|
|||||
|
|||||
|
|
||||
آرشیو تصویری ◄ آرشیو تلویزیون ایران فردا◄
در رابطه با برگرداندن هواپیمای زن و بجهء علی دائی خودمون، یکی از مقامات آگاه بیت که نخواست نام اش تا انقلاب بعدی(عج) فاش شود، گفت که حسب شیوه ی مرضیه در شرع انور، در این مورد نیز بین علما شدیداً اختلاف افتاده بود. گله ای از علمای اصولگرا بر این باور بودند که هواپیمای نابکار مربوطه توسط چند پهباد عبادی- روسی، بیدرنگ سرنگون "باید گردد"، و گلهء دیگری از علمای اصلاح طلب اما، بدان علت که آمار مسافران به حد نصاب 176 نفر نرسیده بود و اینکه کمتر از این تعداد اصلاً صرف نمی کند، با شلیک به آن عجالتاً مخالف بودند.◄
این زندان را با خودم میبرم به دشت این زندان را با خودم میبرم به دشت / از او میپرسم این غروب / شیون کدام شهر بر مطبخ جنازه سوخت؟ // این گهواره را / که از استخوانم زده بیرون / میدهم بادها به دماوند ببرند / هوا را برایش از میان زوزهها بیرون بکشند / و غبار قلهای را / که از لای سیمها میبویمش / از روی چهرهء قبرها کنار بزنند. / از او میپرسم این غروب / شیون کدام شهر بر مطبخ جنازه سوخت؟ / این گهواره را / که از استخوانم زده بیرون/ میدهم بادها به دماوند ببرند / هوا را برایش از میان زوزهها بیرون بکشند / و غبار قلهای را / که از لای سیمها میبویمش / از روی چهرهء قبرها کنار بزنند. (پاییز ۱۴۰۱- بند ۲۰۹ زندان اوین)◄
غرق بيانصافیام ،شبيه پدر در قتل خصوصی / غرق بيانصافیام ،شبيه گلوي خرافه پاي ايمانم / بگو با اين حنجرهی تا خرخره رواننژند چه كنم؟ // كه اين مرد / در دفتر ثبت ِاسناد / تمام هويت مرا زير سوال میبرد / تا در تشخيص اجساد زير پوستم / لايههاي هندسيام را به تحليل بنشيند / كه بسپاردم به تو كه موجهتري / و به طرز فزايندهای مسئوليت مرا قبول میکنی.◄
یا چرا ماشین قصهگوییِ وِلایی دیگر کار نمیکند آنچه که حالا با گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی، قدرتمندتر از هر زمان دیگری در مقابل قصه گویی های حکومتی قرار گرفته «روایت بازگشتگان: است: روایت جوانان و نوجوانانی که به لطف گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی در زمان حیات خود محتواهای دیداری و شنیداری بسیاری از خود ضبط کرده و به اشتراک گذاشتهاند که حالا پس از مرگ شان دوباره آنها را به جهان زندگان باز میگرداند تا شهادت دهند و روایت کنند.◄
مفهومشناسیِ شعارِ «زن، زندگی، آزادی» شعارهایی که معرف مرحله واقعی یک جنبش اجتماعی نباشند، ممکن است بر گسترش، تعمیق، و در نتیجه موفقیت آن بطور نسبی تأثیر منفی گذارند. بنابراین، تحلیل محتوای اصلیترین شعار یک جنبش اجتماعی و ارتباط آن با عمق تجربه تاریخی مشارکت کنندگان در آن جنبش، به نظر ضروری میرسد. بر این اساس سعی خواهد شد که اجزای شعار “زن، زندگی، آزادی” که امروز در سراسر ایران و جهان طنین انذار است، بررسی شود.◄
سیلی چین، سیلی دلار، سیلی تورم روی سخن بیش از هر کسی با جوانان و نسل جدید گفتمان اصولگرایی و انقلابیگری است. آنها که رخدادهای سه ماه گذشته ایشان را به فکر فروبرده، و سیلی رفتار چین در باورهای گذشتهشان تردید ایجاد کرده، و ناکامیهای دولت ابراهیم رئیسی، آنها را به مشکلات ساختاری اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی کشور متوجه ساخته است. آنها که امروز نگران ایران شدهاند. آیا وقت آن نرسیده است که در گزارههای خود بازنگری کنند و واقعیت را از زوایایی دیگر ببینند؟◄
از قرار معلوم ما در یک عصر «پسافَکت» پسا- یا فراحقیقی زندگی میکنیم. اما چه چیزی قرار است پس از آنکه فکتها را پشت سر گذاشتیم بیاید؟! چنین عصر و زمانهای را، بدون ارجاع به آنچه ظاهرا دیگر نیست، چگونه بنامیم؟! این واقعیت که ما هیچ کلمه و نامی برای آن نداریم و همچنین هیچ مفهوم و هیچ درکی هم از آن نداریم، ما را به این اندیشه رهنمون میشود که «پسافَکت» اصولا وجود ندارد! آنچه هنوز و همچنان وجود دارد، همانا حقیقت و دروغ است.◄
نامه ای به سردبیر ماهنامهء «تجربه» «محرمعلیخان زینعلی» شاخص معرفتی سانسور و «اسوه»ی تمام عیاری از قلع و قمع کلمات به شمار میرفت که جا دارد تندیس او در وزارتخانهء مربوطه گذاشته شود. حتی اگر همه چیز تغییر کند و «وزارت ارشاد» به وزارتخانهی محترمی بدل شود و نام «فرهنگ و هنر» به خود بگیرد، لازم است تا کارگزاران دولتی فرهنگ، با دیدن هر روزهئ هیئت «محرمعلیخان»، نسبت خودشان با او را بسنجند یا به یادآورند.◄
پژوهش های کشکی رژیم و مسألهء مرکزی انقلاب 21 ما نباید بخاطر بحث های کشکی - که عوامل رژیم (اصلاح طلب و جناح های دیگر) و یا افرادی نادان، و یا به اصطلاح «سلبریتی ها»ی کاسب و نان به نرخ روزخور داخل کشوری یا خارج کشوری راه می اندازند - توجه خود را از مسألهء مرکزی این برههء انقلاب منحرف کنیم؛ چرا که در آن صورت فرصت پیروزی «انقلاب 21 ایران» را، از دست خواهیم داد؛ و بعد از شکست نیز آن کاسب ها به برنامه های گذشته شان که سال هاست تکرار کرده اند برخواهند گشت و این ملت ایران است که بازنده خواهد بود!◄
بعد از قیام ژینا و خیزش انقلابی مردم، یکی از پر پسامدترین کلمات، عباراتی مانند «ما و آنها»ست. «ما» اشاره به مردم و همبستگیشان دارد و «آنها» ارجاعی ست به وابستگان حکومت. اما ضمایر «ما و آنها» تنها به اعتراض سیاسی محدود نمیماند و مرزهای ارجاع آن، تفاوت و شکاف عظیم بین زندگی مردم و حاکمان جمهوری اسلامی را نیز نمایانتر میکند.◄
این عصیان با همهء خیزشهای قبلی فرق دارد چون انقلاب در ارزشها هم اکنون رخ داده است و ناگزیر باید ساختار سیاسی را هم منقلب کند. از این جهت است که این انقلاب با همهء انقلابهای دیگر متفاوت است و مسیر خاص خودش را میرود. حیات حکومت و قشر خاکستری حامل ارزش های دود شده به خطر افتاده است. اما هر قدر هم دستوپا بزنند چاره نمی توانند کرد. این بار آبروی آنها رفته است، حتی در سطح جهان. کسی دیگر حرف آنها را نمیخواند؛ پس رفتنی هستند. هژمونی همیشه از آن کسانی است که ارزش هایشان را به کرسی مینشانند. ֎ |
آنچه که در این بیش از صد روز که از مرگ ژینا (مهسا) امینی می گذرد ما را شگفت زده کرده است، دیدن جوانانی است که در نهایت شجاعت و فداکاری - در برابر رژیمی تا بن دندان مسلح و بی رحم که درجهء اعمال توحش و خشونت در آن حتی از لشگر اعراب نومسلمان هزار و چهار صد سال پیش بیشتر است، ایستادگی کرده اند و از مرگ هراسی نداشته اند. اگر در تاریخ جهان در هر 100 سال یک اسطوره در سرزمینی متولد شده است، اما در این صد روز در ایران، هر سروی را که تبر زدند، برای خودش اسطوره ای نامیرا بوده است.◄
چرا تعهد به «حفظ تمامیت ارضی» کافی نیست؟ برخی از متفکران و نویسندگان ما، که آشنائی بیشتری با زبان جامعه شناسی سیاسی دارند و بخصوص در مکاتب اروپائی تربیت شده اند معتقدند که مفهوم «فدرالیسم» با «تعهد به حفظ تمامیت ارضی» در تضاد نیست. من نیز سال ها چنین می پنداشتم و به همین دلیل دعوت آقای حسن شریعتمداری را برای حضور در هیئت مؤسس «شورای مدیریت دوران گذار» - که در مرامنامه اش تعهد به حفظ تمامیت ارضی بصراحت نوشته شده بود - پذیرفتم اما، رفته رفته، بر این نکته واقف شدم که داستان دارای جنبهء کاملا متفاوت دیگری هم هست.◄
زنان در سالی که گذشت چگونه جهان را تغییر دادند؟ مطلبی از نشریهء «سیاست خارجی» (فارین پالیسی) نشریه فارین پالیسی، روز جمعه ۲۳ دسامبر (دوم دی)، در مطلبی با عنوان فوق به تحولات مهمی پرداخته که زنان در سال ۲۰۲۲ در کشورهای مختلف انجام دادهاند: زنان در ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی»، زنان در عرصهء حفاظت از محیط زیست و مقابله با تغییرات اقلیمی، جنبش زنان امریکای لاتین برای خواستاری آزادی و استقلال در حق باروری، نقش زنان کشاورز با اسکان و غذا دادن به سربازان اوکراینی در دفاع از کشورشان، و مقاومت زنان افغان در برابر دستورهای سختگیرانه و محدودکننده طالبان.◄
مغازلهء پوتین و نتانیاهو و پرسشی کانونی! بدون شک روسیه منافع مشترکی هم با تهران دارد؛ اما منافعش با اسرائیل بیشتر است و روابط شان نیز در هم تنیدهتر که به الزامات آن به ویژه در سوریه تن داد. همچنین آنچه باعث میشود مسکو، در منازعات منطقهای؛ منافع خود با ایران را در اولویت قرار ندهد، منافع متداخل اش با جبههء مقابل ایران است، از اسرائیل گرفته تا عربستان و امارات. همین باعث میشود احیاناً از روابط با ایران برای گرفتن امتیازاتی از این بلوک اهرمسازی کند.◄
گفتگوی نشریهء آلمانی با سه محقق همهء گروه های اپوزیسیون، از چپ تا راست، بر سر این مهم به توافق رسیده اند که سیستم سیاسی آینده ایران می بایست سکولار و دموکراتیک باشد. در ایران مانیفست های سکولار- دموکرات دست به دست می شوند. در جامعهء [آیندهء ایران] اسلام همچنان حضور خواهد داشت؛ اما حضورش به گونهء دیگری خواهد بود: اسلام در ایران پس از انحلال جمهوری اسلامی از اسلامیسم [اسلام سیاسی]نجات خواهد یافت.◄
آنچه میبینیم جریان زندگی است! من نام این جریان را میگذارم «جریان ضد محتسب». به قول حافظ: «خدا را محتسب ما را به آواز دف و نی بخش/ که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد». این صدا صدای حافظ بود، صدای خیام، سعدی، مولانا و... هم بود. میخواهم بگویم این حرکت اعتراضی را نباید به تحلیلهای سطح پایین نسلی و تعابیری از این دست فروکاست. آنچه این روزها بهعنوان ضرورتهای زندگی مطرح میشود نه امروز که هزاران سال است که دارد به انواع و اشکال مختلفی فریاد زده میشود.◄
ملیتگرایی [یا به زعم جنبش سکولار دموکراسی ایرانريال ملت مداری] از راه میرسد و هر روز قوت بیشتری پیدا میکند. اما آنچه از راه میرسد با سنخهای پیشین ناسیونالیسم ایرانی تفاوت اساسی دارد. از جمله به جای آنکه ناسیونالیسمی معطوف به رأس باشد، دست به کار ساختن یک ملیتگرایی از پایین و قاعده هرم اجتماع سیاسی است. ذهنیت و روان جامعه در انتظار یک قهرمان ملی نیست تا اسطورههای باستانی را نمایندگی کند. به جای آنکه به شکوه و عظمت ملی بیاندیشد و خواهان خلق حماسههای ملی باشد، به دوستی میاندیشد. دوستی با همه کسانی که در محدوده این سرزمین زندگی میکنند.◄
با جنبش انقلابی و به هم خوردن نظم عادی شده امور این روایت یک تجربهء واقعی است؛ تجربهء جنبش، تجربهء رویارویی با ناباوران به آن، و این تجربه که جنبش چگونه استوار میشود، پیش میرود و خود را باورپذیر میکند: روسریهای در اعتراضهای شبانهء کارناوالگونه محلهها در آتش میسوزند و این برای او بسیار مسرتبخش است. اما هنوز دقیقا نمیداند کجای تاریخ ایستاده است. آیا ارزشها دگرگون شدهاند؟ ◄
نامهء «بهارهء هدایت» از زندان اوین اکنون مطالبات به خود ساختار و قدرت برخورد کرده؛ هم نیل به سوی تحققشان ساختار را فرو میپاشاند، هم مقاومت در برابرشان؛ به این معنا، انقلاب قطعی است. و انقلاب بنا به طبیعت خود، امری پرمخاطره و خشن است. پس گرچه تجویز منع خشونت تا حد امکان، پذیرفتنی است، اما اصرار به عدم خشونت مطلق، به معنی امتناع انقلاب است؛ یعنی منتفی کردن انقلاب. یعنی تن زدن از ضرورت براندازی و ضرورت انعقاد یک میثاق جمعیِ جدید با کسانی که هنوز در ضرورت براندازی جمهوری اسلامی تردید دارند یا مناقشه میکنند، حجتی بیش از آنچه این چند ماه در خیابانها رقم خورده، نمیتوان آورد.◄
بهاره هدایت در نامه اخیرش از این وضعیت با عنوان پشت کردن میرحسین به جوانان یاد کرده. در یک نگاه میتوان گفت که میرحسین به کسی پشت نکرد؛ این جامعه بود که از او و آرمانها و گفتماناش عبور کرد؛ اما در نتیجهی کار چندان تفاوتی ایجاد نمیشود. در وجه سیاسی، این دلالت، به معنای مرزبندی با ایدهی گذار از حکومت تفسیر میشود و در عرصهی اخلاقی نیز نشانگر یک گسست عظیم بین جامعهای است که دیگر حاضر به تحمل هیچ شکلی از جنایت در عرصهی سیاست نیست.◄
نوشتهء «ناشناس» در رسانه های اجتماعی هر روز که میگذرد فشار اقتصادی وارد به دولت شدیدتر میشود. برنامهء اتمی در غیاب توافق هستهای همچنان به پیش میرود. همین، غرب را ناگزیر از روی آوردن به پلن B میکند. روسیه، شریک و حامی اصلی حکومت، خودش در باتلاق اوکراین گرفتار و در حال جان کندن است. چین هم که قرار بود یکی از شرکای تجاری ایران باشد و با آن معاهدات 25 ساله دارد از ایران رویگردان شده و کشورهای دیگر را جایگزین ایران نموده است.◄ |