نشانه
افشين بابازاده
پس
قلم
اش
را
آويخت / بر
شانه هاي
خميده //
نشست پشت
سنگر كتاب ها
//
چند واژه را
/ به
سرخی
دانه هاى
انار /
در
خشاب
گذاشت // آنگاه / فقط
زانو زد
و /
نشانه گرفت...◄
نامه
ای به دوست
اسماعیل هوشیار
مدتی
پیش چند خطی برای دوستی قدیمی نوشتم که ادامه اش ضرورتی نداشت. قصدم خراب کردن
دنیای زیبای درونی اش نبود. می
دانستم تنهاتر شدم،
ولی خوشحالم که آن دوست هنوز هست،
چه در ایتالیا و چه در کمپین سنگ
های
سکندری آلمان. آدم
های
باتجربه این روزها با مقادیری تجربه کم پیدا میشن، و در حال انقراض...
این
هم
آن
چند خطی که برای دوست نوشته بودم: این نوشته ها،
با هر خاستگاهی،
هیچ راه حلی جدی محسوب نمی
شوند،
حرف جدیدی ندارند.
کمونیسم
یا سوسیالیسم،
یا هر ایسم دیگر
- با
نسخه قرن پیش قطب
های
شرق و غرب
-
اگر کارآمد بودند
آن شوروی سابق نمی پکید. جنبش سوسیالیستی یا کمونیستی طبقهء
کارگرِ
مد نظر شما هم، یا برای کسب قدرت سیاسی در قرن
بيست و يک
تلاش می
کند
پس ابتدا
به
رواداری
نیاز دارد و ایجاد وحدتی شامل همهء
نیروهای موسوم به چپ با نسخهء
اقتصادی جدید در رقابت جدی با بورژوازی... و یا به دنبال قدرت سیاسی نیست و می
خواهد تا آخر دنیا با همان شاخص های تجربه شده و ارتجاعی قرن بیستم شوروی سابق
فقط یک کمونیست بماند...(منبع)
دو گفتگو دربارهء فعاليت های
سکولار دموکراتها
به کنگرهء جنبش سکولار دموکرات ایرانیان
پیام خانم هایده توکلی، دبیر کل حزب مشروطه ایران
از چند ماه پیش
دو حزب سکولار دموکرات ایرانیان و مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، وارد مرحلهء
هم نظری و همکاری هدفمند شدند. چندین بیانیه استوار و روشنگر منتشر داشتند که
به نوبهء خویش در فضای تاکنونی اپوزیسیون پیشاهنگ بوده، امیدها پرورده، و در
کوتاه زمانی جنبشی با تکاپوی محسوس در اپوزیسون پدید آوردند. در آیندهء نزدیک و
میانه، امید بر آن است که پیرامون این هستهء کارآمد زمینهء همکاری و رایزنی
گسترده تر در اپوزیسون برون کشوری فراهم آمده و ابتکار عمل به شیوهء تعیین
کننده ای به دست نیروهای مسئول، منطقی و دموکرات، و البته همزمان هدفمند و
پرکار، بیافتد تا بن بست کمابیش چهل سالهء اپوزیسیون گشوده گشته و امید و
پویایی سراسر ایران دوستان درون و بیرون از کشور را فرا گیرد.◄
من علی گلی هستم، جوانی از جوانان ايران...
سخنرانی در ششمین کنگرهء سکولار دموکراتها
به
نظر من، فوری ترين و مبرم ترين وظيفه برای هر مبارز عليه حکومت اسلامی نه حفظ
محيط زيست است، نه حفظ ميراث فرهنگی و نه حل مسئله قوميت ها و غيره. بله، اينها
همه مهم و اساسی هستند اما کليد حل همهء اين مشکلات در دست جوانانی ايرانی است
که قرار است يک خرابهء ورشکسته را به ايرانی آزاد آباد تبديل کنند. و اين
جوانان هستند که امروز بوسيلهء اين حکومت يا اسير زندان اند، يا اسير اعتياد و
يا گرفتار نوميدی. و منشاء اصلی آن هم تعطيل «بازار کار» در حکومت اسلامی است
که توليد داخلی را تعطيل کرده و بازار مصرف را به دست چينی ها و اروپائی ها
سپرده است.◄
راه حلی برای گذار به دموکراسی
سید هاشم خواستار نمایندهء معلمان ایران
زمانی که تمام
راه های اصلاح امور کشور بر ملتی توسط حاکمیت مستبد بسته شود، حاکمیت مستبد
انقلاب را به ملت تحمیل کرده و ملت ایران چاره ای ندارد جز رفتن بسوی یک انقلاب
رهایی بخش که هدفش تنها ازادی و دموکراسی است. و البته ملت ایران در سایه ی
آزادی و دموکراسی به تمام ارزوهایش خواهد رسید... و مسیر انقلاب بدینصورت خواهد
بود که تمام کشور را اعتصاب فرا خواهد گرفت. یعنی آموزش و پرورش و شرکت نفت و
تمام کارمندان دولت و کارگران کارخانجات و کشاورزان و اتوبوس رانی و کامیون
داران و مغازه داران و .... همه و همه اعتصاب و تجمعات خیابانی بر پا خواهند
کرد...
◄
برخی نظرات در مورد
دختران و پسران جوان
ايران
سپيده قياسوند
این
روزها اغلب ایرانی ها از هم می پرسند که به راستی چرا صدای جوانان در نمی آید.
چرا دانشجویان سکوت کرده اند؟! چرا وقتی معلمان اعتراض می کنند، الباقی عزیزان
هموطن سکوت می کنند؟ چرا وقتی کارگران اعتصاب می کنند، سایر شهروندان از
طرفداری از حقوق آنها طفره می روند. چرا وقتی دراویش گنابادی علیه اعدام
ناعادلانه اعتراض می کنند مابقی در دفاع از آنها اقدامی نمی کند؟! چرا وقتی
رامین ها و زانیارها را اعدام میکنند فقط همان قومیت در داخل ایران اعتراض می
کنند؟!
برای من
جواب اش روشن است: با شکست جنبش دانشجوئی و جنبش سبز، جوان ايرانی سکوت کرده و
گرفتار بحران است؛ بحرانی با بيست و يک سال سکوت و فرار و افسردگی.◄
بهترین گزینه: سکولاريسم
احد قربانی دهنا
برداشت از
سکولاریسم بسیار متفاوت است. از برداشت ضددین که آن را به صورت دشنام بکار می
برند، تا آزادگی و احترام به آزادی وجدان و بیان و پاسداری از کرامت انسان و
نیل به آزادی مذهب راستین. دغدغهء عمدهء نظریه پردازان سکولاریسم معاصر از
يکسو تضمین آزادی مذهب و وجدان در جامعهء سکولار و، از سوی ديگر، منجر نشدن
سکولاریسم به مذهب ستیزی است. اما چرا در یک جامعه - حتی در آنجائی که پیروان
یک شریعت اکثریت مطلق دارند - قانون وضعی و عرفی بهتر از اجرای شریعت و قانون
الهی است؟ به دلایل گوناگون سکولاریسم بهترین گزینه است.◄