اندیشهء
توده ای، سد راه اپوزیسیون
سام قندچی
واقعیت این
است که حزب توده و بقایای آن، بمثابه یک نیروی سیاسی یا ایدئولوژیک، بویژه پس
از سقوط شوروی، دیگر اهمیتی ندارند. پس چرا در اینجا اندیشه توده ای را سد راه
اپوزیسیون ایران می
خوانم؟...
از
کودتای
سی و دو
تا کنون، بیش از شصت و پنج سال است که در ادبیات سیاسی ایران از حزب توده نقد
نوشته شده، اما از دیدگاه این قلم اصل مسأله نقد نشده است، و هنوز هم اشکال
اصلی اپوزیسیون ایران سنت حزب توده است. منظور اینجا، خودِ حزب توده، و یا
بازمانده های آن نیست، که امروز تفاوت چندانی با بقیه اپوزیسیون ایران ندارند.
بحث، نکته دیگری است که پائین تر توضیح می
دهم.◄
شکاف بین اصلاح طلبان:
زمینهء
توجیه ماشین سرکوب
تحلیل
سايت
نقطه
پس از اینکه
آیت الله ها و حجت الاسلام ها همه را یا کنار زدند و یا مجبور به استحاله در
باورهای تند شیعه و قدرت سپاه پاسداران نمودند، نسل جدیدی از میان این ها
(که بعداً به اصلاح طلبان مشهور شدند)
برخاست. برخاست تا شاهد دوباره برخاستن انقلاب باشد. انقلابی که زیر شانزده سال
پس از سال
پنجاه و هفت
داشت بی آبرو می شد و حنای بی رنگی برایش مانده بود. تئوریسین های نسل جدید
پیدا شدند که اکثر آنها، بجز یکی دو نفر، در لباس «روحانیت» نبودند. کت و
شلواری ها با ته ریش های اجباری و ادکلن های خوشبوی گران قیمت، با لبخند و
آرامش در کنار آخوند های عبوس و رعب بر انگیز قرار گرفتند. اما از آنجاییکه
کِلِرژی ادیان می داند نباید هرگز قافیه را واگذارد، سرِ این طیف کسی چون سید
محمد خاتمی شد که رفتار و گفتارش از نسل جدیدی از آخوند ها می گفت.◄
اعاده حیثیت از انقلاب
پنجاه و هفت
محمود عاشوری
ما
آزاديخواهان شرکت کننده در انقلاب پنجاه و هفت،
که استوار و پایدار روی پیمان خود ایستاده ایم و در این
راه هزینه های گران پرداخته ایم، نه تنها از گذشتهء
خود توبه نمی کنیم بلکه به آن افتخار
داریم. اگر نسل انقلاب
پنجاه و هفت
ساکت
می نشست و در کنار مردم و در مقابل رژیم سفاک و خونخوار رژیم اسلامی نمی
ایستاد، باید حتماً
توبه می
کرد و
در نتیجه از کل مبارزه دست می
کشید. اما مگر ما وجود نداریم؟ مگر کسی از این نسل باقی
نمانده؟ اگر نسل ما دو و یا پنج سال با رژیم سابق برای آزادی مبارزه کرد
اکنون چهل
سال در این رژیم برای همان اهداف مبارزه
کرده است.◄
تا مردم ايران سرنوشت خود را در دست نگيرند...
محمد فارسی
ما
نباید فریب این حرکت های مذبوحانهء
رژیم برای سرکار ماندن چند صباحی بیش
را بخوریم. حرکت به حق شما در ایران و خارج از کشور در
حال
بهره دادن است و می
رود که
با حرکتی جانانه رژیم فاسد در ایران به زباله دان تاریخ سپرده شود. بهوش باشیم
و ساخت و پاخت های رژیم را با اروپا، روسیه و آمریکا را رصد کنیم و به اینکه
اگر رژیم خود را تغییر دهد و با هزینه ای کم وضعیت تغییر کند، پس بجا است که با
رژیم همراه شویم، تن
نمی دهيم.
به این تصور باید بطور حتم گفت "هرگز".
مردم
عزیر ایران به پا خواسته اند و تا سرنگونی رژیم اسلامی در ایران از پای نخواهند
ایستاد.◄
نشانه
افشين بابازاده
پس
قلم
اش
را
آويخت / بر
شانه هاي
خميده //
نشست پشت
سنگر كتاب ها
//
چند واژه را
/ به
سرخی
دانه هاى
انار /
در
خشاب
گذاشت // آنگاه / فقط
زانو زد
و /
نشانه گرفت...◄
نامه
ای به دوست
اسماعیل هوشیار
مدتی
پیش چند خطی برای دوستی قدیمی نوشتم که ادامه اش ضرورتی نداشت. قصدم خراب کردن
دنیای زیبای درونی اش نبود. می
دانستم تنهاتر شدم،
ولی خوشحالم که آن دوست هنوز هست،
چه در ایتالیا و چه در کمپین سنگ
های
سکندری آلمان. آدم
های
باتجربه این روزها با مقادیری تجربه کم پیدا میشن، و در حال انقراض...
این
هم
آن
چند خطی که برای دوست نوشته بودم: این نوشته ها،
با هر خاستگاهی،
هیچ راه حلی جدی محسوب نمی
شوند،
حرف جدیدی ندارند.
کمونیسم
یا سوسیالیسم،
یا هر ایسم دیگر
- با
نسخه قرن پیش قطب
های
شرق و غرب
-
اگر کارآمد بودند
آن شوروی سابق نمی پکید. جنبش سوسیالیستی یا کمونیستی طبقهء
کارگرِ
مد نظر شما هم، یا برای کسب قدرت سیاسی در قرن
بيست و يک
تلاش می
کند
پس ابتدا
به
رواداری
نیاز دارد و ایجاد وحدتی شامل همهء
نیروهای موسوم به چپ با نسخهء
اقتصادی جدید در رقابت جدی با بورژوازی... و یا به دنبال قدرت سیاسی نیست و می
خواهد تا آخر دنیا با همان شاخص های تجربه شده و ارتجاعی قرن بیستم شوروی سابق
فقط یک کمونیست بماند...(منبع)
به کنگرهء جنبش سکولار دموکرات ایرانیان
پیام خانم هایده توکلی، دبیر کل حزب مشروطه ایران
از چند ماه پیش
دو حزب سکولار دموکرات ایرانیان و مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، وارد مرحلهء
هم نظری و همکاری هدفمند شدند. چندین بیانیه استوار و روشنگر منتشر داشتند که
به نوبهء خویش در فضای تاکنونی اپوزیسیون پیشاهنگ بوده، امیدها پرورده، و در
کوتاه زمانی جنبشی با تکاپوی محسوس در اپوزیسون پدید آوردند. در آیندهء نزدیک و
میانه، امید بر آن است که پیرامون این هستهء کارآمد زمینهء همکاری و رایزنی
گسترده تر در اپوزیسون برون کشوری فراهم آمده و ابتکار عمل به شیوهء تعیین
کننده ای به دست نیروهای مسئول، منطقی و دموکرات، و البته همزمان هدفمند و
پرکار، بیافتد تا بن بست کمابیش چهل سالهء اپوزیسیون گشوده گشته و امید و
پویایی سراسر ایران دوستان درون و بیرون از کشور را فرا گیرد.◄
همدردی با دوست
درگذشت دوست
قديمی و عزيزمان، خانم ناهيد پهلوان، همسر ارجمند آقای عباس پهلوان، نويسندهء
مبارز و سردبير مجله فردوسی (در ايران) و فردوسی نو (در خارج) را به عباس عزيز
و دختر برومندش عسل پهلوان، و پسران و دختر ديگرش و نيز همه اعضاء خانواده های
پهلوان و الوند تسليت گفته و خود را صميمانه در غم آنان شريک می دانيم.
شکوه ميرزادگی
- اسماعيل نوری علا