جای خالی جهان در ادبیات ایران
مسعود کدخدایی
اگر یکبار دیگر کثرت و اهمیت وقایعی را که در این سالها در
ایران
اتفاق افتاده مرور کنیم، و به یاد بیاوریم که
نویسندهء ایرانی همواره با مشکلاتِ سانسور
حکومتی، عدم امنیت نوشتن و سختی دسترسی به اطلاعات سانسور
نشده و دستِ اول روبرو بوده، و مشکل تعداد کم
باسوادها و تعداد زیاد کمسوادها و
بیسوادها را به آن بیفزاییم و نیز «خطرِ خواندن» و «ترس از
خواندن» و «نگهداری کتاب» را که خوانندهء ایرانی
از همان کودکی با آن روبرو میشود، از
یاد نبرده باشیم، و ایضاً ببینیم که خطر زندان و از دست
دادن شغل بهخاطر خواندنِ یک کتاب، به عنوانِ یک
خطر بالقوه، واقعی، و جدی همواره وجود
داشته و هنوز وجود دارد، و اگر این تصویر تاکنون ما را گیج
نکرده باشد، میبینیم که در میان این همه مشکل و
دغدغه، زیاد هم جای تعجب ندارد که نویسنده
و خوانندهی ایرانی چندان توجهی به جهان بیرون از ایران
نکرده باشد.
نقش آرامش بخش وزارت ارشاد!
در حال حاضر با تبدیل روزنامه ها به
دکان کاسبی و تجارت،
و سر به راه و مطیع شدن ناشران جراید، و
تعطیل کتاب و کتابخوانی،
وزارت ارشاد یکی از آرام ترین ادوار خود از دوران
«ماد»ها
به این طرف را می گذراند
و دیگر مطبوعات و جراید و نویسندگان و
خبرنگاران و اهالی کتاب
جزو جمعيت
چالش برانگیز
کشور محسوب نمی شوند و،
بر
خلاف ادعای سازمان های حقوق بشری و طرفداران آزادی
قلم و بیان،
"سانسور"
مطلقاً
و اصلاً
وجود ندارد و اگر احیاناً
در گذشته کتاب ها قبل از انتشار بازبینی و سانسور
می شدند حالیه،
با مديريت اکيد
حاج
آقا
علی جنتی،
وزير
محترم ارشاد اسلامی،
اين وزارتخانه
کتابی را که
نویسنده و مؤلف
و مترجم با صرف چند سال عمر و وقت و خون دل خوردن تهیه و
به ارشاد جهت بازبینی داده
با خوشروئی تمام
تحویل می گیرد و
از آن پس
دیگر اصلاً
به روی خود نمی آورد
که چنین کتابی را برای صدور مجوز چاپ
تحويل
گرفته اند.
اتهام سکولاريسم عليه اصلاح طلبان درست نيست
علی شکوری راد، دبيرکل حزب اتحاد ملت ايران
اسلامی
اتهام
سکولاريسم عليه اصلاح طلبان درست نيست. ضمن اينکه بايد توجه داشت
که سکولاريسم با لائيسيته فرق دارد. ما امروز سکولاريسم را در بين
حوزويان هم می بينيم. يعنی ممکن است کسی ديندار باشد اما سکولار هم
باشد و معتقد باشد نيازی به ايفای نقش دين در حاکميت جامعه وجود
ندارد. بنا بر اين، سکولار بودن به معنای بی دينی نيست. در حالي که
در فرهنگ دينی جامعه طوری جا افتاده که سکولاريسم با بی دينی قرينه
است. حزب اتحاد ملت ايران اسلامی هم در بر دارندهء نيروهائی است که
ممکن است نقش دين در حاکمين را پر رنگ يا کم رنگ ببينند. ولی همهء
اعضاء حزب در يک مورد توافق دارند و آن هم مبنا قرار دادن قانون
اساسی است. بنا بر اين، ما از اعضاء حزب اتحاد ملت ايران اسلامی
سئوال نمی کنيم که شما به ايفای نقش دين در حکومت قائل هستيد يا
خير. پاسخ اين سئوال ملاکی برای پذيرش عضو نيست. ملاک ما برای
پذيرش عضو التزام به قانون اساسی است. در قانون اساسی يک فصل «حقوق
ملت» وجود دارد که مربوط به ملت است. فصل هائی هم دربارهء رهبری،
شورای نگهبان، و نهادهای اطدئولوژيک نظام دارد. ما به آن حوزه
اختياراتی که در قانون اساسی به اطن نهادها داده شده ملتزم هستيم.
يعنی، نه فقط به حقوق ملت بلکه به آن حقوقی که به رهبری، شورای
نگهبان، قوهء قضائيه و... داده شده هم التزام داريم. اما، در عين
خال، می گوئيم که اين قانون بايد درست شود. اينکه ما از اجرای
متوازن و بدون تنازل قانون اساسی سخن می گوئيم به همين معنا است.
ما دربارهء خود قانون اسای اصلاً وارد بحث نمی شويم! (برگرفته از
مصاحبه نشريهء مهر نامه، شمارهء 44، صفحهء 88)
آیا
آمریکا چنین کشوری است؟
شهباز نخعی
امری که در میان سیاستمداران غربی و به ویژه آمریکایی تاکنون رواج
چندانی نداشته است؛
پرسش هایی مانند: «این نفرت ازکجا می آید و چرا؟» و «آیا ما چنین
کشوری هستیم؟» اما، پاسخ در صورتی می تواند درست باشد، که پرسش
درست طرح شده باشد. در مورد آقای ترامپ پرسش: «این نفرت از کجا می
آید و چرا؟»، به اندازه کافی واضح و روشن است و از این رو می توان
با شرح و توضیح و مثال به آن پاسخ درست و روشن داد. اما، در مورد
خانم هیلاری کلینتون، به دلیل کارکشتگی او در سیاست، پرسش: «آیا ما
چنین کشوری هستیم؟»، ابهام و ایهام بیشتری دارد و نیازمند رمزگشایی
و ابهام زدایی است.
نظر خير!
حمیدرضا رحیمی
فدوی نمی داند که کسی تاکنون به فلسفه و انگیزهء حرکت برادران در
بازداشت وکلای زندانیان سیاسی، آن هم اندکی پس از حبس زندانی، غور
و تأمل کرده است یا نه؟ من که فکر نمی کنم. فلذا فدوی زحمت
خوانندگان محترم ضد انقلاب را کم کرده و عرض می کند که نیت برادران
گرامی، خیر و در این حدود است که دوست ندارند که زندانی سیاسی در سلول
خود تنها باشد،
فلذا برای رفع تنهائی، وکیل را هم می فرستند بغل دست زندانی!..