشند اما مسالمت آمیز.

  به هرحال، دوست عزیز! جریانات استبدادی که ذکر کرده اید نه تنها ایده آل این نگارنده نیستند بلکه نابود کنندهء ملت ایران خواهند بود، به همان شکل که در 44 سال گذشته رژیم اسلامی حاکم بر ایران میهن ما را به نابودی کشید.

  در مورد افراد نیز در بخش دوم این نوشتار توضیح دادم که حکومت واقعی دموکراتیک بر اساس سیستم حکومتی عمل می کند و نه خوب یا بد بودن افراد یعنی سیستم باید طوری باشد که اگر شیطان هم به قدرت رسید بشود او را پایین کشید آنچه در تجربه ی واترگیت در آمریکا دیدیم!

***

  باز هم با احترام، سپاس و مهر، و با بهترین آرزوها برای

  - شما دوست عزیز

  - میهن بان رضا پهلوی

  - همهء فعالان دموکراسی خواه که در اینجا نمی توانم از تک تک آنها نام ببرم

  - عزیزانی که طی همهء این سال ها بار اصلی فعالیت سیاسی را به دوش کشیده اند

  - و مردم ایران که اکنون روز و شب در خیابان ها در حال مبارزه با این رژیم اهریمنی هستند؛

  - و با سر فرود آوردن در برابر همهء جانباختگانی که در این روزهای انقلاب 21 ایران و طی همهء 44 سال گذشته با نثار خون پاک خود نهال آزادی، دموکراسی، عدالت خواهی، سکولاریسم و آینده نگری را در میهن ما ایران و برای همه ی ایرانیان و جهان بارور نمودند.

  به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

16 آبان ماه 1401 - 200 November 7

http://www.ghandchi.com/4373-jomhouriat.htm

مطالب مرتبط:

1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11     12     13     14     15     16    17

 

بازگشت به خانه