گزارش خبرگزاری «رسا»٬ حاجی صادقی روز پنجشنبه (هشتم اسفند) گفته
«برخی میگویند
برویم با ارباب و کدخدا آشنا بشویم تا یک لقمه نانی هم به ما
برسد.»حسن روحانی تنها کسی است که در
جریان یکی از سخنرانیهای تبلیغاتی خود در ایام انتخابات ریاست
جمهوری از آمریکا با عنوان «کدخدا» نام برده بود.حاجیصادقیT
بیآنکه نامی از حسن روحانی و دولت وی ببرد٬ نسبت به تلاش آنها
برای گسترش تفکر سکولاریسم و نزدیکی به آمریکا هشدار داه است.وی گفته «برخی دنبال این نباشند که هویت دینی را
از انقلاب گرفته تفکرات سکولاریستی را احیا کنند.»حاجیصادقی افزوده «هشدار ما به دولتی که منتخب
مردمی و با تایید مقام معظم رهبری است، این است که باید مواظب برخی
جریانهای سکولار باشد.»این روحانی
محافظهکار درباره تاکتیک «نرمش قهرمانانه» نیز گفته «تنها یک
تاکتیک در مسیر گفتمان مقاومت بوده و گفتمان ملت ایران در مبارزه
با استکبار تغییری نکرده است.»
رسم است در هر سالگشتی به بررسی پرداخت. به چند و چون،
به آراء و آرزوها. این مهم را به پژوهش گران و تاریخ نگاران دلسوز
وا میگذارم و به نگاهی بر کارنامهء
سیاسی ام از سال
1359تا
1361
بسنده می کنم؛
کارنامه ای که در پی یک دهه رزم علیه دیکتاتوری شاه و حامیان
امپریالیست اش و به راه آزادی، انسانیت، عدالت اجتماعی، استقلال
ملی و سوسیالسم، چندی به سیاهی آلوده
شد؛
سیاهی باور به شب پرستان که دست در خون آزادی مردمان شستند و نان
از سفره ها ربودند.
دو
روز پيش، در دوشنبه پنجم
اسفند
ماه،با
اندوه بسیار،از
درگذشت دکتر عبدالمجید مجیدی،
يکی از رجال خوشنام و ايراندوست وطن مان، آگاه شدم.
دکتر مجيدی را از اوائل دههئ پنجاه شناختم و در سازمان برنامه از
کارشناسان مورد وثوق او بودم. در اين لحظات فرصت آن نيست که به شرح
برخوردهايم با ايشان بپردازم اما، با انتشار مطلبی که در کيهان چاپ
لندن دربراهء او نوشته شده، خواستم در اين لحظات اندوهناک همدردی
خود را با خانوادهء گرامی اش ابراز بدارم. مسلماً روزی که تاريخ
واقعی دوران ما نوشته خواهد شد نام دکتر مجيدی در ميان کسانی خواهد
بود که خادم وطن بودند و در اشتياق ديدار وطن در خاک غربت چشم از
جهان فرو بستند.
اوکراین نه متحد سیاسی ماست نه اشتراک زبانی و آیینی با آنها داریم
و تنها حلقه وصل مان روس هایند. پس این سوال شکل می گیرد که صدا و
سیمای ایران چرا این قدر از تحولات اوکراین ناراضی است و اصرار
دارد اتهام تیماشنکو را نه مانند افکار عمومی بسیاری از کشورها
«سیاسی» که «مالی» بداند تا رفتارهای سه سال گذشته با او را توجیه
کند؟
در شکل عادی باید پاسخ این باشد که صدا و سیما در تحولات خارجی
موضع رسمی وزارت خارجه را باز می تاباند اما نه جواد ظریف و نه
خانم افخم هیچ یک این لحن را درباره اوکراین به کار نبرده اند.
پس این سیاست از کجا آب می خورد؟
بارزترين نمود تلاش های اصلاح طلبانه اخيراً بصورت کوشش برای محدود
ساختن شعارهای مبارزاتی به چهار خواست معين جلوه گر شده است: نه به
اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم و لغو
حجاب اجباری؛ خواست هائی که آفرينندگان اش از نشان دادن اين نکته
که در صورت تحقق شان حکومت فرو خواهد پاشيد خودداری می کنند. اما
در عين حال اين خواست ها در يک «چهارچوب مبارزاتی» عنوان می گردند
که تلاش می شود آن را برگرفته و بر اساس شباهت هايش با مبارزات
پيروزمند مردم اروپای شرقی عليه حاکميت های دست نشاندهء اتجاد
جماهير شوروی سابق معرفی کنند.
يکی از «مفهوم/واژه» هائی که در زبان و انديشهء سياسی ما بصورتی کج
و معوج مورد استفاده قرار می گيرد «راديکاليسم» و صفت منشعب از آن،
يعنی «راديکال»، است و ما اغلب آن را چنان بکار می بريم که امری
باشد لزوماً نابهنجار و ناستوده که بايد از آن پرهيز کرد. در اين
مقاله می خواهم کمی در مورد ريشه و معنا و کاربرد راديکاليسم توضيح
داده و نشان دهم که اتفاقاً اين «مفهوم/ واژه» براحتی می تواند
نشانگر امری اغلب ستوده و بهنجار باشد و، بجای پرهيز از به کار
بردن اش، می توان آن را همچون نشانهء غرورانگيزی بر شناسه های
سياسی خود افزود.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
سی و پنج سال از انقلابی که هنوز بر سر آن در جامعه ی
ما «حرف» است گذشت. هنوز از آقای حسن روحانی رییس جمهور، «شعار»
می شنویم که «انقلاب ما امروز بیش از هر زمان دیگر به اهداف خود
نزدیک تر شده و هست.» اگر اهداف همان شعار ها باشند - که ضرورتاً
نیستند - آزادی، استقلال و جمهوریت خواسته های عموم مردم انقلابی
ایران بودند. آیا اینها همان اهدافی است که آقای حسن روحانی میگوید؟ اگر جواب «نه» است، پس این اهداف کجا و چه شدند؟
بی شک گروهی از نسل انقلابیون به اهداف و یا بخشی از اهداف خود
رسیده اند - اما این ها چه کسانی هستند؟
حتمالاًاز
طریق حامیان رژیم و یا افراد نا اَگاه در مورد لایحه سنای
1881زیاد شنیده اید. اما اَنچه که به احتمال
زیاد نشنیده اید این
است
که برای اولین بار، لایحه
1881
سنای امریکا، از مرز محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران تنها در
حرف، گذر کرده است و شرط زیر را در بخش 7A خود اَورده است:
"ایالات متحده باید تا زمانیکه نقض حقوق بشر در ایران ادامه دارد،
اعمال تحریم را ادامه دهد."
برای اینکه به توقف نقض حقوق بشر جنبه عملی بدهیم تا از محدوده قول
و قرار رژیم بیرون اَید، پیشنهاد ما می
تواند این باشد که این شرط به شکل زیر تغییر یابد:"ایالات متحده باید تا زمانیکه نقض حقوق بشر در ایران ادامه دارد اعمال تحریم را ادامه
دهد. تمام زندانیان سیاسی در ایران باید بعنوان اولین قدم اَزاد
شوند."
در
میان مردمی که از وضع موجود راضی نیستند، نقطۀ اشتراکی که کمتر روی
آن میتوان بحثی داشت، پافشاری بر احقاق حقوق بشر است که به راحتی
میتواند به عنوان مخرج مشترکی در معادلات فعالیت های سیاسی و
کنشهای مدنی قرار گیرد. این همگرائی ملی میتواند نه تنها جامعۀ
مدنی بلکه نیروهای سیاسی پراکنده را هم به کنشی پویا فراخواند. در
داخل کشور، نه تنها در بارۀ لغو مجازات اعدام، بلکه با هر نقض هر
حقی باید با حداکثر استفاده از رسانههای مردمی، و با تمام توان
برخورد رسانهای نمود و افکار عمومی ایرانی و غیر آنرا برانگیخت.
در خارج از کشور، هستههای حقوق مدار بایستی که به کشورهای خارجی
و به خصوص کشورهائی که در مذاکرات هستهای دخیل هستند، فشار آورده
شود که رژیم ولایت مطلقه را مجبور به خودداری از تجاوزها به حقوق
بشر نمایند.
آیا پس از سی و پنج سال که از انقلاب میگذرد، وقت آن
نرسیده که کینهها را به دور اندازیم و از هر گروه و عقیده در راه
نوسازی کشور بکوشیم؟ همان
هایی که تا چند ماه پیش ایران اسلامی را «تروریست» میخواندند،
اینک به گرمی دست سران حکومت را میفشارند و آمادهاند به تحریم
ایران خاتمه دهند. آیا همین چرخش بزرگ نباید مشوق همۀ ما ایرانیان
در داخل و خارج کشور باشد تا دست در دست هم به اعتماد و اتحاد ملی
دست یابیم؟
هرچند که تصور چنین آرزویی به هر میهن دوست ایرانی دلگرمی میدهد،
اما چنانکه در این نوشتار خواهیم دید، متأسفانه در سایۀ حکومت
اسلامی این بار هم به شکست و سرخوردگی محکوم است.