جمهوری اسلامی و انتخابات
سیامک بهاری
جمهوری اسلامی و
"دردسرهای"
تمام نشدنیاش،
و این بار در تند پیچی دیگر به نام انتخابات، به مرحلهء
حساستری رسیده است. اگر در بسیاری از دورههای گذشته، حکومت برای
حفظ تعادل به دو بال خودش نیاز داشت، این بار ناهماهنگی بال
هایش چنان شدید است که باید با جراحی و خونریزی سیاسی،
يک
بال را حذف
کرده
و ناچارأ برای پرواز رویا پردازی کند.
همهء
نشانههای ورشکستگی سیاسی این حکومت،
با تمام باندها و جناح
های آن،
یکجا خود را در کشمکش و جنگ و گریز به اصطلاح انتخاباتی به نمایش
گذاشته است.
نه تحریم؛
نه شرکت
فرج سرکوهی
نیروهای
غیرحکومتی مردم را به رای دادن به این و آن جناح حکومتی فرامی
خوانند. چنین فراخوانی به معنای آن است که فراخوان دهنده؛ هویت
مستقل سیاسی و برنامه مستقل نداشته، مخاطبان فرضی خود را به گرایش
های حکومتی حواله داده، خود را به عنوان نیروی سیاسی نفی و به
دنباله رو جناح های حکومتی تقلیل می دهد. جناح های حکومتی اما این
نیروها را خودی تلقی نکرده و آنان را رای دهنده و مبلغ خود می
دانند نه شریک ائتلاف سیاسی. این نیروها خود را به عنوان نیروی
سیاسی نفی می کنند. فراخوان شرکت نیروهای غیرحکومتی نیز چون
فراخوان تحریم بی مخاطب است چرا که این نیروها نیز، چون نیروهای
فراخوان تحریم، با هیچ لایه ای از جامعه پیوند بالفعل، موثر و
واقعی ندارند.
محمد نوری زاد
در برنامهء صفحه آخر بمديريت مهدی فلاحتی
بررسی مواضع مختلف در برابر انتخابات پيش رو
گفتگو با اسماعيل نوری علا
در برنامهء «پويش» به مديريت سيروس ملکوتی
براندازان برنامه ای ندارند!
حشمت طبرزدی
مناظره دربارهء انتخابات موازی
اسماعيل نوری علا ـ منصور اسانلو
در برنامه «ياران» بمديريت عليرضا ميبدی
انقلاب و فرزندان
اش: بازگشت به
57،
از مسیر 67
امیر کیانپور
اين
یادداشت تأملی است،
از خلال متنها، تصاویر و ایدهها،
دربارهء
انقلاب پنجاه و هفت؛ نه در مورد عوامل و ریشهها و خاستگاه های
آن، بلکه
دربارهء
فاصلهء
انقلاب پنجاه و هفت با خویش، بالقوگی های محقق نشدهء
آن، و سرنوشت
فرزندان اش. آنچه میخوانید تلاشی است برای ملاقات
دوباره با پنجاه و هفت و جستجویی برای مکان
ایدهآل چنین ملاقاتی. بدین لحاظ، یادداشت از مسیر
باریکی میگذرد که،
با گذر تابستان شصت و هفت،
به زمستان پنجاه و هفت میرسد…
«شیخ
روباه»
مسعود نقره کار
- فلوريدا
روباه
وارگیِ آیت الله خامنه ای (شیخ روباه یا آخوند- روباه) حکایت ها
دارد، اما قبل از اینکه مواردی از آنها را بخوانید این چند ضرب
المثل را در ذهن داشته باشید: «روباه تا ته چاه است کرباس خیر می
کند. یعنی در زمان گرفتاری و ناتوانی و بینوایی وعده های خوش و
شیرین می دهد. به هنگام پیری و پایان عمر زهد و عبادت پیشه می
کند»، «به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دنب ام. یعنی این گواه مغرض
و در امر ذینفع است. دم روبه گواه روباه است». آیت الله سّیدعلی
خامنه ای، ولی فقیه و حاکمِ حکومت اسلامی، در گفتار و رفتار نشان
داده است که "فریبکار، محیل، مکار و زیرک" است. در واقع "روباه
پیر" واقعی این "شیخ روباه "ست که رهبران انگلیس می باید در مکتب
وی درس روبَه صفتی تلمُّذ می کرده اند.
زمان به ما آموخت که گریستن در روز پیروزی انقلاب برحق بوده و
اغلب
آنها که آن روز بسیار خندیدند و شادمانی کردند در کام انقلاب فرو
رفتند و
جویده شدند، به علاوهء
ما که البته انتظارش را داشتیم و می دانستیم دیر و
زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. آنها می دانستند که ما روز 22 بهمن بسیار
گریسته ایم؛
گناه کبیره ای بود و هرگز بخشوده نشدیم.
زمان
به ما آموخت که روز پیروزی انقلاب، بستری بوده است برای زایش
طالبان و داعش. انقلاب ما شالوده را گذاشت. ستمگری
را قانونمند کرد. به دروغ قانون و اخلاق را
چنان در هم تنید تا هر چه می خواهد بکشد و شکنجه
بدهد و سانسور کند و روزنامه نگار دستگیر کند و
روزنامه تعطیل کند و به سلیقه شخصی و باندی
و جناحی، قانون را متناسب با مرام داعشی خود، تفسیر
کند.
زمان به ما آموخت که روز پیروزی انقلاب روز پایان آرزوهای بزرگ
ملتی بود
که توی چاله چوله های امر به معروف و نهی از منکر
دفن شد.
اپوزيسيون دلبسته و
خوشبختیهای
یک دیکتاتور
مزدک بامدادان
سخن از گروهی است که من آن را “اپوزیسیون دلبسته” مینامم. هموندان
این گروه هرچند خود زندانی و شکنجهدیده و رنجکشیده حکومت اسلامی
هم باشند، تا ژرفای جان و مغز استخوان دلبسته این رژیماند و برای
برپای ماندن آن و برجای ماندن سردمداران آن، اگر که نیاز باشد،
جان خود را نیز میفشانند. اینان یا از دیرباز در کشورهای اروپایی
لنگر افکندهاند و پیوسته گوشهء چشمی به رژیم ولایت فقیه داشتهاند
و یا خود از کاربران و وابستگان نزدیک این رژیم بودهاند، که
کمابیش از ده سال پیش بدین سو در جامهء “اپوزیسیون” رهسپار فرنگ
شدهاند و نرم نرمک در میان آنچه که خود را اپوزیسیون مینامد جای
خوش کردهاند.