|
||||||
|
||||||
|
هم وطنانم در آغوش تو اند هی زیبایی! نوای تار را، نوای دف و کمانچه ها را از گوشه و کنار وطنم می شنوی؟ به سودای چه می خواند این جمعیت بی برگشت؟ ◄◄ |
|
||||
برای بلوچستان، برای مادرامون...
در رابطه با نیروی از دست دادن و بههمپیوستن بعد از درگرفتنِ ندایِ «زن، زندگی، آزادی»، موجِ نوشتن از «برایِ...» به راه افتاد. به نظر میرسد این نشانهی زبانی که یک حرف اضافهی بهظاهر ساده است، خود گویای بسیاری از چیزهاییست که در این جنبش میگذرد. اما «برایِ...» چه تفاوتی با دیگر حروف اضافه دارد؟◄
فدوی در برخی مکتوبات پیشین، به این نکته پرداخته است که دیکتاتوران گرامی، پنداری از یک مادر متولد شده اند. این چند قلوهای بهم چسبیده اما، در کلیات مشابه، و در برخی جزئیات، اندکی متفاوتند. فی المثل، هر دو تمایل شدیدی به شل و پل کردن اهالی ادبیات و هنر منتقد و معترض دارند!.. منتهای مراتب، یکی به شکستن پا، و دیگری به شکستن دست، علاقه دارند که اختلاف مهمی نیست!◄
فضا قبرستانی بود. مردم خشمگین از آبان ۹۸ و ساقط شدن هواپیما و کشتارهای گذشته مشغول به روزمرگی بودند تا اینکه سپیده رشنو را گرفتید و دم از احضار خدای دهه شصت زدید و سگ های هار گشت آدمکش ارشاد را دوباره وسط خیابان ها رها کردید تا با ایجاد رعب و وحشت که سیاست مورد علاقه پدر کوتوله و حرام زاده ات است، مردم را وادار به سکوت و قبول رهبری ات کنی؛ اما…◄
همیشه چشمانم را می بستم / تا آنچه در شهر فرو می ریخت را ببینم و / پای کوبی را ببینم. // با همین چشمان بسته / مست می کردم / مشت به دیوار ها می کوبیدم / زمین را در خشمی کهنه می خسبیدم...◄
(در همبستگی با ایرانیان در خیابان) خدا زوری نیست / ناخدا زوری نیست /زوری نیست دین و بی دینی. چنین گفت «بانگویِ» نادینی: / شاعرِ عرفی.◄
مهسا! اسماعیل نوری علا مهسا!/ عروس کوچک اندوهبار شهر / نازک تر از طراوت شهریور / زیباتر از شب تابستان! // بنگر که ما به نابودی / تن داده ایم // زیرا که دیرسالی ست / اعضاء یک تن واحد نمی شویم. // تک مانده ایم هر یک / در انزوای خامشی پر هراس / و جز نجات مبتذل خویش / چیزی در آرزو نداریم.◄
سانسورِ نرم با واژههای توخالیچرایی این که «لغات و اصطلاحات» فقهی و حقوقی و دیوانی و اداری عربی شدند و تا به امروز عربی ماندهاند، از خواست و مصلحت قدرت آب میخورد. صاحبان قدرت خواهان آن بوده و هستند که زبان قدرت زبانی درنیافتنی و مرموز و سخت و پرهیبت بنماید. با به کار گیری واژه یا ترم بیگانه دریافتِ آنچه که باید دریافتنی باشد، برای عوام ناممکن یا دشوار یا مبهم میشود تا خواص بر خرِ مراد برانند.◄
کمبود جا در زندان های رژیم: راهکار سال 88 و راهکار امروز رژیم اسلامی کل ایران را به زندان تبدیل کرده و دیگر نیازی به جای خاصی به نام زندان ندارد و عوامل اش می توانند در پناه تفنگ «لیلا واثقی» ها زندگی کنند و در مورد بقیهء مردم نیز که جملگی زندانی هستند لزومی ندارد که هر روز تعدادی به زندان بیافتند و این رژیم را با کمبود جا در زندان ها روبرو کنند تا کهریزکی تازه خلق کند! پس آیا وقت آن نیست که در همهء شهرهای ایران جلوی زندان های رژیم، که زندانیان سیاسی، یعنی همهء معترضان از جمله مردم عادی معترض را، در آنها جای داده اند برویم و خواستار تعطیل شدن این زندان ها شویم؟◄
خاوران و نقش رنج بر چهرهء گلستان جاوید خاوران به نوعی، مدفن غیرمسلمانان است. بخش غربی گلستان جاوید، آرامستان ارمنی هاست که از شرایط نسبتاً بهتری برخوردار است. در بخش دیگری از آن باغی مربوط به هندوهاست که مردگان شان را با مناسک خاص خود در آن به خاک میسپارند. اما بخش جنوبی گورستان جاوید حکایت دیگری دارد. زمینی که مشهور بود حکومت پس از انقلاب اسلامی مخالفانش را اعدام و در آن جا دفن میکند.◄ |
آنچه قیام مردمی جاری در ایران را از شورشهای سال ۱۳۵۷ متمایز میکند درک عمیقی است که بسیاری از ایرانیان، بهویژه آنان که پس از استقرار جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند، از تضاد بین ایدئولوژی و آزادی دارند. امروز، بسیاری از ایرانیان، شاید حتی اکثریت، میدانند زیرا طی سالها، در زندگی روزمره خود تجربه کردهاند، که نظام کنونی هرگز نمیتواند، حتی اگر بخواهد، آزادی همراه با عزت و کرامت انسانی را بپذیرد.◄
زومرها از آنجا که درون شبکههای اجتماعی به دنیا آمدهاند، توان ارتباطگیری بالایی دارند؛ با سرعت گروهسازی میکنند و همبستگی در آنها روانتر و مکانیکیتر صورت میگیرد. آنها بالاترین میزان ارتباطات، و در نتیجه بالاترین مهارتهای ارتباطی را دارند. به همین دلیل الگوریتمهای اجتماعی پیچیدهتری در ذهنشان وجود دارد و همزمان به دلیل بهرهمندی گسترده از ابزارها از کودکی، توان حلِ مسئلۀ بالاتری هم دارند.◄
آتش زدن حجاب اسلامی بیان سمبولیک یک شکست بزرگ برای اسلام و متحدین اسلام در جهان است. مدل اسلامی برای مدیریت جامعه و سیاست، با قهرمانی دختران و جوانان ایرانی به ورشکستگی عریان کشیده شد و از این پس لائیسیته بعنوان یک ارزش تابان برجسته می شود. آخوندها، نواندیشان دینی، اصلاح طلبان، نوحه خوانها، ملی مذهبی ها، مبلغان اسلام رحمانی، مکتب داران عرفان و درویشی، اسلاموفیل های سیاسی، همه و همه در درماندگی و بن بست قرار گرفتند.◄
نامهء سرگشاده ای به خانم زلیخا موسوی مادر ماندلای ایران، حسین رونقی حسین، پیش از بازداشت، خیلی روشن گفته که ممکن است این بار جنازه اش از زندان برگردد و می دانم که شنیدن این سخن برای شما که مادر او هستید بیش از هر کس دیگری دردناک است؛ اما، او با این جمله این منظور را رسانده است که زندگی اش در گروی پیروزی یا شکست انقلاب کنونی است! حسین سال هاست گفته که تا آخر کار خواهد ایستاد! امروز همهء مردم ایران دارند فریاد می زنند «جمهوری اسلامی نمی خوایم، نمی خوایم»، یعنی دیگر این خواست، فقط بیان نظر «سکولار دموکرات ها» نیست و همهء مردم ایران دارند این خواست همگانی را فریاد می زنند.◄
تقریباً در مورد تمامیِ عواملی که موجب خیزش و جنبش اخیر شده سخن رفته است، با شدت و حدّت متفاوت. در اینجا من قصد بازبینی همهء شعارهای آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و دموکراتیک را ندارم. ولی از میان همهء خواستها میخواهم بر نکتهای تأکید کنم که بهنظرم هستی شناسانه و وجودی است و آنهم مسألهء دیدگاه و نگرش بردهداری است. پیشاپیش از تأکید بر مسألهء این دیدگاه از همهء زنان و مردان پوزش میطلبم. منظور من بیان دیدگاه مردسالارانهایست که از عوامل اساسی سرکوب در طول تاریخ بوده ولی هرگاه فرصتی دست داده از طرف زنان و مردان آزاده بهمصاف کشیده شده است.◄
درست زمانی که همه منتظر آغاز اعتراضهای فراگیر کشوری در واکنش به گرانی، مسائل اقتصادی یا حتی کمآبی بودند، اعتراضها از دل درخواست «آزادیهای مدنی» بیرون آمد؛ «حجاب» شد اسم رمز اعتراضهایی که ایران را درنوردید. مردم در شهرهای مختلف، شجاعانه و خشمگین به کشته شدن مهسا امینی، ژینای کُرد، واکنش نشان دادند. واکنشی غافلگیر کننده و با دو دستآورد مهم...◄
در واقع آخرین صورتها و الهامات «دولت آسمانی»، که در دولت مطلقهی مدرن به ظهور رسیده بود، آخرین تابوت مزّین شهر نیز هست که به بیرون از شهر حمل میشود. این آخرین باقی ماندهی سنّت و جهانهای باستان و قدیم که به انواع مقدّسات و الهامات غیبی مزیّن بوده است، بنا به ضرورتهای جامعوی و تاریخی زمانهی کنونی چارهای ندارد، جز آنکه جای خود را به واقعیتی نو دهد و این فرآیند گذار از دولت مطلقهی مدرن به دولت مدرن، چه به صورت مسالمتآمیز و مدبّرانه و چه به صورت خشونتآمیز و ویرانگر به هر حال تکمیل خواهد شد.◄
حجاب، از کلافگیهای روزمره تا استیصال زنان و دخترانِ خیابان، این روزها درحال دریدنِ پردهی دروغ و دوچهرگی هستند که جامعه و حکومت برای سه نسل به آنها تحمیل کرد. آنها حجاب را دروغی تکرارشونده در زندگی روزمرهی خود قلمداد میکنند. آتشهایی که در خیابانها برپا میشود، آتشِ سوزاندنِ دوچهرگی و چندشخصیتی در زندگی زن ایرانی است. نسل جدید زن ایرانی، دغدغهی رسمیکردنِ آن چهرهی پنهانش را ندارد تا برای آشکارسازی آن مذاکره و مبارزه کند. او میخواهد دیگر دوچهره و چندچهره نباشد.◄
دفاع مشروع: سویهء دیگرِ پرهیز از خشونت در این کارزار، وظیفه مبرم فعالان سیاسی و مدنی تلاش در جهت تداوم اعتراضات و حفظ سنگر خیابان است که متعاقبا استفاده از دفاع مشروع در برابر ماشین سرکوب را به عنوان یک شیوه مبارزاتی ضرورت میبخشد. این شیوه، برخلاف تصویر مغشوشی که صاحبان قدرت به منظور بی اعتبار ساختن مبارزات مردمی از آن ارائه میدهند، نه خشونت متقابل، که با توجه به نحوه به کارگیری و محدوده حقوقی آن، سدی در برابر خشونت است.◄
«ما نمرده بودیم...»مهدی تدینیکسانی که از آرمانهای طبقۀ متوسط متنفر بودند، برای درهمشکستن طبقۀ متوسط از طریق فشار اقتصادی بسیار تلاش کردند، اما امروز با صدای رسا میتوان شکست پروژۀ نابودی طبقۀ متوسط را اعلام کرد. شاخصهای اقتصادی لهشدن طبقۀ متوسط را آشکارا نشان میدهد، اما «طبقۀ متوسط» فقط «جسمِ مادیِ این طبقه» نیست، بلکه روح، اندیشه، آرمانها و منش آن نیز بخشی از هویت و سرشتش را میسازد. ما به قهقرا نرفتیم. ارزشها در ما نمرد و فراگیری آن امروز شگفتانگیز است.◄
لحظهء بزرگ آزادییک چیز مسلم است: کف خیابان دیگر به راحتی فریب نخواهد خورد و احتمالا هرگز به کسی که از طرف حاکمیت صحبت کند اعتماد نخواهد کرد. این یک ناباوری مقدس و هیجان انگیز است! این ناباوری نه تنها حاکمان امروزی، بلکه انواع مختلف «اپوزیسیون» را نیز تحت فشار قرار خواهد داد: خودتان را با مطالبات ما میزان کنید، وگرنه باید که: پاشنه ورکشید.◄ «بدنـ»ـی که میشویمنرگس ایمانیدرست است که بهنوعی میتوان ناآرامیهای پیشین را به قسمی اعتراض به درهمفشردگی و تنگنای اقتصادی یا سیاسی بدنهای دربند ربط داد، اما در این جنبشها مطالبهی رهایی بدن هیچگاه به این شفافیت و علنیت ــ که در ناآرامیهای اخیر شاهدش هستیم ــ طرح و طلب نشده بود. این امر از یک سو به پیشینهی چهاردههای نسبتِ حکومت با بدن و تشدید آن طی سالهای اخیر ــ تحت عناوینی همچون «ارشاد»، «بارآوری»، «ریحانگی» و … ــ باز میگردد و ...◄ |