ضرورت شادی بر مرگ حاکم جائر
سیامک مهر ( پورشجری)
بيش
از ده روز از مرگ اکبر رفسنجانی، یکی از لاشخورهای حکومت اسلام و
یکی از پلیدترین جنایتکارها و دزدهای حکومت اسلامی، گذشت اما
واکنشی بدانگونه که شایستۀ چنین اتفاق خجسته و میمونی بود از سوی
ملت ایران مشاهده نشد. آنطور که انتظار می رفت مردم ایران در مرگ و
نابودی چنین عنصر پلید و تبه کار و تروریست و نیز به یمن رهاشدن و
پاک شدن جامعه و زندگی و شهر و کشور خود از نکبت وجود حداقل یکی از
روحانیان و جادوگران و کلاهبرداران الهی، شادمانی و پایکوبی و دست
افشانی نکردند. این قلم دو دلیل عمده برای این اتفاق می شناسد...
بر ما چه رفته است؟
(در حاشیه فوت هاشمی رفسنجانی)
پرویز دستمالچی
مبارزه
رفسنجانی با دیکتاتوری در نظام پیشین و به زندان رفتن اش و... نه
برای آزادی، که برای شکل دیگری از حکومت استبدادی- دیکتاتوری بدتر،
حکومت تامگرای اسلامی- ایدئولوژیک بود. او یک بنیادگرای تمام عیار
اسلامی بود که در دو دهه آخر زندگی اش، برای بازگشت دوباره به قدرت
از دست رفته اش، به توهمات "دمکراتیک" کردن یک حکومت از بنیاد
ایدئولوژیک دامن می زد تا کسب آراء کند . او به نام "الله" نظمی
را بنا نهاد که انسان را از نگاه حقوقی در برابر قانون حداقل به
هفت مقوله تقسیم کرد. از فقها و مجتهدان که همه کارهء خود خواندهء
"الله" شدند و تمام نهادها و ارگانهای اساسی حکومت را به انحصار
خود درآوردند تا... و واجب القتل ها و تا کسانی که هنگام کشتار
دسته جمعی آنها (زندانیان سیاسی)، و در توجیه این جنایت، در مقام
امام جمعه موقت تهران گفت "نان زیادی ندارند که به آنها بدهند".
برآمدن روسیه از خاورمیانه
میثم بهروش
شاید
به راحتی بتوان ادعا کرد که مداخله نظامی روسیه در سوریه -که از
اواخر سپتامبر سال دو هزار و پانزده آغاز شد و روند جنگ را به نفع
رژیم سوریه تغییر داد- هم مسکو را قادر ساخته تا استراتژی خفه کردن
تروریسم در نطفه را دنبال کند و هم سکوی پرتابی برای ارتقای آن به
جایگاه بالادستی و همتراز با آمریکا در معادلات جهانی فراهم کرده:
جایگاهی که دست یافتن به آن در شرایط عادی نیازمند لوازمی فراتر
از به کارگیری قدرت نظامیو بمباران های هواییست. بهر حال، باید
دید که آیا روسیه خواهد توانست از موقعیت کنونیاش در خاورمیانه
برای تأمین منافع بلندمدت ملی مانند ارتقای امنیت پایدار و توسعهء
اقتصادی کلان استفاده کند یا سیاست خارجی تهاجمی اش در آینده
نتیجه عکس داده و تبعات منفی آن گریبان گیر کشور خواهد شد؛
همچنانکه جنگ عراق و افغانستان ایالات متحده را گرفتار کرده و در
نهایت باعث تزتزل جایگاه ابرقدرتی آن شده است.
در رفتن هاشمی رفسنجانی
امیر مُمبینی
از
سه معمار عمدهء نظام او «گرسیوز» نظام بود، در رکاب «افراسیاب
نظام»، که خمینی بود، و به موازات «پیران نظام» که منتظری بود. در
سهچهر قدرت در اسطورهء ایرانی، آنگونه که در شاهنامه آمده است،
افراسیاب حاکم و قدرت عریان است، پیران ویسه حضور خیر در جبههء
شر، و گرسیوز عامل تدبیر و نیرنگ است. منتظری نمادی از پیران ویسه
شد؛ مهربان و محبوب و قربانی خوبی خود. اما حکایت گرسیوز دیگرگونه
است. او بسیار پیچیده عمل میکند. خونسرد و ساکت است و مبهم سخن
میگوید و در مه عمل میکند. او از تدبیر تیغی بُرا تر از شمشیر
میسازد. میبُرد، اما نه با شمشیری بر دست. تدبیر او را آهنگر
سیاست به شمشیر بدل میکند. آدمی از دست او کلافه میشود و وی را
گُجسته میخواند.