|
||||||
|
||||||
|
|
|||||
این تحلیلی کاملا ناپخته است که کسانی فکر کنند عامل شورشها و اعتراضات اخیر کنشگری قلمی امثال من و یا مثلا آقای سید مصطفی تاجزاده است. نسل جوانی که این روزها در خیابانها میآید اساسا امثال ماها و حتی چهرههای سیاسی مشهور را نمیشناسد تا از نوشتههای ما تاثیر بپذیرد. مخاطبان نوشتههای امثال من، پیش از هر کس مسئولان و نهادهای نظام است و نه جوانان و مردمی که اکنون به ستوه آمدهاند.◄
در پی تعیین تکلیف علل و موجبات حریق زندان بیت (اوین- م) خیال فدوی هم کم تا قسمتی راحت شد، نگاه کنید: * رئیس قوهء قضاییه: حادثهء زندان اوین كار عوامل دشمن بود! / بهار نیوز دقیقاً، برادر کلب آستان حسین(ع)، دقیقاً؛ یعنی این همان دشمنی ست که فاجعهء سینما رکس آبادان، نسل کشی سال های 60 و 67 و قتل عام هواپیمای اوکراینی و....را در نهایت قساوت سامان داد؛ جداً که بر عمامه شان لعنت!◄
اطلاعیه خانواده امینی با غمی عظیم و با دردی بی نهایت و با قلبی پر از غم به اطلاع همگان می رسانیم که برادر و پدر عزیزمان محمد امین امینی در روز ۱۶ اکتبر در ساعت ۱ بعد از ظهر در خانه دخترش رکسانا ما را ترک کرد. محمد امینی انسانی برجسته، پژوهشگری بی نظیر، وطن پرستی بدون ادعا، و عاشق ایران و آزادی، همواره در تلاش برای مبارزه برای دموکراسی، اجرای قانون و حقوق بشر بود. او که حافظه ای استثائی داشت تاریخ ایران را مرور می کرد و سخن می گفت. رفتن او در سن ۷۱ سالگی فقدانی است برای تمام دوستاران و یاران اش که او را دوست می داشتند و همراه او بودند. برای خانوادهء ما رفتن او، سه ماه و نیم پس از مرگ مادر و مادر بزرگمان ناهید، فقدانی است به نهایت غیر فابل تحمل. محمد امینی در تاریخ معاصر ایران ماندنی است. یادت ای عزیز برای ما همیشه هست و راهت راه آزادی و سربلندی ایران. نیما و رکسانا امینی. مسعود، محمود، فریبا و مهدی امینی * از جانب جنبش سکولار دموکراسی ایران فقدان محمد امینی را به همهء دوستان و دوستداان اش تسلیت می گویم. در «این لینک» می توانید به سخنرانی او در ششمین کنگره سکولار دموکرات های ایران توجه کنید. (اسماعیل نوری علا)
این سلسله مطالب و واکنش های نسبت به آن در توئیتر، نگاه کنحکاو و تعحب زده ای به نسل جوانی که اکنون در خیابان های شهرهای ایران به مبارزه با یک رژیم ماقبل تاریخ پرداخته، می اندازد و در عین حال نشان از وجود کثرت مداری جالبی در میان اظهار نظر کنندگان دارد.◄
تا اینجا به نظر میرسد جنبش جاری در ایران، از مترقیترین اعتراضات تاریخ مدرن کشور باشد؛ حتی میتواند الگویی برای سایر کشورهای خاورمیانه عرضه کند. شعار «زن، زندگی، آزادی» (ز.ز.آ.) مطالبهای است که با تفسیر اجتماعی قوی از آن خواست رفع همه ستمهای جنسیتی، ملی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در خود گرد میآورد. چیزی که امروزه بعد از شعارهای ضد حکومتی بیشتر از هر چیزی توجهها را به خود جلب کرده است، همبستگی و اتحاد بینظیرِ ملتها، زبانها، ادیان و شهرهای مختلف در ایران است.◄
بعد از درگرفتنِ ندایِ «زن، زندگی، آزادی»، موجِ نوشتن از «برایِ...» به راه افتاد. به نظر میرسد این نشانهی زبانی که یک حرف اضافهی بهظاهر ساده است، خود گویای بسیاری از چیزهاییست که در این جنبش میگذرد. اما «برایِ...» چه تفاوتی با دیگر حروف اضافه دارد؟◄
فضا قبرستانی بود. مردم خشمگین از آبان ۹۸ و ساقط شدن هواپیما و کشتارهای گذشته مشغول به روزمرگی بودند تا اینکه سپیده رشنو را گرفتید و دم از احضار خدای دهه شصت زدید و سگ های هار گشت آدمکش ارشاد را دوباره وسط خیابان ها رها کردید تا با ایجاد رعب و وحشت که سیاست مورد علاقه پدر کوتوله و حرام زاده ات است، مردم را وادار به سکوت و قبول رهبری ات کنی؛ اما…◄
حجاب، از کلافگیهای روزمره تا استیصال زنان و دخترانِ خیابان، این روزها درحال دریدنِ پردهی دروغ و دوچهرگی هستند که جامعه و حکومت برای سه نسل به آنها تحمیل کرد. آنها حجاب را دروغی تکرارشونده در زندگی روزمرهی خود قلمداد میکنند. آتشهایی که در خیابانها برپا میشود، آتشِ سوزاندنِ دوچهرگی و چندشخصیتی در زندگی زن ایرانی است.◄ |
حکومت با توسل به همه روشهای سرکوب، ناتوان از خاموش کردن شعلههای اعتراض است. سرکوب نتیجه عکس میدهد. اراده به رهایی قوی است. مردم رؤیای دیگری در سر دارند. این بار به راستی فرق میکند. این مقاله محصولِ تأمل بر گفتوگوها، بحثها و اظهار نظرهاست، هم در میدان اعتراضات و هم در فضاهایی چون خانواده، مهمانیها و گروههای دوستانه. اگر بتوان در میانه آن همه تحلیل، دغدغه، امید، نگرانی و هیجان یک وجه مشترک پیدا کرد به این جمله میرسیم: «این بار فرق میکند».◄
بنیادِ یورش زنان به نظم پدرسالار این است که آنها در طول چند دهۀ اخیر موفق شدند «مالک» شوند مالکِ درآمد، خانه، خودرو و انواع دارایی و به کنشگران اقتصادی بدل شوند. حالا ابزار اصلیِ سلطۀ پدر از انحصار او خارج شده بود. دختر، خاموش و بیصدا، علیه پدر شوریده بود... حالا میتوانست حقوق خود به ویژه حق مالکیت بر تنش را از جامعه بازخرید کند. در جامعۀ پدرسالار حقوق را پدر توزیع میکند که صاحب ثروت است. وقتی زن خود به یکی از نیروهای تولید ثروت تبدیل شد، طبیعی است که زیر میز میزند و همۀ حقوق را بازتعریف میکند.◄
دربارهء ادبیاتی که در خیابان ها به کار می رود الا ای اوباش ۵۷ تی، اینکه زنان هم آلت نداشته را حوالت رهبر انقلاب تان می کنند، اینکه اوباش بسیجی متجاوز را مردم به سزای جنایات اش رسانده اند، هیچکدام نه بی ادبی است و نه خشونت؛ وقتی ۴۳ سال سرزمینی آباد و آزاد و شاد را چنین به نیستی و تباهی کشانده اید، انتظار نداشته باشید با دسته گل از شما استقبال کنند. این سزاهایی که از هر طرف به بیت رهبری حوالت داده میشود، فحش نیست، بلکه تقدس زدایی از مفعول درمانده ای است که خود را مقام معظم رهبری خطاب می کند.◄
جامعه پس از اعتراضات چگونه خواهد بود؟ حجاب اجباری، نماد بارز پنهان کردن «زیست دوگانه» بود. مطالبهء اختیاری شدن حجاب، معنایی بزرگ تر از پوشش سر دارد. نزاع جامعهء امروز حجاب اجباری نیست، نزاع بر استمرار یا عدم استمرار زیست دوگانه است. میان اندرونی و بیرونی لاجرم «تفاوت» بوده و همیشه هم خواهد بود؛ اما آنچه در «جامعه دیروز» و «جامعه امروز» میدیدیم و میبینیم «تفاوت» نبود، «تعارض» خُردکننده و ویرانگر و انسان ستیز بود. نزاع کنونی معترضان بر سر پوشش سر زنان نیست، بلکه نزاع برای دستیافتن به حداقلی از آزادی برای انتخاب «حق سبک زندگی» و رهایی از زیست دوگانه است.◄
زن، زندگی، آزادی – با نابودی حکومت اسلامی آنچه در 43 گذشته در ایران اتفاق افتاده مسیری عکس این روند را در پیش گرفته بود. در سال 57 "دیوی عمامه به سر"، که هیچ احساسی نسبت به ایران نداشت، با اعلام اینکه "هیچ احساسی ندارم" از فرانسه به ایران بازگشت. در آن سال هم کم نبودند زنانی که تصور می کردند که پس از ورود این "هیچ" نیز همچنان میتوانند به تلاش های خود برای رسیدن به برابری جنسیتی در ایران ادامه دهند، اما خیلی زود متوجه شدند که چنین کاری امکان ندارد...◄
سه صحنه از جلوههای جنبش در خیابان ناگهان دخترک از همان بالای پله ها، سریع بلند میشود. مشتش را گره میکند و فریاد میزند: «بسیجی برو گمشو...بسیجی ساندیس خور...» هجوم میبرند به سمت بالای پلکان. آدمهای نشسته بر سر راهشان را کنار میزنند. اما مردم مقاومت میکنند. دست دخترک را میگیریم و فراریاش میدهیم به خیابان آبان. پشت پاساژ. مثل غزالی تیزتک میدود. میدود در سیاهی شب...آخ اگر بگیرندش...او را نگرفتند.◄
شکل و ماهیت جدید انقلابهای مدنیخیزشهای بهار عربی، انقلابهای رنگی و مخملی در جمهوری های شوروی سابق و اروپای شرقی، هم نظامهای سیاسی مستقر در این کشورها را با چالشی جدی روبرو کرد، و هم نظریههای کلاسیک انقلاب را زیر سؤال برد. نظریههای کلاسیکِ جامعهشناسی، انقلاب را از طریق کنش تودهای خشونتآمیز تعریف و تحلیل میکردند. اما این جنبشها عموما از تاکتیکهای اعتراضی غیرمسلحانه و مسالمتآمیز استفاده کردند.◄
آنچه قیام مردمی جاری در ایران را از شورشهای سال ۱۳۵۷ متمایز میکند درک عمیقی است که بسیاری از ایرانیان، بهویژه آنان که پس از استقرار جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند، از تضاد بین ایدئولوژی و آزادی دارند. امروز، بسیاری از ایرانیان، شاید حتی اکثریت، میدانند زیرا طی سالها، در زندگی روزمره خود تجربه کردهاند، که نظام کنونی هرگز نمیتواند، حتی اگر بخواهد، آزادی همراه با عزت و کرامت انسانی را بپذیرد.◄
زومرها از آنجا که درون شبکههای اجتماعی به دنیا آمدهاند، توان ارتباطگیری بالایی دارند؛ با سرعت گروهسازی میکنند و همبستگی در آنها روانتر و مکانیکیتر صورت میگیرد. آنها بالاترین میزان ارتباطات، و در نتیجه بالاترین مهارتهای ارتباطی را دارند. به همین دلیل الگوریتمهای اجتماعی پیچیدهتری در ذهنشان وجود دارد و همزمان به دلیل بهرهمندی گسترده از ابزارها از کودکی، توان حلِ مسئلۀ بالاتری هم دارند.◄
آتش زدن حجاب اسلامی بیان سمبولیک یک شکست بزرگ برای اسلام و متحدین اسلام در جهان است. مدل اسلامی برای مدیریت جامعه و سیاست، با قهرمانی دختران و جوانان ایرانی به ورشکستگی عریان کشیده شد و از این پس لائیسیته بعنوان یک ارزش تابان برجسته می شود. آخوندها، نواندیشان دینی، اصلاح طلبان، نوحه خوانها، ملی مذهبی ها، مبلغان اسلام رحمانی، مکتب داران عرفان و درویشی، اسلاموفیل های سیاسی، همه و همه در درماندگی و بن بست قرار گرفتند.◄
نامهء سرگشاده ای به خانم زلیخا موسوی مادر ماندلای ایران، حسین رونقی حسین، پیش از بازداشت، خیلی روشن گفته که ممکن است این بار جنازه اش از زندان برگردد و می دانم که شنیدن این سخن برای شما که مادر او هستید بیش از هر کس دیگری دردناک است؛ اما، او با این جمله این منظور را رسانده است که زندگی اش در گروی پیروزی یا شکست انقلاب کنونی است! حسین سال هاست گفته که تا آخر کار خواهد ایستاد! امروز همهء مردم ایران دارند فریاد می زنند «جمهوری اسلامی نمی خوایم، نمی خوایم»، یعنی دیگر این خواست، فقط بیان نظر «سکولار دموکرات ها» نیست و همهء مردم ایران دارند این خواست همگانی را فریاد می زنند.◄
تقریباً در مورد تمامیِ عواملی که موجب خیزش و جنبش اخیر شده سخن رفته است، با شدت و حدّت متفاوت. در اینجا من قصد بازبینی همهء شعارهای آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و دموکراتیک را ندارم. ولی از میان همهء خواستها میخواهم بر نکتهای تأکید کنم که بهنظرم هستی شناسانه و وجودی است و آنهم مسألهء دیدگاه و نگرش بردهداری است. پیشاپیش از تأکید بر مسألهء این دیدگاه از همهء زنان و مردان پوزش میطلبم. منظور من بیان دیدگاه مردسالارانهای ست که از عوامل اساسی سرکوب در طول تاریخ بوده ولی هرگاه فرصتی دست داده از طرف زنان و مردان آزاده بهمصاف کشیده شده است.◄
درست زمانی که همه منتظر آغاز اعتراضهای فراگیر کشوری در واکنش به گرانی، مسائل اقتصادی یا حتی کمآبی بودند، اعتراضها از دل درخواست «آزادیهای مدنی» بیرون آمد؛ «حجاب» شد اسم رمز اعتراضهایی که ایران را درنوردید. مردم در شهرهای مختلف، شجاعانه و خشمگین به کشته شدن مهسا امینی، ژینای کُرد، واکنش نشان دادند. واکنشی غافلگیر کننده و با دو دستآورد مهم...◄ |