صحنه
گردان های بازی قدرت در نظام ولائی
کوروش اعتمادی
از
ابتدا هم روشن بود که مذاکرات هسته ای رژیم، پس از کنفرانس ژنو 3،
موجبِ انشقاق بیشتر در رأس هرم قدرت نظام و تشدید تقابلِ باندهای
حکومتی علیه یکدیگر می شود؛ آن هم پس از برملا شدن گفتگوهای پشت
پردهء هیئت منتخب بیت رهبری با آمریکائیان که از یکسال پیش، جهت
دست یافتن به راهکار عملی برای حل بحران هسته ای رژیم با غرب، در
کشور امارات متحده عربی آغاز شده بود. امّا گستردگی تقابل باندهای
حکومتی در ابن ابعاد دور از انتظار می بود، بگونه ای که امروز رهبر
حکومت ناچار است، برای مهار ِ تنش ِ این نزاع ِ بی وقفه، نقش
میانجی را ایفا کند.
تحریف تاریخ؛ فرش قرمزِ ایرانی برای روسها!
قاسم توکلی ـ در سايت «فرارو»
فرش قرمزی که برخی رسانه های اصول
گرا برای روس
ها پهن می کنند و دستکش سفیدی که به دستان آلوده و ناپاک این کشور
می پوشانند برای چیست؟ آیا اینان ایدئولوگ
های همان دولتی نیستند که وزیر امور خارجه اش سهم ایران را از
دریای خزر 11 درصد عنوان کرد و تعجب همگان (حتی روس ها) را
برانگیخت؟ غرض نگارنده از گشودن این مبحث تاریخی یادآوری نقش مخرب
روس ها (و همپالگان قجری و غیرقجری آنها) در تاریخ چند سده اخیر
است، نه برای آگاهی بخشی عمومی که برای بیدار نمودن وجدان و حافظه
تاریخی نویسندگانی که به نام اصولگرایی و از موضع «مقاومت تلاش می
کنند تا کارنامهء سیاه روس
ها را تحریف و به جای آن بر نقش مخرب آمریکایی ها تاکید کنند.
انقلاب
57،
پیروزى جهل بر ظلم بود
ابراهیم یزدی
یکی از تحلیلگران انگلیسی مقاله ای در این باره نوشت و در پایان
چنین جمعبندی کرد که: «انقلاب ایران پیروزی جهل بر ظلم است». وقتی
مقاله و تحلیل این نویسندهی انگلیسی را خواندم بسیار ناراحت و
عصبانی شدم و با خود گفتم این غربیها – به خصوص انگلیسىها،
نمیخواهند یا نمیتوانند ما را درک کنند؟ این چه نوع قضاوتی در مورد
انقلاب ایران است. پس از پیروزی انقلاب هر روز شاهد رویدادهای
مختلف و نه چندان مطلوبی، در سطوح متفاوت بودیم. انگیزه یا علت همه
ی این رویدادها، یکسان نبود – هرکدام علت یا علل خاص خود را داشت.
اما به تدریج یک علت در این رویدادها شاخص شد و آن جهل و نادانی
بود.
هرگز
دههء شصت را فراموش نکنید!
الاهه بقراط
تفکری که ما را به فراموشی دههء
خونین شصت ترغیب میکند، همان تفکری است که از یک سو در شکلگیری
رژیم کشتار و وقوع جنایات پس از انقلاب اسلامی نقش داشته و از سوی
دیگر، این بنیه انحصارطلب و ویرانگر را دارد که مشابه همان جنایات
را در جامه نو و به نامی دیگر تکرار کند. همین تفکر است که به جای
پیگیری جنایات سیستماتیک، که نه فقط یک امر سیاسی بلکه یک موضوع
حقوقی و قضایی است، در کمال بیمسئولیتی سیاست «فراموش و ولش کن!»
را تبلیغ میکند. سیاستی که احمدینژاد نیز درباره جنایات هیتلر به
آلمانیها توصیه کرده بود!