پيامبران
سيارهء جديد ميمون ها
اسماعيل نوری علا
در اين مقاله می کوشم به مخاطراتی اشاره کنم که نشانه هاشان را می
توان از دل مباحث علم نوينی به نام «آينده نگری» استخراج کرد. اين
«آينده نگری» اگرچه با «پيش بينی» از يکسو و «برنامه ريزی»، از سوی
ديگر، همسايگی دارد اما از نوعی «جبر فن سالارانه» نيز حکايت می
کند که در سايهء آن همهء مفاهيم پيش بينی و برنامه ريزی ابعادی
هستی شناختی می يابند و از ماجرای دردناکی حکايت می کنند که همچون
يک «سرنوشت محتوم علمی» پيش روی انسان امروز ايرانی نشسته است.
◄
فايل
صوتی
◄
فايل تصويری
|
◄
فايل پی.دی.اف
◄
ضرورت
وجودی جنبش سکولار دمکراسی
کوروش اعتمادی
حوزهء قدرت متعلق به نیروهای سیاسی درون جنبش سکولار دمکراسی است و
نه خود جنبش سکولار دمکراسی. از این منظر جنبش سکولار دمکراسی
آلترناتیو حکومت اسلامی است. آنچه که آرمان نهایی و همیشگی جنبش
سکولار دمکراسی میباشد، پاسداری از دمکراسی و سکولاریسم و پیشبرد
روند سکولاریزه کردن سیاست و جامعه میباشد که مبادا روزگاری دیگر
جامعه و مردم در بند یک استبداد سیاسی اسیر گردند. این امر تنها
خارج از حوزهِ قدرت، همچون یک اپوزیسیون مادالعمر سکولار دمکرات
ممکن است. بدین دلیل جنبش سکولار دمکراسی نه تابع قدرت است و نه
تابع ایدئولوژی سیاسی خاصی خواهد شد و نه تعلق خاطری به یکی از
طبقات اجتماعی خواهد داشت. آنچه که برای جنبش سکولار دمکراسی هدف
محسوب میشود؛ استقرار دمکراسی برای عموم آئین ها و اندیشه های
سیاسی و بازداری آنها در تحمیل خود بر جامعه میباشد.
بدتر
از دروغ!
شهباز نخعی
شیخ حسن روحانی
مصداق "نیمه حقیقت بد
تر از دروغ" است. با آنکه وجه مشترک
"نيمه حقيقت" و "دروغ"
فریبکاری است، اما دروغ،
به دلیل ماهیت بدگمانی
برانگیزی که دارد، به مخاطب هشدار می دهد و او را
هشیار می کند. "نیمه حقیقت"
اما
از این
بابت متفاوت
و، به
خاطر لعاب و جلوهء
حقیقتی که در آن است، عیار
باور
پذیری آن بالاتر و ضریب فریبکاری اش بیشتر است. با این حال،
به خلاف
دروغگویی که به آسانی از همه کس
ـ
حتی کودک دو ساله
ـ
بر می آید، گفتن "نیمه
حقیقت" به شکلی موثر مستلزم داشتن تردستی و مهارت
خاص و مصداق زبانزد "دزد با چراغ" است.
توس طهماسبی
وقتی از تحلیل تاریخی
بلند مدت سخن می گوییم به این معنا است که یک بی
نظمی و آشوب سیستمی ممکن است
صد
یا
صد و پنجاه
سال طول بکشد. در مورد خاورمیانه اسلامی این آشوب سیستمی از
حدود دو یا سه دهه پایانی قرن نوزدهم آغاز شده و
از پایان دهه هشتاد قرن بیستم بدین سو به
اوج خود رسیده است. در طول این
صد و بيست
سال،
گستره و شدت عمل
بنیادگرایی با درجه تغییر و استحاله فرهنگی
اجتماعی سیستم متناظر بوده است.
در
پایان قرن نوزدهم تنها محفل های کوچک فکری
بنیادگرا وجود داشتند، چند سال پس از پایان
جنگ جهانی اول به تدریج احزاب و گروه های سیاسی بنیادگرا پدید
می آیند و بالاخره از آغاز دهه هشتاد میلادی حرکت
توده ای و مسلحانه برای کسب قدرت و اجرای
شریعت آغاز می شود.
هزینهء
رسيدن به دموکراسی چقدر است؟
آريو شعباتی
حرکتی نیاز به سرمایه دارد. حتی برقراری حکومت سکولار دموکراسی!
تصور سرمایه داران بیشتر ناشی از تبلیغات
«به نژاد مداران» (یوگنیسیست
ها)
ست:
اینکه جمعیت بیشتر یعنی زندگی بدتر. اینکه مردم خاورمیانه به لحاظ
ژنتیکی فاقد توانایی های برقراری حکومت سکولار دموکراتیک هستند.
اینکه یک کشور دیکتاتوری درآمد بیشتری برای کشورهای دموکراتیک
ایجاد می کند تا وقتی که خود دموکراتیک باشد.
ما
باید با این طرز تفکر مبارزه کنیم،
چرا که
اقتصاد دانان چیز دیگری می گویند.
آقای
اوباما، جنگ تنها آلترناتیو نبود!
شیرین طبیب زاده
آلترناتیو دیگری
هم،
آقای اوباما، در مورد کشور من ایران وجود داشت:
تغییر
رژیم در
زمانی که تحریمها دمار از روزگار حکومت اسلامی برآورده بود و رژیم
به دریوزگی و پریشان
حالی افتاده بود و در حال فروپاشی بود- به دست مردم
ایران - و احیاناً با پشتیبانی معنوی کشورهای
مثلاً متمدن غربی. شاید تنها اگر شما و
متحدان
تان دست از حمایت آشکار و پنهان تان از حکومت اسلامی
بر
میداشتید، مردم خود میدانستند چگونه از پس این رژیم تبه کار بر
آیند و
بدون شک این پیروزی- پیروزی یک نیروی دموکراتیک
سکولار در ایران
- میتوانست
بر تمامیت روند حوادث در تمام منطقه تأثیر
گذار باشد.
مزدک بامدادان
یکی از سخنانی که بر زبان همهء «هواداران پیمان نامه هستهای» (از
اپوزیسیون گرفته تا اوباما و روحانی و دستگاه تبلیغات حکومت
اسلامی) با بسآمد بسیار روان میشود، این است که جایگزین این
پیمان، جنگ و ویرانی ایران میبود. از نگر من این دروغی بسیار بزرگ
و ساختهء سردمداران حکومت اسلامی و اروپا و امریکا، و پرداختهء
رسانه های سخن پراکنی ایرانی و بیگانه است، که شوربختانه از سوی
بخشی از اپوزیسیون، بیاندیشه و ژرفنگری، واگویه میشود و برخی تا
بدانجا پیش میروند که دم از «بر سر عقل آمدن» رژیم ولایت فقیه
میزنند.
نادیده گرفتن نقش مردم و الزامات مبارزه از راه سکولاریسم
محسن ذاکری
این
نوشتار حاصل این پرسش است که در ادامه و پس از توافق هسته ای چه
باید کرد؟ راه درست برای مبارزه با استبداد حاکم بر کشورمان
چیست؟ چه در راه است و چه چیزی می تواند دردور شدن سرنوشت ما
ایرانیان از رسیدن به دموکراسی و مدرنیته بازی به سزایی بنماید؟
بویژه که از سوی دوستی مورد مواخذه و سرزنش قرار
گرفته ام کهچرا
آخرین گفتگوی اسماعیل نوری علا با تلویزیون میهن را در فیس بوک و
با تعریفی اینگونه که «یاد بگیریم تفکیک علوم، کارشناسی و تبحر
یعنی چه!» را انتشار داده ام.