چهل سال حکومت احمق ها!
کوروش گلنام
دو
هفتهای پیش بانو نازنین انصاری از کیهان لندن مصاحبهای با دکتر فیروز نادری،
مایه سربلندی جامعه ایرانی، انجام داده بود. ایشان در پاسخ به پرسشها، به
درستی بر نکتههای مهمی انگشت نهاده بودند ولی در جایی در انتقادی به شماری
ایرانیان که آخوندها را "احمق" نامیدهاند، بر خورد کرده و بیان داشته اند
"اگر
آخوندها احمق هستند چرا چهل سال حکومت کردهاند؟" پاسخ بسیار روشن است!◄
حالا وقت این حرف هاست؟
ابراهيم هرندی
حال
و هوای گسترهء رسانه ای برونمرزی فارسی در چند ماه گذشته، مرا بیادِ ماه های
پیش از انقلاب انداخته است. در آن زمان، چون بیشترِ مردم بروشنی می دانستند که
چه نمی خواهند، کمتر سخنی از آنچه می خواستند بود، و اگر کسی سخنی از آنچه باید
گفته می شد، بمیان می آورد، بسیارانی پرخاشگرانه می گفتند که؛ "حالا وقتِ این
حرف ها نیست." چنان شد که فریادهایی که خواهان دموکراسی و سکولاریسم و حکومتِ
قانون و برابری جنسی و حقوق کودکان و پیروان مذهب های دیگر و اقلیت های قومی
بودند، هرگز بجایی نرسید... امروز هم گروه هایی که با پشتوانه ی مالی بیگانگان،
سکوهای بیشتری را در گستره همگانی گرفته اند، چنان وانمود می کنند که مردم
ایران یک دوره حکومت به آن ها بدهکار هستند و هرچه زودتر باید انقلابی برای
بقدرت رساندن آن ها بر پا کنند!◄
فرشگرد یا عقبگرد برای بازگشت پهلوی ها؟
هژیر عطاری
در روزهای اخیر
نامی در خبرها و شبکه های اجتماعی به گوش می خورد که خبر از ایجاد تشکل یا شبکه
ای جدید در راستای براندازی حکومت اسلامی از بدنهء عمدتاً متعلق به “دانشجویان
و دانش آموختگان لیبرال ایران” می دهد. راستای این شبکه محل بحث و موضوع این
نوشته نیست زیرا بسیاری هستند در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران که بر
اصلاح ناپذیری حکومت اسلامی در شرایط فعلی و لزوم جایگزینی آن با یک حکومت عرفی
- چه مشروطه پارلمانی، چه حکومت و چه هر مدل دیگری از حکومت که توسط اکثریت
مردم ایران در یک رفراندوم آزاد مورد انتخاب قرار گیرد - اتفاق نظر دارند.
موضوع مورد بحث، بیانیه
اعلام
موجودیت این تشکل است که در آن نکاتی دیده می شود که شاید مثبت ترین و
خوشبینانه ترین تعبیر برای آن “سنگ بنای کج” باشد.◄
اتحاد برای تجزيه؟
در هفتهء گذشته
چند سازمان سياسیِ «منطقه ای -
قومی»، همراه با چند سازمان کمونيستی، طی اعلاميه
ای از احزاب، نهادها، سازمان و جریانهای جمهوری خواه دموکراتی که خود را با
تفاهم نامه آنها همسو میدانند، دعوت به
«همکاری و همگامی در مبارزه برای
سرنگونی جمهوری اسلامی» نموده اند. در موقعيت کنونی کشورمان، اين مسئله مورد
توافق همگانی است که بدون «اتحاد نيروهای سياسی مخالف حکومت اسلامی مسلط بر
ايران»، يا اين حکومت پايدار می ماند، يا به يک ديکتاتوری تمام عيار نظامی می
انجامد، و يا کشور از هم می پاشد. بدين لحاظ مژدهء اتحاد نيروهائی از اپوزيسيون
بسيار دلگرم کننده است... اما صادر کنندگان اين بيانيه برای رسیدن به مقاصد خود
دارای «طرح مشترک» ويژه ای نيز هستند که دارای چهار ده بند است و، متأسفانه،
بخصوص بند دوم آن، با تکرار مطالب تفرقه برانگيزی که سابقه ای طولانی دارند، کل «دعوت
به اتحاد» اين سازمان ها را در محاق ترديد می اندازد.◄
مشکل
آرمانگریی
نیست، فقدان
جامعه باز است!
سام قندچی
بسیاری
از کسانی که از تجربهء
استبداد سیاسی و فکری کمونیسم یا اسلام
سياسی
بیرون آمده اند تصور می
کنند
که دلیل اصلی استبداد آن سیستم
ها
آرمانگرائی
مندرج در
آن ها بوده است و،
در نتيجه،
به نفی آرمانگرائی می رسند.
اما
واقعیت این است که حتی لیبرالیسم هم
- چه
در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی
-
بسیار آرمانگرا تر از اتوپیسم کمونیستی بوده است
اما مادر استبداد نشده است؛ زيرا
آنچه
تجربهء
دموکراسی های غرب را
از بقيه جهان
جدا می کند باور آنها به
«جامعه
باز»
است.◄
چنبرهء فساد سیاه بر ایران
گزارش دیدبان شهروند
در
سالهای اخیرکه فشار اقتصادی در ایران به اوج خود رسیده و فقر فزاینده گریبان
تعداد بیشتری از مردم ایران را گرفته است نگاههای بیشتری به سوی هزینه های
هنگفت حکومت اسلامی برای گروههای شبه نظامی جلب شده است. با دیدن ارقامی سرسام
آور و شناخت برخی از این گروهها میتوانیم بیشتر و بهتر متوجه خشم فراوان
مردم علیه سیاستهای منطقهای حکومت اسلامی شویم؛ مردمی که به نظر میرسد این
روزها به این نتیجه رسیدهاند که بیشترین هدر رفت سرمایهء مالی و انسانی در
چرخهء غلط سیاست خارجی نظام اتفاق میافتد و برای مقابله با آن باید پایههای
اصلی و ایدئولوژیک نظام را هدف قرار داد تا اجازه ندهند منابعی که میتواند به
افزایش خیر عمومی در ایران منجر شود خرج ماجراجوییها و دشمنیهای این نظام
شود.◄
پاسخی به دعوت دانشجويان از نخبگان
جواد کاشی
خیلی
راه دور نرویم. خطاب شما به روشنفکران چنان است که گویی آنها اساساً بیرون از
مدار قدرتاند. ضمیری پاک دارند. دل در گرو مردم دارند و سراسر اخلاقی و پاک
سرشتند. فقط غافلند و نیازمند ندایی بودهاند که سر از خواب غفلت بردارند.
حقیقاً چنین است؟ چرا به این واقعیت آشکار چشم بستهاید که روشنفکری نیز دکانی
است که نان و نام دارد و اکثر روشنفکران و اساتید دانشگاه و قلم داران نیز کسب
و کاری دارند و زندگی میکنند. از قلیل آنها بگذرید. اکثر آنها نه از سر غفلت
بلکه از سری که در گریبان زندگی کردهاند به آنچه گفتید توجه نمیکنند.◄