روباه
وارگیِ آیت الله خامنه ای (شیخ روباه یا آخوند- روباه) حکایت ها
دارد، اما قبل از اینکه مواردی از آنها را بخوانید این چند ضرب
المثل را در ذهن داشته باشید: «روباه تا ته چاه است کرباس خیر می
کند. یعنی در زمان گرفتاری و ناتوانی و بینوایی وعده های خوش و
شیرین می دهد. به هنگام پیری و پایان عمر زهد و عبادت پیشه می
کند»، «به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دنب ام. یعنی این گواه مغرض
و در امر ذینفع است. دم روبه گواه روباه است». آیت الله سّیدعلی
خامنه ای، ولی فقیه و حاکمِ حکومت اسلامی، در گفتار و رفتار نشان
داده است که "فریبکار، محیل، مکار و زیرک" است. در واقع "روباه
پیر" واقعی این "شیخ روباه "ست که رهبران انگلیس می باید در مکتب
وی درس روبَه صفتی تلمُّذ می کرده اند.
زمان به ما آموخت که گریستن در روز پیروزی انقلاب برحق بوده و
اغلب
آنها که آن روز بسیار خندیدند و شادمانی کردند در کام انقلاب فرو
رفتند و
جویده شدند، به علاوهء
ما که البته انتظارش را داشتیم و می دانستیم دیر و
زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. آنها می دانستند که ما روز 22 بهمن بسیار
گریسته ایم؛
گناه کبیره ای بود و هرگز بخشوده نشدیم.
زمان
به ما آموخت که روز پیروزی انقلاب، بستری بوده است برای زایش
طالبان و داعش. انقلاب ما شالوده را گذاشت. ستمگری
را قانونمند کرد. به دروغ قانون و اخلاق را
چنان در هم تنید تا هر چه می خواهد بکشد و شکنجه
بدهد و سانسور کند و روزنامه نگار دستگیر کند و
روزنامه تعطیل کند و به سلیقه شخصی و باندی
و جناحی، قانون را متناسب با مرام داعشی خود، تفسیر
کند.
زمان به ما آموخت که روز پیروزی انقلاب روز پایان آرزوهای بزرگ
ملتی بود
که توی چاله چوله های امر به معروف و نهی از منکر
دفن شد.
در مورد حکومت و
روحانيت
سخنانی
از خمينی
*
روحانی
نباید به
شغل
دیگری
غیر از
روحانیت که
بسط
توحید و
تقوی و
پخش
تعالیم
قانون های
آسمانی و
تعذیب
اخلاق
توده
است،
بپردازد. (
کشف
الاسرار
صفحهء
208)
* مقامات
روحانی
قصد
ندارند در
ایران
حکومت
کنند.
(مصاحبه با
خبرگزاری
فرانسوی
فرانس
پرس،پاریس
3
آبان
1357)
* من
خودم
نمی
خواهم
قدرت و یا
حکومت را در
دست
بگیرم.
(پاریس
25
آبان 7135)
* تا
این
ملت
هست،
روحانیت هم
هست! (6 خرداد
1360
در
جماران
و در
دیدار با
نمایندگان
مجلس) >>>
اپوزيسيون دلبسته و
خوشبختیهای
یک دیکتاتور
مزدک بامدادان
سخن از گروهی است که من آن را “اپوزیسیون دلبسته” مینامم. هموندان
این گروه هرچند خود زندانی و شکنجهدیده و رنجکشیده حکومت اسلامی
هم باشند، تا ژرفای جان و مغز استخوان دلبسته این رژیماند و برای
برپای ماندن آن و برجای ماندن سردمداران آن، اگر که نیاز باشد،
جان خود را نیز میفشانند. اینان یا از دیرباز در کشورهای اروپایی
لنگر افکندهاند و پیوسته گوشهء چشمی به رژیم ولایت فقیه داشتهاند
و یا خود از کاربران و وابستگان نزدیک این رژیم بودهاند، که
کمابیش از ده سال پیش بدین سو در جامهء “اپوزیسیون” رهسپار فرنگ
شدهاند و نرم نرمک در میان آنچه که خود را اپوزیسیون مینامد جای
خوش کردهاند.
مناظره ای در مورد معنا
و مفهوم «رأی
اعتراضی»
تقی روزبه
- اصغر ايزدی
از آن جا که برخی توجیهات و دستاویزهای نظری نسبت به "رأی اعتراضی"
و حضور بخش های گاهاً وسیعی از مردم (ناراضی) در انتخابات ضد
دموکراتیک و نمایشی و مهندسی شدهء رژيم،
همچون دامچاله ای برای خزیدن برخی نیروهای مدعی اپوزیسیون (=شبه
اپوزیسیون) به آغوش رژیم عمل می کند، بحث و واکاوی این معضل و
اتخاذ تاکتیک های اصولی و مؤثر در برخورد با آن از جانب اپوزیسیون
ضد سیستم دارای اهمیت است. تقلیل و فرموله کردن چنین مشارکتی صرفا
به "رأی اعتراضی" و "نه"
گفتن
به نظام،
و یا به جناح بدتر در برابر جناح بد، بدون در نظرگرفتن همه جوانب و
پی آمدهای آن و مشخصا نادیده گرفتن وجه مهمی چون تزریق"مشروعیت" به
نظام، سرانجامی جز غلطیدن به گرداب معرکه گیری های انتخاباتی رژیم
ندارد.
روشنگرى يا
ديوانگى؟
جمشيد
قراجه داغى
اين
روزها گرفتارى اساسى دنياى بهم پيوسته و آسيب پذير ما در اين
است
كه چگونه مي توان با هيولاى جنگ طلبى،
كه مدت ها در خواب بوده و با اشتباه محاسبهء
بعضى ها بيدار شده و زندگى بسيارى از انسان ها را بخاك و خون كشيده
است،
مقابله كرد و صدمات احتمالى
آن
را به حداقل رساند. متأسفانه،
با توجه به
آنچه
اين روزها مي گذرد نمي توان نتيجه گرفت كه دست اندر كاران راه حل مؤثرى
براى اين مشكل يافته باشند. به اين دليل،
شايد
آگاهى
به
يک
نكتهء
برخاسته از
“تفكر سيستم ها"
بتواند در اين زمينه كارساز گردد.
اين تفکر می گويد: «شكست
ما بخاطر ناتوانى در يافتن جوابی
برای
مسئله اى كه با آن روبرو مي شويم نيست بلكه بخاطر اشتباه در تشخيص و انتخاب صورت
مسئله اي ست كه با
آن
در گير شده ايم.»
احتمالاً
مشکل
ما هم در يافتن جوابى براى مقابله با اين گروه از مؤمنانِ
«مجاهد»
اشتباه در تشخيص صورت مسئله باشد.
چرا رفسنجانی «ناچار» از
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» شده است؟!
فرهاد جعفری - مشهد
بخش
بزرگی از دههی گذشته (و بهویژه در ماههای نزدیک به خرداد هشتاد
و هشت و سالهای پس از آن) و مبتنی بر تقسیم کار میان جناحهای
مختلف شبکهی خویشاوندی از یکسو، و نیاز ائتلاف نظامی ـ امنیتی به
قرار گرفتن در پشت سپری به نام ولیفقیه، از سوی دیگر، هر دو رقیب
ترجیح دادند که نزدِ افکار عمومی چنین بهنظر رسد که «ولیفقیه در
سویهی احمدی نژاد ایستاده است نه میرحسین موسوی خامنه». اما
امروز در بیانیهی دفتر هاشمی رفسنجانی، و در پاسخ به اظهارات اخیر
«احمدیمقدم» (فرماندهی برکنار شدهی نیروی انتظامی و سرپرست فعلی
ستاد مردمی یمن!) آمده است: «...کار بهجایی رسیده بود که حتی
یکبار، رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که
"عدهای از شما گله دارند که آقای خاتمی را تشویق میکنید که
بیایند، برای اینکه آقای مهندس موسوی نیاید". که البته؛ با توضیحات
آقای هاشمی، "رهبری معظم توجه فرمودند که اینها دروغ میگویند"».