حقوق شهروندی و تفاوت شان با حقوق بشر
محسن بهزاد کريمی
در طول کمپین انتخاباتی حسن روحانی، مردم بارها و بارها شعار احقاق
«حقوق شهروندی» را شنیدند؛ تا جایی که امروز این مقوله به نوعی حتی
نُقل مجلس اپوزسیون شده است. اما براستی، در لابلای مطالبات
ساختاری و یا سطحی جامعه، تلاش های دولت روحانی در القاء این
مطالبه برای چیست؟ این «حقوق شهروندی» از کجا آمده که در چهارچوب
«نظام ولایی» می گنجد؟ حکومتی که از ناقضان اصلی حقوق بشر در تاریخ
است چطور به یکباره با داعیهء حقوق شهروندی به میدان آمده؟ و آيا
مردمی که فریاد می زنند: «توافق بعدی ما، حقوق شهروندی ما» می
دانند حقوق شهروندی چیست، در چه قالبی تعریف شده و شامل چه می شود؟
و آيا هیچ به اين نکته توجه شده که گروهی در داخل و خارج، عمداً یا
سهواً، در حال جابجا کردن فریاد های حق طلبانهء «حقوق بشری» با
«حقوق شهروندی» اند؟
نقض آزادی بیان تحت لوای توهین به مقدسات
نرگس توسلیان
در زمینه اعتقادات مذهبی ممکن است این سؤال پیش آید که چه چیزی
موجب تمایز توهین از انتقاد می شود؟ آیا معیار، ورود به اصول مسلم
دینی (در مقابل فرعیات دین) است؟ اگر پاسخ به این سؤال مثبت باشد،
ممکن است این سؤال مطرح شود که چه کسی حق تعیین این اصول را دارد و
این که آیا چنین ملاحظه ای باید تنها در مورد دین اکثریت (که
تعداد بیشتری از افراد را در بر می گیرد) اعمال شود و یا در مورد
دین اقلیت (که نیاز به حمایت بیشتری دارند) و یا در مورد تمامی
ادیان؟ آیا این محدودیت باید تنها در مورد ادیان الهی اعمال شود و
یا ادیان غیر الهی نیز باید در شمول این حکم قرار گیرند؟
حقوق بشر، کابوس
حاکمان در ایران
مهرانگیز کار
برجام
و تایید آن در شورای عالی امنیت ملی و تصویب نمایشی آن در مجلس
شورای اسلامی، حاکمان ایرانی را در کابوس
اين
ترس فرو برده که مبادا پس از برجام باری دیگر زیر فشار غرب ناگزیر
از بهبود وضعیت حقوق بشر شوند. این دغدغهء
خاطر جدی است. رهبر ایران در روزهای اخیر، به هر بهانه،
از کابوس خود پرده بر گرفته است. دیگرمقامات، کابوس را هر یک به
زبانی بیان می کنند. وضع چنان شده که به نظر می رسد، پاشنهء
آشیل نظام سیاسی، ورود جدی قدرت های جهان به موضوع نقض گسترده حقوق
بشر در ایران است.
چهل
سال آوارگی در بیابان «وحدت» اسلام
محسن ذاکری
يک رویهء پیام سکوت جهان اسلام در مورد «حادثهء منا» می تواند خطاب
به آقای خامنه ای و ایران باشد با این محتوا که تمایل سیاسی ایران
برای تقلیل جایگاه عربستان سعودی در بین «جهان اسلام» واقعی و شدنی
نبوده و اين «جهان» گوشش به شعار ها و فریادهای تنها کشور مدعی
«تشیع» در جهان، هيچ بدهکار نیست و وقعی بدان نمی نهد... مقولهء
«سکوتِ» جهان اسلام در برابر سیاست های بحران زا و مشوش ایران اما
تازه نیست. هر چند این سکوت را می توان نسبی و بر حسب اقتضای شرایط
ديد؛ زیرا جهان اسلام نیز در مجموعِ دهه های گذشته هرگز یک بار هم
«لبیکی» به فریادها و شعارها و تبلیغات ایران نگفته است و، بر عکس،
مدام با احضار سفرا و نمایندگان از هر دو طرف وخامت روابط و شکست
دیپلماسی ولايت فقيه را نشان می دهد. امسال اما سالی ویژه برای
حکومت اسلامی ایران است...
تلنگر مردمی!
شهباز نخعی
وقاحت
گستاخانه در متن نامهء
سیدعلی خامنه ای
به حسن روحانی دربارهء «برجام»
را نمی توان نادیده گرفت. گستاخانه از این نظر که درک و شعور
دیگران را به هیچ می انگارد و در خود بزرگ بینی نیز افراطی
بیمارگونه دارد. کوتاه سخن، جای جای نامهء
مقام معظم رهبری به رییس جمهوری نشانگر سقوط شتابندهء
حکومتی است که در اثر خودکرده های بی تدبیرش در گرداب ورشکستگیِ
به تقصیر دست و پا می زند و برای آن که شرّش از سر کشور کم شود و
خطر ازدست رفتن یکپارچگی و تمامیت آن را رفع کند، تنها نیازمند یک
خیزش همدلانه و تلنگر مردمی است!
نگاهی بر نتايج محتمل
اجرای برجام
رضا تقی زاده
برای
رسیدن به نتایج میان مدت و دراز مدت برجام، میباید حاکمیت سیاسی
ایران از دوگانگی کنونی فاصله گرفته و رفتارهای
چالش
برانگیز آن در داخل و
خارج، با رفتارهای قانونمند یک نظام سیاسی متعارفی
جایگزین شود.
اگر بازار داخلی ایران در کوتاه مدت به اجرای برجام واکنش مثبت
نشان
نمیدهد، علت آن ادامهء
وضع موجود و کشمکشهای داخلی مابین شاخههای درون
حاکمیت است که سرمایه دار داخلی را، بجای سرمایه
گذاری مولد،
به سوی اقتصاد
دلالی سوق داده و شوق و ذوق
شریک تجاری خارجی ایران را تنها به فروش کالا و
به جیب زدن سود کوتاه مدت قانع ساخته است.
ولایت فقیه و نقض بنیادی حق حاکمیت ملت
بخش دوم:
خطر در کجا است؟
پرویز
دستمالچی
با
توجه حقایق و واقعیت های تاریخ سد سال اخیر منطقه، آفریقا و سایر
کشورها، باید برای ایران درس های لازم را آموخت. علاوه بر خاور
نزدیک و آسیای میانه، تقریباً
تمام کشورهای قاره آفریقا در گیر همین دگرگونی ها و زوال حکومت ها
هستند. دلیل عمده آن وجود واحدهای"ملی" است که برآمده از ملت
نیستند و حکومت گران هنوز تصوراتی ارباب- رعیتی (یا امت-امامتی) از
ملت دارند و می پندارند ملل باید در خدمت حکومت ها باشند و نه
برعکس. در این کشورها، یا اکثریت می خواهد بدون در نظر گرفتن حقوق
تضمین شده اقلیت ها حکومت کند، یا اقلیت بر اکثریت حکومت می کند،
البته هر دو با به کارگیری زور و سرکوب.