خبر دردناک کشتار بیست گروگان، توسط افراد منتسب به «گروه داعش» در
«کافه هلی»ی
«داکا»،
پایتخت زخمی و مجروح این روزهای بنگلادش، بار دیگر چهرهء
واقعی اسلام گرایان را به افکار عمومی جهانیان شناساند. گویا ذهن
جمعی بشر در حال خو گرفتن به چنین پدیده هایی است و این زنگ خطری
است برای آزاد زیستن، توسط جریانی انسان ستیز که به طور سیستماتیک
با انقلاب اسلامی ایران آغاز و به دیگر نقاط دنیای اسلام، تسری
یافته است. این در حالی است که بنگلادش در یکی دو سال اخیر شاهد
کشتار برخی از روشنفکران سکولار و لائيک بوده است. همین سال قبل پس
از حمله به یک ناشر و دو نویسنده، پلیس بنگلادش جسد «فیصل عارفین
دیپون»، ناشر
43 ساله را در دفتر کارش یافت.
شلیک خشک
مغزان به قلب
روشنفکری مصر
نوژن اعتضادالسلطنه
بيست
و چهار سال از قتل «فرج فوده» میگذرد؛ روشنفکری که باور داشت با
دین دشمنی ندارد و این انسانها هستند که خطا میکنند اما حرفهایش
به گوش شیوخ الازهر فرو نرفت و سرانجام فتوای ارتدادش را صادر
کردند. او در نهایت توسط اسلامگرایان «جماعت اسلامی» در مقابل
چشم فرزند پنج سالهاش به ضرب گلوله مسلسل به قتل رسید. فوده یکی
از اصلی ترین منتقدان اخوان المسلمین و روشنفکری سکولار بود که
در تأسیس حزب «وفد جدید» نقش داشت. با این حال، زمانی که حزب وفد
جدید خواستار ورود به ائتلاف انتخاباتی با اخوانالمسلمین شد فوده
از سمت خود در حزب استعفا داد.
دربارهء مفهوم «اپوزیسیون»
باریش نصیریان
تغییر
قانون اساسی جمهوری اسلامی (انحلال طلبی) و پایان اقتدار اسلام
سیاسی در ایران یعنی بسته شدن دکان سیاسی اپوزیسیون نماها که یا
منافع شخصی و خانوادگی، آنها را با مافیای غارت جمهوری اسلامی در
پیوند نگه داشته است یا از ترس افشا شدن اسناد همکاری های گذشتهء
خود با جمهوری اسلامی است که برای ایجاد یک نیروی اپوزیسیون مانع
ایجاد می کنند. رهبران و سازمان های اپوزیسیون نما معمولاً با ساخت
تئوری و تفکر کم خطر برای نظام جمهوری اسلامی، از جمله اصلاح طلبی
یا تغییر جزئی، و ... به دستاورد جنبشهای ایجاد شده خیانت کرده و
منحرف شان ساختند... سایر سازمان هایی هم که در بیرون از ایران
اسامی و القابی چون سکولاریسم و جمهوری خواهی و ... در پیشوند یا
پسوند نام خود دارند، عموماً رهبرانی دارند که تنها با هم اتحاد در
هدف دارند: بقای جمهوری اسلامی!
در حکومت اسلامی مسلط بر
ايران چه می گذرد؟
حسن اعتمادی
در گفتگو با
سعيد بهبهانی از تلويزيون ميهن
رفراندوم و دموکراسی
اسماعيل نوری علا - رامين پرهام
در برنامهء تلويزيونی ياران بمديريت عليرضا
ميبدی
ایرانیان چقدر دروغ میگویند و چرا؟
مجید محمدی
اکثریت
ایرانیان دروغگو هستند چون دروغ گویی یک ضرورت زندگی است و این
را افراد از سنین رفتن به مدرسه میآموزند. پدران و مادران حدود
95
درصد مردم ایران که در کاست حکومتی نیستند و با این کاست ارتباط
نزدیکی ندارند از دوران کودکی به فرزندانشان یاد میدهند که در
باب زندگی خصوصی خود به دیگران دروغ بگویند چون شکافی عمیق میان
زندگی خصوصی و آنچه سبک زندگی مورد پذیرش حکومت است وجود دارد.
حدود
5
درصدی نیز که در کاست حکومت هستند،
یا بدین کاست نزدیک
اند،
برای حفظ منافع خود مجبور به دروغگویی به مقامات بالاتر و مردم
هستند. شریعت، چنان که از سوی روحانیون شیعه عرضه شده به هیچ وجه
مانع دروغ گویی نیست و دروغ گویی را میتوان با تقیه و مصلحت و
اکل میته توجیه کرد.
داستان دو نظام سياسى
محمد ارسى
اتوبوس
حامل سربازان ارتش
حکومت
اسلامی ایران در اثر تصادف در استان فارس، سخت داغون شده و دها تن
از فرزندان ناکام مملکت، کشته و زخمی شدهاند.
در توضیح این مصیبت سنگین ملی، در آغاز گفتند خستگی و خواب
آلودگی راننده علت اصلی آن تصادف پر فاجعه بوده است.
بعد در آمد که اصلاً
تقلبی در کار بوده یعنی راننده با سوء استفاده از حضور سربازان
ارتشی، عناصر مشکوکی را سر راه سوار کرده بعد بگومگویی صورت گرفته
و آن بلا رخ داده.
بعدتر گفتند که عکس کشتهها و زخمیها هم عوضی چاپ شده بوده و
باعث کلی ناراحتی و دلخوری گشته است.
در
این میان، مقامات مربوطه مشغول تبریک و تسلیت گفتن به محضر امام
دوازدهم، به مقام معظم رهبری و به ملت شهیدپرور و خانوادههای شهدا
هستند و طبق معمول، در تسلیت گویی مسابقه گذاشتهاند.
تمایل شهروندان تهرانی به یک سبک نوین زندگی
وحید یامینپور
اصولگرایان
در تهران شکست خورده
اند؛
به طور مطلق. ولی این شکست بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی و تمدنی
است. تهران شهری است با انبوهی از جمعیت متعلق به طبقه متوسط جدید
شهری، پیچیده در سبک زندگی شبه مدرن با مطالبات شبه روشنفکرانه. چه
بر مبنای مفهوم «طبقه و قشر» تحلیل کنیم و چه مبتنی بر مفهوم «سبک
زندگی»، آنچه روشن است اینکه رای بخشی از مردم تهران عموماً قداست
زدایی شده و عرفی و حامل ارزشهای غربگرایانه است.
طبقهء تازه به دوران رسیده:
آقازادهها، «سلبریتی»ها و «لایف استایل» نوکیسه گان
آزاده سلیمانی
بخش
مهمی از طبقهء
متوسط نوپای ایران در اواخر دههی پنجاه از ایران
گریخت تا جا برای حکومت الله و حزب
اش
بازتر شود. حزباللهی های تازه از راه
رسیده، بازاریان سنتی و قشریها، حاشیه
نشین های محرومیت کشیده،
در کنار
دستههای لات و جاهل به رهبری روحانیت شیعه آمده
بودند تا گوی انقلاب را از
چپها و چریکها و دانشجویان بربایند و جمهوری اسلامی را مستقر
کنند.