باور به سکولاردموکراسی يعنی حکومت اسلامی اصلاح پذیر وحتی دگرگونی پذير نیست وباید آن را از بیخ وبن برانداخت تنها راه «نجات ایران» تقویت درک ما از مفهوم «کشور - ملت» است و آنچه که «ملی» (متعلق به ملت) است! برشی از سخن خامنه ای: «حوزه هاى علميه نمى توانند سكولار باشند. اينكه ما به مسائل نظام كار نداريم، به مسائل حكومت كار نداريم، اين سكولاريسم است»(+). تاريخ اعلام موجوديت «جنبش»: 14 امرداد 1392 |
||||||
|
آنانی را که نمی توانند متون فارسی را بخوانند با اين سايت آشنا کنيد.
سایت پرونده های سمعی و بصری سیاسی
|
|||||
|
|
|||||
حسین رونقی، مجلسیان و صیانت اینترنت چند روز پیش در اینترنت خبر ربوده شدن دوست عزیز آقای حسین_رونقی ملکی توسط مأموران امنیتی رژیم، منتشر شد! شخصاً آقای حسین رونقی را دوست خطاب می کنم نه به دلیل آشنایی شخصی که نداریم، بلکه به این دلیل که هرچه در همه ی این سالها منتشر کرده با فهم و درایت و دانشِ موضوع بوده، و این نگارنده او را رهبر خود تلقی می کنم هرچند خیلی از صاحب این قلم جوانتر است!◄
نگاهی به جنبش های اعتراضی اخیر ایران بررسی و تحلیل جنبش های اجتماعی چند سال اخیرایران، به مبحث مهمی درگفتگو های روشنفکران و فعالین سیاسی تبدیل شده است. در این نوشته کوتاه تلاش بر این است تا درک خود از مشخصات این جنبش ها را به خوانندگان ارائه دهم. در این مطلب، توجه بر اعتراضات اجتماعی مردم و اصطلاحا حرکت از پایین معطوف است و به مشارکت مردم در جنبش های سیاسی نظیر دوم خرداد و جنبش سبز پرداخته نمی شود. هدف این نوشته شناخت کنش و واکنش مردم و حاکمیت اسلامی است.◄
* ایران وایر: «مرتضی نجفی قدسی»، که از او با عنوان «نویسندهء قرآنی» نام برده میشود، در یادداشتی که در خبرگزاری «تسنیم» منتشر کرده نوشت: «آیتالله صافی گلپایگانی ۵۰ سال پیش یک بار مرد، پزشک مرگ قطعی را اعلام کرد، روحش به عالم بالا رفت و با ملائکه سخن گفت، اما برای تکمیل کتابی که مشغول نوشتن اش بود، روحش از عالم بالا برگشت و دوباره زنده و سلامت شد.» * فدوی: اصلاً از کجا معلوم؟ شاید بزرگوار همچنان زنده باشد و بخواهد کتاب دیگری بنویسد!◄
نگاهی به کتاب «تهران، بهمن 2600» اگر شاه بیمار و متزلزل نبود و انقلاب را سرکوب میکرد و خمینی به قدرت نمیرسید، اکنون در چه ایرانی زندگی میکردیم؟ امیرعلی بنی اسدی در رمانی با عنوان «تهران، بهمن ۲۶٠٠» تصوری از این موضوع را به دست داده است.◄
مصلح اجتماعی یا مدافع وضع موجود؟ حکومت دینی «نهاد روحانیت» را از قامت «معترض به ساز و کارهای قدرت حاکم» به «مدافع تمام قد وضع موجود» بدل کرده است. اعتراض گاهبهگاه روحانیت به موضوعاتی که در حیطهء اخلاق فردی قرار میگیرد، نه وظایف اخلاقی و عرفی حاکمیت، ناشی از همین تغییر جایگاه است. روحانیت به هیچ عنوان نمیتواند به فقر، گورخوابی، کارتن خوابی، زباله گردی، بچه های کار، تن فروشی، تکدی گری، سرقت، جنایت، بچه فروشی، بی عدالتی، فساد اقتصادی، نبود آزادی بیان ، گرانی و... اعتراض کند، زیرا اینها در حیطهی وظایف حاکمیت قرار میگیرد و هر اعتراضی به این موارد، اعتراض به حاکمیت دینی است. میماند اعتراض به حجاب چند بازیگر زن، نقش پرچم اسرائیل روی پیرهن یک فوتبالیست ، ورود آلات موسیقی و مواردی از این دست. چنین میشود که در اعتراض به بیآبی خوزستان و اصفهان، تجمع معلمان شیراز و دیگرشهرها، اعتراض به گرانی یکشبهء قیمت بنزین و... حتا یک روحانی را نمیتوانید در جمع معترضان بیابید. «اعتراض به وضع موجود» یعنی «اعتراض به خود» و در هیچ حوزهء علمیه ای چنین چیزی به طلاب علوم دینی آموزش داده نمیشود.(+)
کتمان، تقیه و بهای سازش با استبداد در سال ۱۹۵۳، میلوش چسلاو میلوشِ شاعر، کتاب «ذهن اسیر» را منتشر کرد که مجموعهای از مقالات دربارهی زندگی درونی روشنفکرانی بود که زیر سلطهی یک نظام تمامیتخواهی زندگی میکنند. در این کتاب، او این تصور را که استبداد تفکر را در هم میشکند، به نقد کشید. او برعکس به این نتیجه رسید که رژیمهای غیرلیبرال میتوانند شهروندان خود را به پیچیدهترین حرکات آکروباتیک فکری بر انگیزند.◄
هر ٢٢ بهمن سالروز "خودکشی نهنگ ها" در "خلیج طلایی" (Golden Bay) نیوزیلند و انقلاب اسلامی ایران است. خودکشی دست جمعی نهنگ ها یکی از معماهای مبهوت کنندهء طبیعت است. تئوری های فراوانی در توجیه این پدیده سردرنیاوردنی و لاینحل ارائه شده است. از کشش گرانشی ماه گرفته تا فوران تشعشعات خورشیدی به سوی لایه مگنتوسفر زمین. در مورد انقلاب ٢٢ بهمن ۵۷ نیز نوشته ها و نانوشته های فراوانی وجود دارد. از منظر عاریت آرایههای تشبیهی، علاوه بر نهنگ ها، انسانها نیز مسخ و مسحور می شوند و دست به "انتحار جمعی" می زنند.◄
انقلاب علیه مفاهیمنگاهی به کتاب «رسیدن به بلوغ در پایان تاریخ»جو گریم فینبرگ – در نشریهء «چپ جدید»ما با مارکسیسم- لنینیسم مطمئن آموزگاران کلاس ایپی آشنا میشویم که با ایدههایی مانند برابری، همبستگی و تعیین سرنوشت ذهنهای جوانی را که به اندازهی کافی شایستهی باور به چنین چیزهایی هستند، تحت تأثیر قرار میدهند. ما با ترقیخواهی محتاطانهی مادر بزرگ ایپی روبرو میشویم که زمانی علیه تربیت طبقهی بالای خود شورش کرد اما در نظم پس از جنگ که فقط یک شکل از چپگرایی را میپذیرفت، جایی پیدا نکرد. ما با رادیکالیسم شورشی پدرش آشنا میشویم که عاشق انقلابهایی است که هنوز رخ ندادهاند، اما از انقلابهایی که قبلاً اتفاق افتاده ناامید شده است.◄ |
رژیم پوتین، گرفتار در چنبرهء تناقضهای خود تهاجم روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، جرقهی شعلهور شدن درگیری جدید و پرنوسانی را در اروپا زده است که پیآمدهای جهانی خواهد داشت. با این حال، سیاست روسیه برای بسیاری در غرب کماکان رازآمیز است، زیرا شخصیت رئیسجمهور ولادیمیر پوتین اغلب با رژیم و جامعهی روسیه یکسان گرفته میشود. گفتوگوی حاضر با ایلیا ماتویِف، پژوهشگر و آکادمیسین روس مقیم سن پترزبورگ را میخوانیم که در آن برخی تناقضها و تضادهای امروزین جامعهی روسیه و حکومت پوتین را نشان میدهد.◄
بازدارندگی امید و معجزهء زایش «هانا آرنت» به ناپدید شدن عناصر تمامیتخواهی از روی زمین امیدی ندارد. او هشدار میدهد که هر زمان که به نظر برسد امکان تسکین آلام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود ندارد راهحلهای تمامیت خواهانه ظاهر خواهند شد. اما یادگار او برای ما زایش است، یعنی امکان عمل در شرایط ناامیدی. همین امر بود که او را قادر ساخت تا چنان تجربهی پرتشویشی را به وقت فراغت مبدل کند.◄
جذب ناسیونالیسم ایرانی، راهی برای بقای نظام اسلامی؟ نظام اسلامی پیش از این نیز از گفتمان ناسیونالیستی بهره گرفته است. پس از انقلاب سال ۵۷ "امت اسلامی" برای نظام اسلامی از "ملت" و ایران و ایرانی مهمتر بود و سران نظام اسلامی به صراحت مخالفت خود را با میهنپرستی و میهن دوستی اعلام میکردند. در نخستین ماههای انقلاب برخی روحانیون مهم از کم کردن تعطیلات نوروزی، جایگزین کردن عیدهای اسلامی به جای عید نوروز و حتا از تغییر تقویم شمسی به قمری سخن گفتند اما با واکنش منفی بسیار مواجه شدند.◄
(با تکیه بر مورد آیتاللهزاده ای مارکسیست) دبیر اولِ حزب تودهء ایران، نورالدین کیانوری، نوهء پسریِ شیخ فضلالله نوری بود. وی بهطورِ رسمی در مناظرههای تلویزیونی سالِ ۱۳۶۰ بعنوانِ یک مارکسیست شرکت کرده بود و در تمام دوران زندان نیز، برخلافِ اکثرِ رهبران حزب، چون احسان طبری، به اسلام تظاهر نکرده بود. اگر هیئتِ مرگ برای اثباتِ ارتدادِ دیگران آن همه زمینه سازی و دروغ و دغل فراهم کرد، در موردِ کیانوری نیاز به اثباتِ هیچ کدام از آن موارد نداشت. اینهمه آوردم تا به حرف اصلیام برسم: دلیل اعدام نشدن نورالدین کیانوری مطلقاً سیاسی بوده؛ همانگونه که جور کردن بهانه برای تصفیهء سیاسیِ چپها سیاسی بود.◄
وقتی زمان میگذرد و ابهامات «گذشته» در روشنایی روزهای «آینده» به «واقعیتهای بدیهی» تبدیل میشود، گویی رویدادها خاص گذشته بوده و این پند و توصیهها برای امروز نیست چرا که از گذشته آموخته شده! در حالی که اتفاقات در «زمان حال» روی میدهد! گذشتهی پرخطا یا پرافتخار هم در «حال» اتفاق افتاده! آن آموزشی که رودکی از «گذشت روزگار» میگوید، در «حال» میبایست حاصلی داشته باشد..◄
رژيم اسلامی حاکم بر کشورمان، که بنا به ادعای بنیانگذارش، با خدعه بر کرسی رهبری نشست، هزارتوئی در قامت یک «امپراطوری دروغ» است. حاکمیت این «امپراطوری دروغ» در بیش از چهار دهه تأثیر بسیاری بر جامعهء ایران نهاده است. قوانین ایدئولوژیک و متحجرانه از سویی، و عدم آزادی بیان و اندیشه، از سوی دیگر، در حکومتی که بر اساس مذهبی نوشته شده که «دروغ مصلحتی» و «تقیه» در آن مجاز است، موجب ترویج گستردهء فرهنگ دروغگویی در جامعهء ایران شده است.◄
اسلام و فرانسه؛ از فرشته تا هیولا تنها چند هفته پس از پیام امیرعلایی درباره «صلح و محبت» حکمرانان جدید تهران با اعزام یک جوخه مرگ به پاریس، توانستند دریابان شهریار شفیق را به قتل برسانند. پس از آن، پیام «صلح و محبت» با ترور ۱۷ شخصیت ایرانی دیگر در پاریس ادامه یافت. اما این پیام «صلح و محبت» به ایرانیان تبعیدی محدود نمیشد. جوخههای ترور خمینی با انفجار ایستگاه راهآهن زیرزمینی سنمیشل، با آتش زدن رستوران یهودی در مرکز پاریس، با کشتن دو پلیس فرانسوی و بیش از ۳۰ عملیات تروریستی دیگر، انفجار معنویت فوکو را از خیابانهای تهران به خیابانهای پایتخت فرانسه رساندند.◄
آیا فرهنگ میتواند دچار انحطاط شود؟این استدلال که فرهنگ در حال انحطاط است احتمالاً تنها یک چیز را ثابت میکند: اینکه وقت کافی برای دیدن بسیاری از چیزهای خلاقانه که منتظر کشف شدن هستند، نگذاشتهاید یا به روشنی نمیدانید که چگونه در آثاری که از آنها خوشتان نمیآید معنایی بیابید. میتوانیم انتخاب کنیم: یا جهان را مانند منتقدان تلخکامی ببینیم که در چیزهای تازه زیباییِ خاصی نمیبینند یا خلاقیتهای فرهنگی را که گویا نهایتی ندارند و مردم آنها را همواره مثل پارچهای ابریشمی میبافند، منبع وسوسهای شوقانگیز ببینیم.◄ |