لزوم تحزب برای ایرانیان
محسن ذاکری
از
زمانی که «حزب سکولار دموکرات ایرانیان» تأسیس شد و اعلام موجودیت
کرد، چند پرسش جدی و قابل تأمل متوجه این حزب است؛ از جمله اینکه
«کنش حزبی در برونمرز چه فایده و راندمانی دارد و چرا اکنون باید
حزب تاسیس نمود؟» پرداختن به این مقوله که جامعه ای که در آن
احزاب «مدرن» فعالیت ننمایند و کنش و واکنش سیاسی نشان ندهند
جامعه ای قدیمی وسنتی است، می تواند پاسخی عمل گرايانه به اينگونه
پرسش ها باشد. همدوش اين پرسش می توان به پرسش ديگری نيز توجه
داشت: «در جهان امروز، و از زمان پای گیری احزاب در قالب امروزی، و
اتکای به قدرت سیاسی آنها، جایگاه شهروندان چه تغییری کرده است؟» و
نيز اين که «آیا ایران آینده شانس داشتن و نیاز به احزاب مدرن را
دارد؟» پاسخ به اينگونه پرسش ها بايد مبتنی بر نگاهی دورانداز بر
همهء محاسبات سیاسی امروز ما باشد.
کارنامهء یک سالهء بر جام: باد در دست!
جمشید اسدی
کارنامهء
قرارداد برجام در مورد پرونده هستهای و برداشتن تحریم ها یک ساله
است. برجام اقتصاد کشور را از سراشیبی پر هزینهء دوران ریاست احمدی
نژاد رهانید. این اما پیشرفت نیست. کافی هم نیست. حسن روحانی وعده
داده بود که در پی برجام و رهایی از تحریمهای بینالمللی،
سرمایههای ایرانی و خارجی به کشور سرازیر میشود و تولید به راه
میافتد. پس از یک سال، چنین نشد و اقتصاد ایران همچنان از توان
خود به دور مانده است. چرا؟ چون ریشه بیماری اقتصاد ایران در تحریم
شورای امنیت سازمان ملل نبود که قرارداد برجام درمان آن باشد!
تضاد و تنش مابين دموکراسی و حقوق بشر از نگاه هابرماس
آرش سرکوهی
از
نظر هابرماس، لغو حقوق بشر در یک دموکراسی امکان ناپذیر است. این
امکان ناپذیری نه امری مشاهدهای نيست بلکه امری ارزش گذارانه و
هنجاری است: روشن است که در انتخاباتی به ظاهر دموکراتیک، رأی
اکثریت به قوانینی که با حقوق بشر در تضادند، و در واقع به لغو
دموکراسی میانجامند، امکان پذیر است و ما تا کنون شاهد نمونههایی
از این دست بوده ایم (آلمان نازی در اوایل دهه سی قرن بیستم، ایران
پس از انقلاب اسلامی، الجزایر در آغاز دههء نود ميلادی و..). اما
آن امکان ناپذیری که هابرماس از آن سخن میگوید به این معنا است که
چنین انتخاباتی تجلی اعمال خودتعینی سیاسی شهروندان نبوده و نتایج
آن، اگرچه قانونی اند، اما مشروع و معتبر نیستند.
دوگانهء داخل نشین - خارج نشین
بهزاد مهرانی
داخل
جایی است که دیکتاتوری بر آن حکمفرما است و بر همهی ارکان زندگی
فردی و جمعی انسانها در حد توانش سیطره انداخته است. داخل جایی
است که بیشتر وبسایت های ناوابسته به ارکان قدرت فیلتر هستند.
داخل آنجایی است که روزنامهنگاران با کوچکترین انتقادی و ابراز
عقیدهای به زندان میافتند لذا نمیتوانند آزادانه سخن بگویند. پس
این که بگوییم صدای داخل در هر صورت منطقیتر و مدللتر از
صداهایی است که بیرون از این مرزها به گوش میرسد به آن معنا است
که معتقد هستیم که انسانها در ظل نظامهای دیکتاتوری بهتر
میتوانند اندیشه ورزی و شرایط را تجزیه و تحلیل کنند؛ که این
مدعا نیز نمیتواند درست باشد چرا که اگر چنین باشد چرا ما تا این
اندازه اصرار داریم که نظامهای دیکتاتوری را بر بیاندازیم و یا
اصلاح کنیم؟
آغاز فصلی تازه در اقتصاد جهانی؟
فريدون خاوند
در
سال 2016 میلادی، نظام بین المللی اقتصادی بر آمده از جنگ جهانی
دوم با چالشهایی بیسابقه روبرو شد و قوانین بنیادی آن، از سوی
مهمترین معمارانش، زیر پرسش رفت. در این شرایط، اگر بدبین باشیم،
خواهیم گفت که یک دوره هفتاد ساله در تاریخ اقتصادی جهان برای
همیشه به سر آمده است. در عوض اگر با خوشبینی به آنچه میگذرد نگاه
کنیم، میتوانیم بگوییم که سخن بر سر دشواری هایی است گذرا و، دیر
یا زود، همان نظام به گونهای تازه و یا حتی با شکل و شمایل
پیشین به راه خود ادامه خواهد داد. برای درک آنچه سال گذشته در
روابط بین المللی اقتصادی اتفاق افتاد، نگاهی سریع به ویژگیهای
نظام بعد از جنگ دوم ضرورت دارد.
صاحب
این قلم که پس از پیروزی انقلاب، چه در آن سال ها که شخصاً کار
سیاسی میکرد و چه پس از آن که به دانشگاه رخت کشید، همواره از
قرائت خشونت آمیز و زیان بار از کتاب و سنت
انتقادهای صریح و جدی و گاهی گزنده به عمل آورده و برای رسیدن به
قرائتی انسانی و معقول و اخلاقی از کتاب و سنت کوشیده است، فکر
میکند هنگام آن رسیده که آن مراجع والامقام از برج عاج خود
فروتنانه بیرون آیند، القاب توهمآور را از خود بتکانند و خود را
بالاتر از دیگران به حساب نیاورند و به شیوه همه دانشمندان راستین
در محیط هایی که از هالههای آفت آمیز قداست های موهوم پاک است
مانند دانشگاه های بزرگ کشور حاضر شوند و روی در روی پرسشکنندگان
بنشینند و شخصاً این مسئولیت اخلاقی را بپذیرند که به نقدهای
عقلانی و اخلاقی جدی که به آراء و افکار و مشی آنها وارد است پاسخ
گویند.
این
همه شادی از آزادی ست