|
||||||
|
||||||
|
|
|||||
در بن و بنیاد آرمانهای بزرگ و کلان روایتهایی که میخواهند جهان را یکسره تغییر دهند، هوس خدایی کردن نهفته است. برای برون رفت از بن بست دردناک کنونی، راهی نیست جز این که حاکمان، از موضع خدایی فرود آیند و به مسئلههای “اینجا و اکنون” ساکنان همین سرزمین بپردازند. جهان را به خدا واگذار کنند و به درمان دردهای مردمان مشغول شوند.◄
* جداً که این بلیهء تعارف، و از آن بدتر حُجب و حیا، از آفات جامعهء ما، اعم از شکوهمند و غیر شکوهمند است؛ به مستوره ای در این راستا، در پی نگاه کنید تا بعرض فدوی برسید: * زمینه چینی برای جانشینی مجتبی خامنهای در آستانهء نشست خبرگان. / العربیه* به نظر فدوی اینکه زمینه چینی نمی خواهد پدرجان!؛ زیرا سلطنت موهبتی ست الهی، که از پدر به فرزند می رسد!.. بهمین سادگی◄
من زنی هستم كه ساعت خواب و بيداریام را با ساعت كشوری كه عاشق اش هستم تنظیم می کنم. / من زنی هستم كه روزی صد بار فحش میخورم ولي هزاران بار قویتَر مي شوم. / من زني هستم كه عاشق رنگم اما نمیدانم چه مرگم شده كه وقتي آرايش می كنم خودم را دوست ندارم، يك طوری كه گويی با خودم غريبی می كنم. / من زنی هستم كه تمام چينهای صورتم را دوست دارم، تمام غم و شادیام را جار میزنم. / زنی هستم كه وقتي هر زنی میدرخشد انگار خودم میدرخشم...◄
شعور شک در برابر حماقت یقین! یکبار دیگر، در نهایت تأسف، نویسندهای آزاداندیش و روشنفکری با شهامت، سلمان رشدی، گرفتار ترور شد. نویسندهای که در برابر یقینیات، شک کرد و با ذهن خلاق و تیزپرواز و طنزی جذاب، جهانی شگفت آفرید و آن را از طریق نشر آثارش، همگانی کرد. تاریکاندیشان خرافاتی و اسلامگرایان افراطی که در یقینِ فسیل شده خود لحظهای تردید نمیکنند، با ترور سلمان رشدی، بار دیگر بر قطر پروندۀ تیرۀ حماقت افزودند.◄
ما عضو کانون نویسندگان اسلام نیستیم! عباس معروفی، خطاب به محمود دولت آبادی هنوز چند ساعت از درگذشت عباس معروفی نگذشته که اظهارنظرهایی غیرمنصفانه در ارتباط با او گفته یا نوشته می شود؛ از جمله این که عباس معروفی چون گفته «من سیاسی نیستم» پس درد ایران و درد مبارزین و درد آزادی و غیره ندارد. نوشته ای که خواهید خواند خطاب به دولت آبادی و یکی از کارهای او است که نشاندهندهء پوچ بودن این اظهارنظرها می باشد.◄
سرزمینی که در بیآبی غرق میشود ایران در حالی به عنوان یک سرزمین نیمهخشک و خشک در بیآبی غرق میشود که کمبود آب به عنوان یک بحران جهانی از چندین دهه پیش از جمله در ایران شناخته شده بود و اقداماتی نیز برای مقابله با آن صورت میگرفت… دولتی که، مانند سَلَف خود، با ناکارآمدی و گسترش فقر و ناهنجاریهای اجتماعی و نابودی محیط زیست، یک سال را بدون هیچ دستاوردی برای مردم پشت سر گذاشته حالا روی «پروژههای آب» حساب باز میکند…◄
در سال 2013، مجلهء تحليلی «سیاست خارجی» در مقدمهء يک تحليل مفصل به قلم افشين شاهی - استاد سياست و روابط بين المللی خاورميانه در دانشگاه «اکستر» بريتانيا (در سال 2013 او اکنون استاد ارشد روابط بین املل در دانشگاه برادفورد تنگلستان است)- این پرسش را مطرح کرد که: «آیا ایران درگیر یک انقلاب جنسی بیسابقه است؟ آیا این انقلاب سرانجام حکومت را ضعیف خواهد کرد؟» این نوشتهء 9 سال پیش افشین شاهی را می خوانیم و تصور وضعیت فعلی را به تخیل شما وا می گذاریم.◄
مهاجرت بیش از ۵۰ درصد از ورودیهای پزشکی شاهین آخوندزاده، رئیس بیمارستان روزبه «من سال ۱۳۹۳، در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها درباره مهاجرت نخبگان گفتم که ۵۰ درصد از ورودیهای پزشکی دانشگاه تهران که در واقع ۱۰۰ نفر اول کنکور سراسری محسوب میشوند، مهاجرت میکنند. حالا هم میگویم این آمار در سالهای اخیر حتما افزایش یافته است»... «یک جراح در کشور عمان ۲.۵ برابر یک جراح در ایران درآمد دارد؛ ضمن اینکه فرزند او نیز از آموزش رایگان بهرهمند میشود..»◄ |
روز سکولار دموکراسی، مهستان ما این مطلب پیاده شدهء سخنرانی اسماعیل نوری علا در نشست یکشنبه 20 شهریور مهستان جنبش سکولار دموکراسی است که در طی آن او به چند نکته ای اشاره می کند که عبارتند از: اعلام روز سکولار دموکراسی از جانب مهستان، حساسیت دوگانهء وزارت اطلاعات رژیم در مورد جانشینی موروثی مجتنی خامنه ای و شاهزاده رضا پهلوی، نیز امکان تحقق حکومتی سکولار دموکرات در ایران، همراه با تمهیداتی که وزرات مزبور در مورد این دو حساسیت اندیشیده است؛ همچنین چهارچوب نظری «جبههء متحد مشروطیت خواهی» که از جانب مهستان مطرح شده و تفاوت و تضاد آن با نظریهء «احیای مشروطه».◄
آسیب شناسی توزیع قدرت در ایران در غیبت دمکراسی و حقوق بشر در اساس ما با سلطه روبهرو هستیم و نه قدرت! حق بنیادین، حق خطا کردن است که تنها با عبور از براهین گونهگونهء «لطف» تصور پذیر و ممکن میگردد... من از جملهء کسانی هستم که سالها بر نشستن مجتبا بر تخت و چشم داشتن او بر بخت گفته و نوشتهام. و برای این پیشبینی خود توضیح معصومانهای دارم: همه چیز به درک متفاوت علی خامنهای از درک روحالله خمینی در برساختهء ولایت مطلقهء فقیه باز میگردد.◄
و عرق شرم بر جبین حکومت اسلامی مقامات تبعیض گر و "نژاد پرست" حکومت اسلامی باید به کابینه های کشورهای غربی که "نژادپرست" شان می خوانند، و از جمله کابینهء جدید بریتانیا، نظر کنند و عرق شرم بر جبین آنها بنشیند. بعنوان یک بلوچ و یک سُنی مذهب باید بگویم که متأسفانه کشورمان ایران یکی از "نژاد پرست ترین" کشورهای دنیا است. مثلاً حدود بیست میلیون سُنی ایران طبق قانون اساسی کشور نمی توانند به مقام اول و دوم کشور (رهبر و رئیس جمهور) برسند.◄
ابعاد آزادی بیان: یک چهارچوب نظری جدیداین نوشتار مروری است بر مباحث عمدهی کتاب «ابعاد آزادی بیان: پژوهشی بر سر یک چهارچوب نظری جدید»، نوشتهی دِوریم کاباساکال، مدرس فلسفه و نظریهی سیاسی در دانشگاه لیدن در هلند. این کتاب در سال ۲۰۲۱ در مجموعهی «فلسفه و سیاست؛ کاوشهای انتقادی» توسط انتشارات «اسپرینگر» منتشر شده و شامل فصولی دربارهی توجیه و مفهومسازی آزادی بیان، آزادی بیان در رسانهها، گفتار نفرتپراکن بهعنوان حد آزادی بیان، و مؤخرهای درمورد آزادی بیان در زمان کووید-۱۹ است. بخشی از کتاب نیز به آزادی دانشگاهی و مطالعات موردی پیرامون بریتانیا و ترکیه میپردازد.◄
«ریلگذاری» وزارت ارشاد برای سینماگران تقریباً یک سال از آغاز به کار محمدمهدی اسماعیلی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگذرد و به نظر میرسد که رویکرد سیاسی- امنیتی او به مقوله هنر، بویژه سینما و سینماگران نمایانتر شده است... فشار بر هنرمندان بویژه سینماگران در ایران ابعاد تازهای یافته است؛ برخی از چهرههای شناخته شدهء سینمای ایران در زندان به سر میبرند؛ گروهی دیگر ممنوعیت از کار گرفتهاند و منابع مطلع نیز به رادیو فردا گفتهاند که شماری از سینماگران به وزارت ارشاد احضار و «تهدید» شدهاند تا امضاهایشان را از بیانیههای انتقادی نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی، پس بگیرند.◄
کسانی که به ده تا بیست سالِ آیندۀ کشور فکر میکنند قاعدتاً نباید به یک برجام حتی امضاشدۀ نیمهمطلوب رضایت دهند. برجام صرفاً یک مُسکِّن است که حلِ چالشهای سیاست خارجی را به آینده موکول میکند. اگر برجام را در یک دایرۀ بزرگتر ترسیم کنیم، ریشۀ مشکل قدیمی است: بیش از دو قرن است که کشور نتوانسته با قدرتهای بزرگ به قاعدهمندی و تفاهم برسد. این رویارویی با ظهورِ مدرنیته و قدرتِ تصاعدی غرب در تکنیک، پول و اسلحه به مراتب وسیع ترشده است. این تقابل فکری- روانی- سیاسی در حدی تعیین کننده بوده که بدون انقطاع تاریخی، جهتگیریهای کشور به نظرات برلین، پاریس، مسکو، لندن، واشنگتن و هماکنون در بیجینگ نیز گره خورده است.◄
گورباچف : پایان تاریخ کمونیسم حکومتی تاریخ شوروی از 1917 آغاز شد. لنین از 1917 تا 1922 حکومت کرد، استالین از 1922 تا 1953 سلطه داشت، خروشچف از 1953 تا 1964 در رأس بود، پادگورنی و برژنف از 1964 تا 1982 مسلط بودند، آندورپوف و سپس چرنینکو از 1982 تا 1985 در قدرت ظاهر شدند و بالاخره گورباچف از 1985 تا 1991 در قدرت بود. او، از درون، شکاف ها و بحران ها را عریان ساخت و حکومت اش پایان کمونیسم دولتی بود. گورباچف محصول تاریخی بن بست کمونیسم بود، او حامل تناقضی ساختاری بود. او پیامبر رهایی بخش نبود، او شیپور مرگ کمونیسم دولتی را پس از 74 سال اعلام نمود.◄
اصلاحات گورباچف، به تدریج در قالب «گلاسنوست» برای بازشدن فضای سیاسی و رسانهای، و «پرسترویکا» برای بهبود نظام حکمرانی در اقتصاد، فرمولبندی شد. اما نظام اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی، یا همان «نظام سوسیالیستی»، بر حکمرانی دستوری و اتوریته بلامنازع حزب و دستگاههای امنیتی نظامی استوار بود. نیازهای مصرفی مردم با برنامهزیری مرکزی و دستورات حکومتی در نازلترین کیفیت تولید میشد. هیچکس مالک و صاحب هیچچیزی نبود. هیچ رابطهای بین کار و تولید، و تخصص و توانایی انسانها و درآمد و سطح زندگی آنها وجود نداشت. نیازهای مردم در حد نازل و بخور و نمیر تامین میشد.◄
هیچ جامعه ای نمی تواند با «دستور» به پیشرفتی برسد. امر به دین زدائی همانقدر ناممکن است که امر به باور قلبی به یک ایدئولوژی. اما، متأسفانه، بسیاری از مردم وقتی با بنیادگرایی مذهبی روبرو می شوند به دام اینگونه آمریت ها می افتند... درواقع، وقتی بینادگرایی اسلامی را رد می کنیم عدم توجه به ناممکن ها خطری است که نمی توانیم به آن بی اعتنا باشیم. در مقایسه، به هنگامی که خیزش اسلامگرایی و ایدئولوژی های مشابه آن گریبان جهان ما را گرفته است، «سکولاریسم نو» جایی است که ما در آن می توانیم سلامت ذهنی خود را حفظ کنیم.◄
اگر کسی دلش به رفتن نیست، اما از زمان دانشآموزی در فکر و خیال رفتن است، دلش اینجاست اما میداند ماندن ممکن نیست، میرود اما حواسش اینجاست، مهاجرت میکند تا جسم اش را از فشار برهاند اما روحش را باقی میگذارد. میهن ما امروز مملو از روحهای فاقد جسم است. میهن ما همیشه پر از ارواح مردگان بود، اما این بار با ارواح زنده سروکار داریم.◄ |