آنچه در حواشی انتخابات گذشت
در
بعضی کشورها (که از بردن نامشان معذورم!) افراد حقه باز و حیله گر
برای رسیدن به قدرت و سواری گرفتن از مردم وعده های دروغ انتخاباتی
و به اصطلاح بچه گول زن میدهند تا مردم بی سواد و نا آگاه و ابله
را پشت سر خود جمع کنند و آنها را نردبان ترقی خود قرار دهند.
فی المثل می گویند اگر ما به قدرت برسیم نان و آب شما را مجانی می
کنیم و روزی سه وعده غذای گرم مجانی به خوردتان می دهی...
خوشبختانه در مملکت ما از این خبرها نیست و کاندیداها اعم از
کاندیداهای مجلس یا ریاست جمهوری چون جملگی مسلمان و خدا ترس هستند
و در دین مبین اسلام دروغ مذموم و گناه شمرده می شود (بجز در مواقع
لزوم جهت تقیه کردن و یا خدعه کردن
شرعی)
و هدف کاندیداها از ورود به مجلس یا رسیدن به پست ریاست جمهوری فقط
و فقط خدمت به امت همیشه در حال فریب خوردن است و برای خود و
فرزندان شان کیسه ای ندوخته اند، نیازی هم به وعده و وعید دادن
دروغ ندارند و حرفی هم نمی زنند که نتوانند انجام دهند.
انتخابات
انتخابات
هم به پايان رسيد و بار ديگر تحليل هاي كليشه اي از يك دواليته
درون حاكميتي توانست ذهنيت ساده انگارانه و مسخ شده را به تصرف خود
در
آورده
و به نمايش انتخاباتي و در نتيجه تاييد نظام از منظر حقوقي
بپردازد. رژيم و فراكسيونهاي دروني و لابيهاي گوناگون ايراني و
خارجي اش بار ديگر توانستند در امتداد و استمرار موازي سازيهاي خود
ارتفاع دادخواهي را در شمارش ارقام بدرون دايره بسته حكومتي معطوف
ساخته و تمناي گذار از خود را به امكان ترميم خواهي درون خود سوق
دهند. وعده اي كه هرگز به لمس تجربه
نميشود و طرحي مكرر در خيالي مكرر باقي ميماند. در واقع مهندسي
انتخابات امداديست براي مديريت بر بحراني كه همواره با هستي نظام
جمهوري اسلامي گره خورده است. هنگامي كه يك نظام توتاليتر
قادر گردد دادخواهي قربانيان خود را بدرون دايره بسته حكومتي خود
بكشاند و در حيطه كنترل خود قرار دهد مرگ سياسي مخالفين هستي خود
را و يا بيهوشي انان را در كارزار مبارزاتي فراهم مي اورد. اين
فرايند نوعي نهيليزم سياسي را در طرح باور و رفتار حتي در ميان
نخبگان جامعه مي افريند كه در هر تظاهر و مرتبه تكرار خود بر شمار
سرخوردگيها از سويي و تمكين به ماكت هاي سياسي پيش ساخته را افزون
ميبخشد. حجره هاي تو در توي انديشكده حفظ نظام بدرستي اگاهند كه
بدون ماكت سازي دواليته سياسي قادر نخواهند شد مهره هاي تبليغاتي
از پيش تدارك ديده و چيده مان شده خود را به ويترينهاي تماشا
بنشانند ، ويترينهايي كه قرار است به ارعاب حقيقتي در بطن مانده به
مثابه دادخواهي و اما در حاشيه قرار گرفته به مثابه توان سازماندهي
بپردازند. اينگونه است كه به يكباره حضور اين و ان چهره مقبول
اجتماعي كه چندي با ابزار تبليغ و ترويج نيروي مخالف توانستند بر
بوم باور و عاطفه ترسيم شوند به يكباره در اين ويترينها قرار داده
ميشوند تا بيهوده واره گي هستي مخالفين يك نظام توتاليته را وعده
اورند. همه اين ابتكارات و تدابير نظام مدارانه هنگامي رخ برميكشند
كه مديريت مبارزاتي در اپوزيسيون سياسي حتي در خيال و عزمي قادر به
سازماندهي خود نميگردد و همچنان در وادي سرگرداني خود به تفسير
حوادثي ميپردازد كه در افرينشش جز نقش قرباني بازي ديگري براي خود
نمي يابد.
سید علی ماند و حوضش
رضا حقیقتنژاد
در میدان سیاست، جمع اصول گرایان فروپاشیده، جمعی به حاشیه رفته،
جمعی هوادار حسن روحانی شده و «رهروان ولایت» به لیست خاتمی رفته
اند. بوی نعش جبهه پایداری همه را آزار می دهد؛ مانند بوی فساد
حلقه احمدی نژاد. نخ تسبیح سعید جلیلی پاره شده، اعتبار جامعه
مدرسین مخدوش شده و... تبعات فاجعه لشگرسازی خامنه ای در دنیای
سیاست دست کمی از تبعات هوس های هسته ای نداشت؛ آن جا تحریم بود،
خسارت و انزوای بین المللی، این جا حصر شد، زندان و انزوای مردمی.
او اینک به همان سان که به تماشای ریختن سیمان در قلب رآکتور اراک
و جمع کردن بساط برنامه هسته ای نشست، اینک به تماشای شمارش آرای
هاشمی رفسنجانی نشسته است و جمع شدن بساط دلواپسان.
شمارهء مخصوص انتخابات شکوهمند
حمیدرضا رحیمی
فدوی،
با ارائهء تصاويری از حضور پر شور مردم در اين انتخابات ياد
نرفتنی، و
دور از جان خوانندگان محترم ضد انقلاب، همینطور ارّه به ماتحت
مانده است که
وقتی
برادران،
از کشتار فله ای سال 60
گرفته تا
قتل های زنجیره ای درون و برونمرزی،
که هر دو در انظار جهانیان اتفاق افتاده است!،
سنگ تمام گذاشته اند،
عملیات محیر العقول بیت و توابع، پیرامون انتخابات
(!)
اخیر، چه لزومی می تواند داشته باشد؟
و
تلاش مقام معظم رهبری (ضپ) و نیز رسانه ها برای بازتاب این "معرکه
گیری" بوجهی موجه، چه معنائی می تواند داشته باشد؟ شما
آيا
می دانید؟