باور به سکولاردموکراسی يعنی حکومت اسلامی اصلاح پذیر وحتی دگرگونی پذير نیست وباید آن را از بیخ وبن برانداخت تنها راه «نجات ایران» تقویت درک ما از مفهوم «کشور - ملت» است و آنچه که «ملی» (متعلق به ملت) است! دردناک تر از فرار مغزها به قدرت رسیدن بی مغزها است! تاريخ اعلام موجوديت «جنبش»: 14 امرداد 1392 |
||||||
|
آنانی را که نمی توانند متون فارسی را بخوانند با اين سايت آشنا کنيد.
سایت پرونده های سمعی و بصری سیاسی
|
|||||
|
|
|||||
از متفاوت بودن نهراسیم!
فرستاده چموش فدوی علت گریز برادر سید پوتین از معانقه با رئیس جمهور حکومت اسلامی را، بنقل از یکی از مقامات "کرملین"، که نخواسته نامش تا انقلاب بعدی(عج) فاش شود، بشرح زیر گزارش کرده است: مقام مذکور گفته است که علت استنکاف برادر سید پوتین از معانقه، فقدان "امنیت جنسی" بوده، و افزوده است «وقتی که برادران از چهار پایان نمی گذرند، چگونه از او که دو پا بیشتر ندارد، می گذرند؟!» مخبر فدوی، بر حسب وظیفهء شرعی، البته کوشیده است که به وی حالی کند که اگر مواردی در این باب پیش از این رخ داده، از مقولهء "تفاوت فرهنگی است". پوتین اما تا لحظهء نگارش این سطور زیر بار نرفته است◄
مصلح اجتماعی یا مدافع وضع موجود؟ حکومت دینی «نهاد روحانیت» را از قامت «معترض به ساز و کارهای قدرت حاکم» به «مدافع تمام قد وضع موجود» بدل کرده است. اعتراض گاهبهگاه روحانیت به موضوعاتی که در حیطهء اخلاق فردی قرار میگیرد، نه وظایف اخلاقی و عرفی حاکمیت، ناشی از همین تغییر جایگاه است. روحانیت به هیچ عنوان نمیتواند به فقر، گورخوابی، کارتن خوابی، زباله گردی، بچه های کار، تن فروشی، تکدی گری، سرقت، جنایت، بچه فروشی، بی عدالتی، فساد اقتصادی، نبود آزادی بیان ، گرانی و... اعتراض کند، زیرا اینها در حیطهی وظایف حاکمیت قرار میگیرد و هر اعتراضی به این موارد، اعتراض به حاکمیت دینی است. میماند اعتراض به حجاب چند بازیگر زن، نقش پرچم اسرائیل روی پیرهن یک فوتبالیست ، ورود آلات موسیقی و مواردی از این دست. چنین میشود که در اعتراض به بیآبی خوزستان و اصفهان، تجمع معلمان شیراز و دیگرشهرها، اعتراض به گرانی یکشبهء قیمت بنزین و... حتا یک روحانی را نمیتوانید در جمع معترضان بیابید. «اعتراض به وضع موجود» یعنی «اعتراض به خود» و در هیچ حوزهء علمیه ای چنین چیزی به طلاب علوم دینی آموزش داده نمیشود.(+)
هر ٢٢ بهمن سالروز "خودکشی نهنگ ها" در "خلیج طلایی" (Golden Bay) نیوزیلند و انقلاب اسلامی ایران است. خودکشی دست جمعی نهنگ ها یکی از معماهای مبهوت کنندهء طبیعت است. تئوری های فراوانی در توجیه این پدیده سردرنیاوردنی و لاینحل ارائه شده است. از کشش گرانشی ماه گرفته تا فوران تشعشعات خورشیدی به سوی لایه مگنتوسفر زمین. در مورد انقلاب ٢٢ بهمن ۵۷ نیز نوشته ها و نانوشته های فراوانی وجود دارد. از منظر عاریت آرایههای تشبیهی، علاوه بر نهنگ ها، انسانها نیز مسخ و مسحور می شوند و دست به "انتحار جمعی" می زنند.◄
رویارویی ناسیونالیسم و جهانیشدنسخت میتوان به یاد آورد که یک نسل قبل، صاحبنظران، بانکداران و پژوهشگران همصدا با هم «ملیت» را منقضی خواندند. جریان سرمایه، ایدهها و کالاها عصری جهانی را آغاز کرده بود که تمثیلهای نو و روایتی تازه دربارهء «جهانی شدن» و نقل و انتقال و گردش منابع را در بر داشت. اکنون وعدهء جهانی شدن و داستان مرتبط با آن نخنما به نظر میرسند. ملیت دوباره بازگشته است. ◄
«شنودها و ردگیری ها» شاید برای این باشد که با روی کار آمدن و بالا آمدن انسان هایی از جنس دیگر، جا برای خیلی ها تنگ و تنگ تر خواهد شد. انسان هایی که بی هیچ چشم داشتی برای رسیدن به فهم و درک ژرف تر و برای ساختن جهانی از نو تلاش می کنند بی شک برای خیلی ها درک نشدنی اند و شاید با آن ها به مانند مهره هایی آسیب زا برخورد شود و چه بسا به روی نام آنها مهر و برچسبی بخورد که همیشه باید کنترل شوند.◄
هر آنچه داشتم را باختهام / راست / چپ / همه را / در هول و ولای حرام زاده گان و پتیاره ها. // می گویم بمب اتم در شب من پنهان است / و روانکاوم می گوید کاملا معلوم است / که حالت خوب نیست و / یاغی شده ای / اما چرا شعرت را سر دست گرفته / و در خیابان ها می دوی؟◄ |
کتمان، تقیه و بهای سازش با استبداد در سال ۱۹۵۳، میلوش چسلاو میلوشِ شاعر، کتاب «ذهن اسیر» را منتشر کرد که مجموعهای از مقالات دربارهی زندگی درونی روشنفکرانی بود که زیر سلطهی یک نظام تمامیتخواهی زندگی میکنند. در این کتاب، او این تصور را که استبداد تفکر را در هم میشکند، به نقد کشید. او برعکس به این نتیجه رسید که رژیمهای غیرلیبرال میتوانند شهروندان خود را به پیچیدهترین حرکات آکروباتیک فکری بر انگیزند.◄
انقلاب علیه مفاهیمنگاهی به کتاب «رسیدن به بلوغ در پایان تاریخ»جو گریم فینبرگ – در نشریهء «چپ جدید»ما با مارکسیسم- لنینیسم مطمئن آموزگاران کلاس ایپی آشنا میشویم که با ایدههایی مانند برابری، همبستگی و تعیین سرنوشت ذهنهای جوانی را که به اندازهی کافی شایستهی باور به چنین چیزهایی هستند، تحت تأثیر قرار میدهند. ما با ترقیخواهی محتاطانهی مادر بزرگ ایپی روبرو میشویم که زمانی علیه تربیت طبقهی بالای خود شورش کرد اما در نظم پس از جنگ که فقط یک شکل از چپگرایی را میپذیرفت، جایی پیدا نکرد. ما با رادیکالیسم شورشی پدرش آشنا میشویم که عاشق انقلابهایی است که هنوز رخ ندادهاند، اما از انقلابهایی که قبلاً اتفاق افتاده ناامید شده است.◄
در سالروز فاجعهء انقلاب اسلامی خوشبختانه آن دوست هم جزو پشیمان شدگان است! این روزها چقدر خوشحالم که می بینم امسال بیشتر از همهء سال های گذشته آدم هایی که پشتیبان انقلاب 57 بودند، حتی آن هایی که تا چند سال پیش عاشق چنین انقلابی بودند، ابراز شرم، پشیمانی و یا برائت می کنند. شرم و پشیمانی و بالاتر از آن «غلط کردن» کاری ست که من قبل از انقلاب و در دادگاه نظامی وقتی که به مرگ محکوم شدم انجام داده بودم و همچنان به آن باور داشته و دارم. برای همین پس از انقلاب وقتی دوستانی از من خواستند که بگویم: «آن پشیمانی و غلط کردن» به دلیل زندان و شکنجه بود، حاضر نشدم این کار را انجام دهم.◄
صف بندی های گلوبال در زمان حاضر هنگام حمله آمریکا به عراق، دیدگاه های گلوبال تازه ای برای درک جهان در مقایسه با دوران جنگ سرد، به تفصیل مطرح شدند. تقابل آمریکا و دیگر کشورهای غربی با روسیه در اوکراین، نشان می دهد که «حوزهء نفوذ» از نوع جنگ سرد، اما به شکلی تغییر یافته، همچنان در درگیری های منطقه ای نقش ایفا می کند... واقعیت این است که گرچه صف بندی های گذشته از نو ترسیم شده اند اما نه روسیه از نظر گلوبال آنقدر مهم است و نه صف بندی های آمریکا - روسیه عوامل تعیین کننده در ژئوپولتیک جهانی هستند. در حقیقت نه روسیه، بلکه چین تنها قدرت جهانی است که با آمریکا قادر به رقابت است.◄
در ۲۲ بهمن ۱۴۰۰، و بعد از رونمایی از سیمرغ بلورینِ قاسم نشان، دیگر هنر از سیاست جدا نیست؛ تصویر قاسم سلیمانی، یکی از سران پرحاشیهء سیاسی رژيم اسلامی، با کارنامهای سیاه، که بر روی تندیس سیمرغ بلورین نقش بسته، پیام آشکاریست مبنی بر سیاسی بودن سینما؛ و از این پس حنای عبارتی کلیشهای مانند «هنر از سیاست جداست» در جامعهء ایران رنگی نداشته و «من سیاسی نیستم» دیگر راه فرار رو به جلو نخواهد بود.◄
انقلاب اسلامي به روايت زنده یاد داريوش همايون آقای همایون، «انقلاب» را نه از «نظرگاه انقلابیون»، بلکه از «نظرگاه رژیم» شاه بررسی میکند. از اینرو ـ به باور او ـ «این ملاها و همدستان شان نبودند که پیروز شدند. [بلکه] دستگاه حاکم بود که شکست خورد و به دست خویش خود را ویران کرد». در واقع، اگر انقلاب، با سرعتی برقآسا به پیروزی رسید، علت را باید در کمکهای رژیم شاه به انقلابیون جستجو کرد.◄
حکایت آوردن خمینی- بردن ترامپ - آوردن طالبان! لازم است به گوشه ها و به نمونه هایی از رخدادهای انقلاب ۵۷ و تحولات پس از آن، هرچند بطور خلاصه، اشاره کرد؛ چرا که، با نادیده گرفتن ردپای آمریکا در روی کار آوردن خمینی، نه تنها این موش و گربه بازی رژیم و آمریکا واقعی جلوه می کند بلکه علت اصلی ماندگاری رژیم تا به امروز، و علت نابودی ایران و شخم خوردن خاورمیانه، و نیز علل قفل شدن اپوزیسیون در زمین آمریکا و رژیم پنهان می ماند و بر آن سرپوش گذاشته می شود.◄
انقلابهای شوروی و ایران؛ حباب آهنینِ حجاب! در روزنامۀ خراسان، که تا آنموقع بیش از هشتاد سال سابقۀ انتشار داشت، مطلب مضحکی چاپ شد با عنوان: روی آوردن زنان آذربایجان به استفاده از مانتو. در متن خبر هم این موضوع را نشانۀ استقبال زنان از حجاب اسلامی و نفوذ جمهوری اسلامی در آن خطه و تاثیر صدور انقلاب و خیلی چیزهای دیگر دانسته بود. بدیهی است که با آمدن فصل سرما؛ زنان آذربایجان هم مثل تقریباَ همه جای نیمکرۀ شمالی؛ لباس گرمتر و پوشیدهتر میپوشند. نه بهخاطر رعایت حجاب اسلامی و وارونگی اعتقادات؛ بلکه بهخاطر اجتناب از سرماخوردگی! با این حساب در کره زمین سالی دوبار اسلام پیروز می شود.◄
نه گویی به سرکوب آزادی بیان: فضیلت یا ضرورت؟ شاعر و داستاننویس ابزاری جز کلمه و کلام ندارد. پس اگر نخواهد زیر چتر بزرگ فریب، سایهی عافیتی بیابد، برای پرهیز از خودفریبی هم که شده، ناگزیر است که پردهی زندگی ریاکارانه را بدرد. بهبیان دیگر، هرکه با کلمه و کلام سروکار دارد، زودتر و آسانتر از دیگران درمییابد که قلمِ نویسندهی نابرخوردار از حق آزادی بیان نهتنها نفی و انکار نوشتن بلکه نفی و انکار خودِ اوست. چنین دریافتی سبب میشود که نویسنده، چه بسا پیشتر و بیشتر از دیگران، به فضیلت «نهگویی» در زمانهی سرکوب و نیز به ضرورت آن پی ببرد. باورمندی به بایستگی این نهگوییِ آشکار و پیوسته و پیگیر به سانسور و سرکوب آزادی بیان، آن خویشکاریِ ناگزیر نویسنده است...◄
نقطه جوش جامعه و ریزش نیروهای امنیتی و نظامی سقوط رژیم کمونیستی در شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق با ریزش در صفوف نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آغاز شد... از آنجا که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی همواره پیش از دیگر بخشهای یک نظام در جریان نارضاییهای اجتماعی قرار میگیرند، اگر حرکتهای اعتراضی و رسیدن به نقطه جوش جامعه را قابل بازگشت ندانند، حساب خود را از حکومت جدا میکنند... هم اکنون در صفوف ارتش نیز فرماندهان میانی دیگر حاضر به شرکت در سرکوب مردم در جریان اعتراضات و خیزشهای اجتماعی نیستند... چند صد نفر از ردههای میانی وزارت اطلاعات دربازداشت هستند و بیش از ۲۰ نفر نیز به اتهام «جاسوسی برای دولتهای خارجی» به اعدام محکوم شدهاند.◄ |