هفتاد،
هنگام تبوتاب برگزاری هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، سعید
حجاریان به ملاقات محرمانهای با سید محمد خاتمی رفت. وی که از
عوارض ترور نافرجام
اش
همچنان رنج میبرد، با لحنی گزنده و کلماتی بریده
بریده گفت:
"اصلاحات
به سبب «فقدان نیروی اجتماعی» در حال فروپاشی است؛ چون شما از
رهبری اصلاحات امتناع کردید و اینچنین «جنبش، بیسر شد» و بهزودی
اصلاحات در ایران خواهد مرد".
حجاریان از رئیس دولت یک خواسته فوری داشت: اینکه خاتمی همزمان با نقش رئیسجمهوری، نقش «رهبر اپوزسیون»
را نیز بازی کند تا جنبش نمیرد.
مجيد محمدی
جناح
اصلاح طلب، که در چند سال اخیر تلاش دارد هر گونه شائبهٔ دوری از ارزشها و
گفتمان
های نظام را بزداید،
به سرعت تلاش میکند رفتار و گفتار فائزه درمورد بهاییان را خطرناک
و غیر مسئولانه معرفی کند.
روزنامهٔ اعتماد در برابر این دیدار همان رهیافت امنیتی دیگر
بخشهای حکومت را تکرار میکند: «بهاییت اساساً
از نظر ما نه یک دین است و نه یک مذهب و نه حتی یک جریان اجتماعی
ملی بلکه به گمان ما این تشکیلات فرقهای از اساس با توطئه خارجی
تاسیس شد و طی ده
ها سال گذشته خود را با حمایت دولت
هایی مشخص، به صورت یک دین در دنیا عرضه کرد و با بهره
برداری از فرصتهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی برخی جوامع، توانست
جای پایی در آن کشورها پیدا کند و اکنون بخش تشکیلاتی آن برای
جمهوری اسلامی به مثابه یک فرقه و سازمان ضدامنیتی تلقی میشود که
مقر آن در اسراییل است و باید از ارتباط تشکیلاتی بهاییان با دشمن
اصلی اسلام و مسلمین، نگران بود.»
تداوم ستمگری!
خصلت ستمگری طبعاً بحران آفرین است. هر روز جنجالی به پا می شود یا
سروصدایی بر می خیزد که گاه مرزهای واقعیت را در می نوردد و وارد
حیطهء فراواقعی می شود. گاه هم یک امر عادی روزمره – مانند دیدار
یک زندانی سابق از هم بند به مرخصی آمده – به یک مسئله حاد اجتماعی
بدل می گردد و همه را به اظهار نظر و حتی خط و نشان کشیدن وامی
دارد. دیدار سادهء هفتهء گذشتهء فائزه هاشمی – دختر علی اکبر هاشمی
رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری –
نمونه ای است که در گذشته مشابه بسیار داشته و در آینده نیز – تا
زمانی که این حکومت برسرکار است – خواهد داشت.
خلافی نکرده ام و پشیمان نیستم
فائزه هاشمی
من
بدیدن
خانم کمالآبادی رفتم به دلیل اینکه همبندی من بود و شش ماه با هم
زندگی کردیم...
حیوان که نیستیم در زندگی در دورانهای مختلف یک چیزهایی وجود دارد
که یک سری وظایف اخلاقی و انسانی را بر دوش آدم میگذارد و یک
سری ارتباطاتی را برقرار میکند...
من
با اینها آشنایی نداشتم و قبل از زندان با جامعه بهایی هیچ ارتباطی
نداشتم.
حکومت
اسلامی در
واقع با زندانی کردن من، سبب این آشنایی و ارتباطات و سبب باز شدن
دریچه دیگری در زندگی من شد. بارها گفتهام من این زندان را خیلی
دوست داشتم و بسیار تجربه گران
بهایی برای من بود. خیلی چیزها آنجا یاد گرفتم، خیلی چیزها را
متوجه شدم...
همراه با واکنش هاشمی رفسنجانی
مشکل جمع شدن اپوزيسيون چيست؟
گفتگو با اسماعيل نوری علا
در برنامهء «پويش» به مديريت سيروس ملکوتی