اين
روزها گرفتارى اساسى دنياى بهم پيوسته و آسيب پذير ما در اين
است
كه چگونه مي توان با هيولاى جنگ طلبى،
كه مدت ها در خواب بوده و با اشتباه محاسبهء
بعضى ها بيدار شده و زندگى بسيارى از انسان ها را بخاك و خون كشيده
است،
مقابله كرد و صدمات احتمالى
آن
را به حداقل رساند. متأسفانه،
با توجه به
آنچه
اين روزها مي گذرد نمي توان نتيجه گرفت كه دست اندر كاران راه حل مؤثرى
براى اين مشكل يافته باشند. به اين دليل،
شايد
آگاهى
به
يک
نكتهء
برخاسته از
“تفكر سيستم ها"
بتواند در اين زمينه كارساز گردد.
اين تفکر می گويد: «شكست
ما بخاطر ناتوانى در يافتن جوابی
برای
مسئله اى كه با آن روبرو مي شويم نيست بلكه بخاطر اشتباه در تشخيص
و انتخاب صورت مسئله اي ست كه با
آن
در گير شده ايم.»
احتمالاً
مشکل
ما هم در يافتن جوابى براى مقابله با اين گروه از مؤمنانِ
«مجاهد»
اشتباه در تشخيص صورت مسئله باشد.
چرا رفسنجانی «ناچار» از
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» شده است؟!
فرهاد جعفری - مشهد
بخش
بزرگی از دههی گذشته (و بهویژه در ماههای نزدیک به خرداد هشتاد
و هشت و سالهای پس از آن) و مبتنی بر تقسیم کار میان جناحهای
مختلف شبکهی خویشاوندی از یکسو، و نیاز ائتلاف نظامی ـ امنیتی به
قرار گرفتن در پشت سپری به نام ولیفقیه، از سوی دیگر، هر دو رقیب
ترجیح دادند که نزدِ افکار عمومی چنین بهنظر رسد که «ولیفقیه در
سویهی احمدی نژاد ایستاده است نه میرحسین موسوی خامنه». اما
امروز در بیانیهی دفتر هاشمی رفسنجانی، و در پاسخ به اظهارات اخیر
«احمدیمقدم» (فرماندهی برکنار شدهی نیروی انتظامی و سرپرست فعلی
ستاد مردمی یمن!) آمده است: «...کار بهجایی رسیده بود که حتی
یکبار، رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که
"عدهای از شما گله دارند که آقای خاتمی را تشویق میکنید که
بیایند، برای اینکه آقای مهندس موسوی نیاید". که البته؛ با توضیحات
آقای هاشمی، "رهبری معظم توجه فرمودند که اینها دروغ میگویند"».
باید
محاسبه کرد مشارکت با نتیجهیِ
«چند
غیرخودیِ شجاع+ حضور چشمگیرِ مصادره شده توسطِ قدرت مطلقه»
کاراتر به حال ملت است و امید مردم را به تائیدِ قانوناساسی و
نظامِ منبعث از آن اثبات میکند، یا عدمِ حضور چشمگیرِ ملت برای
رساندن پیامِ مخالفت خویش به جهانیان و به تاریخ ...
هر
چند
که،
در
هر دو حالت، صندوق رأی
در دستانِ صاحب الامرِ "تقیه
+مباهته
+فتوی
+رعب بالنصر" و،
در یک کلام،
"اوجبِ واجبات"
است و صد البته:... وَ مَکرو و مَکرالله واللهُ خَیرُالماکِرین.
و
توجه:
شناسنامههایِ مُهر نخورده، مهمترین سندِ "عدمِ بیعت" با "دعوت
کنندهیِ مخالفین" برای مشارکت در معرکهیِ انتخاباتِ خودی
هایِ سرکوبگر است!
چه
کسانی بدان افتخار خواهند کرد و چه کسانی از آن شرمنده خواهند شد؟!
نامه به شورای
نگهبان: آیندهء ایران در دستان لرزان
شماست!
محسن رنانی ـ
استاد دانشگاه اصفهان
یادمان
نرود که در سال هفتاد و هشت فقط دانشجویان شورش کردند و چند روز
بخشهایی از تهران از کنترل خارج شده بود و کل
تهران ملتهب بود. با این حال دانشجویان
رهبری پذیر و مذاکره پذیر بودند و در نهایت هم همین مذاکرات
ماجرا را ختم کرد. در اعتراضات پس از انتخابات
هشتاد و هشت نیز طبقهء متوسط شهری اعتراض
کردند که چند ماه کل کشور در التهاب و بحران بود. با این حال آن
اعتراضات نیز هم رهبری پذیر بود و هم کنترل شده و
خسارتی متناسب با وسعتی که داشت، نداشت.
اما اگر میلیون ها بیکار، حاشیه نشین و فقیر دست به اعتراض
بزنند و شورش پابرهنگان شکل بگیرد آنان دیگر نه
مذاکره پذیرند و نه رهبری پذیر. آنان هدف
روشنی نخواهند داشت آنان فقط وضع موجود را نمیخواهند
و تا درهم ریزی وضع موجود به شورش خویش ادامه
میدهند.
نامه ای به رهبر انقلاب اسلامی
سید مصطفی تاجزاده،
از زندان اوين
خبر
بهت آور رد صلاحیت
شصت
درصد داوطلبان انتخابات مجلس کام مردم را تلخ کرد، به حیثیت و
اعتبار جمهوری اسلامی ایران لطمه زد و ایرانیان را در برابر
آزادیخواهان جهان سرافکنده نمود. انتظار می رفت که جنابعالی در
دیدار با دست اندر کاران انتخابات، شورای نگهبان را به تجدید نظر
در عملکرد اعتماد سوز و مشارکت ستیز هیأت های نظارت
اش
فرا می خواندید تا بارقهای از نور و امید بر دل دردمند ایرانیان
بتابد. افسوس که کلمه ای در این باب نگفتید و در عوض به دفاع از
جوانانی پرداختید که با عملکرد زورمدارانه خود، روز به روز در
افکار عمومی منزوی تر می شوند و هیچ چیز جز ترک رفتار و گفتار غیر
فرهنگی و غیر قانونی شان قادر به جلب نظر مثبت ملت به ایشان نخواهد
بود.