سه سال و اندی پیش،
در ابعاد جنبش و مجمع سازمان های سکولار دموکرات
ايران
خطوط قرمز تعیین
شد:
" ما از هر حرکت درون مرز،
چه ساختار شکن و چه مطالبه محور،
حمایت خواهیم کرد ولی به هیچ وجه مطالبه محوری را برای اپوزسیون
برون مرز درست ندانسته و نمی پذیریم". بارها خود من سختگیرانه ترین
برخوردها را با افراد و گروه های مختلف بر سر این موضع داشته ام و
ازین
پس نیز چنین عمل خواهم کرد. این توضیحات خود بیانگر این مهم
است
که امضاء نامه هفت صد و اندی نفری،
و در خواست از حکومت دیکتاتوری مبنی بر احقاق حقوق زندانیان مریض
احوال،
با مضمونی که منتشر شد از سوی من غیر قابل قبول است. اما حقیقت
اینجاست که نامه ای که من امضا کردم با آنچه منتشر شد تفاوتی فاحش
داشت و آن هم تغییر مخاطب نامه از سازمان های حقوق بشری به حاکمیت
دیکتاتوری اسلامی بود. این تغییر در محتوا
از سوی من و بسیاری دیگر مورد اعتراض واقع شد که متاسفانه تا این
لحظه نه ترتیب اثری داده شده و نه اینکه امضایم حذف شده و نه متن
تغییر کرده. به هر حال
به
اعتبار دوستی فرهیخته و شناخته شده امضاهای متعددی جمع
شد
اما
در نهایت گردانندگان این کمپین در درون مرز با ساخت و پاخت با
اصلاح طلبان به دوستان و حامیان برون مرز خود خیانت کردند. من به
شخصه نه رژیم جمهوری اسلامی را قانونی میدانم و نه از این رژیم
جرار طلبی خواهم کرد.
رفتارشناسی جریان اصلاحات در انتخابات مجلس دهم
چهار مقاله
از چهار منظر
نيک آهنگ کوثر - کاسپين ماکان -
سلمان سیما
-
رضا پرچی زاده
انتخابات هفتم اسفند واجد چند حقیقت مغفول است.
اصلاح طلبان دیگر خود نیز به این نتیجه
غیر
قابل انکار رسیدهاند که حاکمیت استبدادی هیچ اصلاحی را بر
نمیتابد پس
بهتر است با تغییر سیاست «اصلاح طلبی» به «امید به
اصلاحات» برای خود نقشی در سیستم تعریف
کنند و این انتخابات نخستین گام برای حصول به این مقصود
بود. در این میان طبیعی است که در این چرخش سیاسی،
اصلاح طلبان باید به هدفی بزرگتر بیاندیشند
که همانا ماندن در قدرت است.
طبیعی ست در رفتار شناسی این جریان سیاسی
نمیتوان تنها به یک یا چند وجه یا نکته اکتفا
کرد. از این حیث در گزارش پیش رو، موضوع
رفتار
شناسی اصلاح طلبان در انتخابات هفتم اسفند از نگاه چهار فعال سیاسی
و مدنی بررسی
می شود.
دیکتاتوری شبه دموکراتیک با بازی اپوزیسیون درون حکومتی
(پدیدارشناسی یک جریان سیاسی)
حمیدرضا ظریفی نیا
براساس
تجربهای تاریخی، زمانی که میزان
نارضایتی عمومی از فساد درونی نظام، به نقطهء
جوش و انفجار میرسد، طبق
نمایشنامهای نانوشته گروهی از درون حاکمیت با
ادعای مخالفت با عملکرد سیاست
مداران به این ساختارها اعتراض کرده و آن بخش از جامعه را که
ایرادات
بنیادینی به نظام دارند با خود همراه کرده به سمتی
از پیش تعیین شده میبرند.
جالب اینکه این تمهید که در ابتدای امر محدود به داخل کشور بود پس
از بحران
های پس از انتخابات سال
88
ایرانیان خارج از کشور را نیز درگیر
خود ساخت تا حکومت اسلامی ایران در ایجاد
اپوزیسیون درون
حکومتی به
موفقیتی دوچندان برسد؛
بهطوری که تاکنون با استفاده از همین ترفند توانسته از بسیاری از
بحرانهای سیاسی که هرکدام از آن بحرانها برای
فروپاشی یک ساختار ایدئولوژیک کافی بودند،
بهسلامت عبور کرده و بهقولی تهدیدها را به فرصت
بدل کند.
سیاست زدگی یا سیاست زدایی
پرسش هائی از
مصطفی ملکیان
پرسشگر:
سعید حجاریان
مصطفی ملکیان به صورت سلسله واری از اولویت فرهنگ سخن
می گويد
و این که
«اصلاح
طلبی
را نه از زمین سیاست که از زمین فرهنگ باید آغاز
کرد».
این ایده اما با
نقدها و نظرهایی همراه شد...
با این هشدار
که اتخاذ این رویکرد، به
«سیاست
زدایی از جامعه»
می انجامد؛ برخی منتقدان حتا
از اولویت شریعتی بر ملکیان سخن گفتند و این که
شریعتی روشنفکر عرصهء
عمومی
بود و رویکرد فرهنگ گرایانه و فردگرایانهء
ملکیان اما عرصهء
عمومی در
ایران را بی جان می کند. برخی هم او را متهم کردند
به بی توجهی به جامعه شناسی و اولویت دادن
زیاده به روان شناسی فردی.
گفت وگوی حاضر بر بستر چنین
مباحثاتی انجام شده است.
«نسبیت
فرهنگی»، بلای ایران
فاضل غیبی
در
سدۀ گذشته به کوشش روشنگران کشورهای خاورمیانه امید میرفت که رفته
رفته فرهنگ انسان مدرن به کشورهای اسلامی نیز رسوخ کند. در نیمۀ
این راه مردم مسلمان در این جوامع بدین پی برده بودند که “فرهنگ
بومی” آنان تا چه حد از موازین نوین انسانی بی بهرهاند و اگر
میخواهند در دنیای امروز از زندگی شایستهای برخوردار باشند باید
بکوشند خود را با موازین پیشرفتۀ زندگی اجتماعی هماهنگ سازند. اما
اکنون با توسل به “نسبیت فرهنگی” نه تنها ضرورتی برای غلبه بر
رفتار و کردار “بومی و بدوی” خود نمیبینند که خواستار گسترش آن در
تمامی جهان هستند!
اصلاح طلبی ارتجاعی
سام قندچی
اگر
پیش از انقلاب
پنجاه و هفت
بزرگترین اشتباه روشنفکران ایران برابر پنداشتن انقلاب و ترقی بود،
از دوم خرداد ماه سال
هفتاد و شش
تصور غلط جدیدی در میان روشنفکران ایران رایج شد و آن هم برابر
انگاشتن رفرم و ترقی است. در این نوشتار به موضوع دوم پرداخته شده؛
مسأله ای که
می تواند
این بار روشنفکران ایران را به مدافعین تحول ارتجاعی دیگری تبدیل
کند.
اگر اصلاحات میرزاتقی خان امیرکبیر سمبل خواست های مترقی ترین بخش
های جامعهء
ایران بود، مواضع اصلاح طلبان حکومتی رژيم اسلامی سمبل درخواست های
ارتجاعی بخش های عقب مانده جامعه ایران است و اینها حتی از حضور
امثال خلخالی در صفوف خود ابایی نداشته اند.
در حاشیهء
«گشت
نامحسوس»
پرویز دستمالچی
اندیشه
های بنیادگرا چنان در میان اسلام گرایان رنگارنگ گسترده است که حتا
(مثال) "حزب اتحاد اسلامی ملت ایران"، که خود را "اصلاح طلب" می
داند، بیانیه اعلام موجودیت خود را با آیه
ای
از سوره آل عمران شروع می کند:
«باید
که از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و
نهی از منکر کنند. اینان رستگارانند».
یعنی حزب از همان ابتدا اعلام می دارد که نمایندهء حقیقت و ارزش مطلق الهی است و دیگران منحرفانی که باید به راه
راست هدایت شوند؛ و نمی بیند که در سیاست موضوع بر سر ارائهء
یک راه حل مشخص برای یک مشکل مشخص اجتماعی- اقتصادی و... است و نه
هدایت اخلاقی- ارزشی جامعه از سوی رهبران حزبی یا یک دولت.
گذار از جمهوری اسلامی یا اصلاحات؟
فرهنگ قاسمی
هم
و غم و دل نگرانی درجه اول اپوزیسیون
باید این باشد که دوران گذار هر چه بیشتر کوتاه تر
شود. برای این کار چارهای نیست غیر از این
که اپوزیسیون خود را متشکل و همساز کرده و برای
برنامهء دوران گذر کار کند و خود را در برابر آن
مسئولیت بزرگ، یعنی بازسازی جامعه و ترویج
فرهنگ اعتدال و احترام به رقبای سیاسی و رعایت حقوق
انسانی و دفاع از آزادی همه آحاد ملت، از طرفداران
پادشاهی تا مدافعان کمونیسم کارگری، آماده
سازد.