در
آستانهء
نوروز 1393 خورشیدی، ما سازمان ها و نهادهای حقوق بشری، ضمن حمایت
و همدردی با زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران، توجه تمام آزادیخواهان
و مدافعان حقوق بشر درایران و سرتاسر
جهان را به شرایط وخیم و ناهنجاری که زندانیان سیاسی و عقیدتی
ایران در آن بسر می
برند جلب می
نمائیم و اعلام می
داریم که رژیم جمهوری اسلامی با رفتار غیرانسانی خود و اِعمال
فشارهای جسمی و روحی و جلوگیری از دسترسی زندانیان به امکانات
درمانی و بهداشتی، عملاً آنان را به مرگ تدریجی محکوم نموده است.
بدون شک توجه به این حقیقت راه گشاست که مقابله و مبارزه جمهوری
اسلامی با دنیای مدرن و دستاوردهای درخشان آن در زمینهء آزادی و
دموکراسی حقوق بشر، امری ذاتی و جوهری است و در مبانی و بنیادهای
اسلامی و ایدئولوژیک این نظام بصورت اصول تغییر ناپذیر، تبیین و
تثبیت گردیده است. تجربهء شکست خوردهء گفتگوهای انتقادی با جمهوری
اسلامی از سوی برخی دولت ها درگذشته و با امید تغییر رفتارهای این
رژیم، موید همین واقعیت است و همچنین نشان می دهد که تلاش های
جهانی و روش هایی که نهادهای بین المللی به جهت ملزم ساختن دولت
اسلامی و محترم شمردن حقوق بشر در رعایت حقوق اساسی ملت ایران
تاکنون بکار برده اند مفید و مؤثر واقع نشده و نیازمند رویکردها و
راهکارهای متفاوتی است.
نتیجهء
ظلم و تبعیضی
که بر هموطنان
مرزنشين
اهل تسنن ایران
می رود تنهابه
تولید گروههای تندروئی
همچون
گروه
عبدالمالک ریگی و در
حال حاضر
جیش العدل منجر میشود.
اما اکنون که
یکیاز پنج مرزبان به اسارت رفته در دستان گروه جیش العدل،
جمشيد دانائی فر،
بیگناه کشته شده است
می توان پرسيد کهحکومت موسوم به جمهوری اسلامی در دولت تدبیر و امید
خودچه
تمهیدادتی اندیشیده تا چهار سر باز بیگناه دیگر هزینهء
سیاستهای تبعیض آمیز آنها را نپردازند؟
در
حالیکه تمامی آمار و گزارشات و همه سازمانهای حقوق بشری از نقض
فاحش حقوق بشر در ایران و بدتر شدن آن در دوره روحانی سخن میگویند،
گنجی در مقاله ای در سایت معروف المونیتور می
گوید که با آمدن روحانی، وضعیت حقوق بشر در زمینه های گوناگون
بهبود یافته است. گنجی، طرفداران تغییر رژیم را تروریست، جاسوس و
مستحق مجازات خوانده و خواهان قطع کمک به آنان شده است.
..این
بخش از اظهارات گنجی، یک دروغگوئی آشکار و توهین به مخالفان واقعی
رژیم ایران است. گنجی خود از کمک های مالی و سیاسی محافل مماشات،
دست راستی ترین، بدنام ترین و سیاه ترین شخصیت ها در آمریکا
برخوردار بوده است.◄
جمهوری اسلامی حضور محدود دگراندیشان را در عرصهء فرهنگ برنتابید و
کوشید تا میدانی بی رقیب برای تک گوئی فرهنگی خودی
ها تولید کند. سهم مهمی از بازار تک گوئی در رسانه ها به کارگزاران
شبکه قدرت اقتصادی ـ سیاسی رفسنجانی رسید که از امکانات مالی
فراوان برخوردارند. بخش فرهنگی وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و
اطلاعات دفتر رهبری نیز بی کار ننشستد و با تهدید و بازداشت و یا
تطمیع و پاداش «شیوه های امنیتی برخورد با فرهنگ» را، و نه لزوماً
اعضای خود را، به فضای فرهنگ و نشر و رسانه ها «ترزیق» کردند. بر
بستر شیوه های برآمده از برخورد امنیتی با فرهنگ است که رسانه های
«فرهنگی کاران امنیتی» پدید آمدند.
ز
مجموعهء آنچه که در مورد دموکراسی و روابط اش با ساير مفاهيم علوم
سياسی گفته می شود می توان ديد که در دموکراسی با پديده ای «چند
سويه» سر و کار داريم که از يک طرف کثرت مدار است، از طرفی ديگر
دموکرات، و دو سوی ديگرش هم سکولاريسم و آزادی را تضمين می کنند.
اين ارکان چهارگانه از يکديگر تفکيک پذير نيستند و هرگاه که پای
يکی شان بلرزد و لنگ شود آن سه ديگر توان تأمين دموکراسی راستين را
نخواهند داشت.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
سکولار دموکراسی، بصورتی بديهی، زمينه ساز پيدايش آلترناتيو حکومت
های مذهبی و ايدئولوژيک بوده و تحقق آن تنها در نبودن اينگونه
حکومت ها قابل تصور است. بر اين اساس چه
ضروتی
وجود داردکه
بخواهيم، هر
بار در
پی
عنوانِ جنبش سکولار دمکراسی، بر «انحلال
طلبی»
نيز
تأکید کنیم؟
مگر نه اينکه بنياد اين
اندیشه
عملاً و در واقعيتبر
طلب
انحلال رژیم های مذهبی و ایدئولوژیک استوار است
و
فلسفهء
وجودی جنبش سکولار دمکراسی انحلال هر حکومت مذهبی و ایدئولوژیک
در
خود دارد؟ پاسخ اين پرسش ها را بايد در اعوجاج برخی از مدعيان
سکولار دموکراسی جستجو کرد...
این اواخر نشانه هایی به چشم می
خورد که حاکی از تغییر اساسی رویکرد مبارزان سیاسی، نسبت به انقلاب
است. مقالاتی از کرانه های طیف اپوزیسیون، در تأیید گزینهُ انقلاب
منتشر شده است که به صراحت لزوم انقلاب را برای خلاصی از دست رژیم
اسلامی میپذیرد یا توصیه می
کند. آنهایی هم که از مقالات بقیه تغذیه می
کنند و،
بعد از فرجهُ احتیاط، مطالب دیگران را به حساب خود بازنویسی می
کنند نیز، چنانکه انتظار می
رود، کم کم پچ پچ انقلاب را شروع کرده اند.
روند رویدادهای جهانی نشانگر آن است که نظم و نزاکت
متداول بینالمللی،که
پس از جنگ دوم جهانی و به ویژه پس از سرنگونی نظام کمونیستی در
جهان مستقر شده بود به علت ضعف آشکار رهبری در غرب در معرض خطر جدی
قرار دارد. تداوم کشتار بیش از یکصد هزار مردم بیگناه و بیخانمان
شدن میلیونها نفر دیگر از مردم سوریه، تجاوز آشکار رژیم ولادیمیر
پوتین به یک کشور همسایه و توسعهء
تروریسم اسلامی در خاور میانه و آفریقا جملگی به گونهای مستقیم و
یا غیر مستقیم با ضعف مشهود رهبری در آمریکا و اروپا مرتبط
اند.
یکی از نتایج ناخواسته و تبعات این تزلزل و عدم تعهد به مبانی
دمکراسی و حقوق بشر در برابر زیاده
رویهای بیشرمانهء
رژیمهای دیکتاتوری به نحوی روز افزون قابل مشاهده است.
سیاست روسیه برای باز کردن مرزها میتواند تبعات بسیار
منفی حتی برای ایران به دنبال داشته باشد. گروههایی در جمهوری
آذربایجان که خواستار تجزیه مناطقی از ایران و الحاق آنها به این
کشور هستند، از این پس با دلگرمی بیشتری به کار خود ادامه میدهند.این روند، مستقیماً تمامیت و حاکمیت سرزمینی ایران را زیر سوال
میبرد و در نهایت هیچ سودی برای همکاری با روسیه برای ایران
نخواهد داشت؛ به خصوص اگر این همکاری به این معنی باشد که ایران
وارد این بازی روسها بشود. چون از نظر روسها این بازی برای
بازسازی نوعی از امپراتوری روسیه خواهد بود که پیش از این، ضررهای
جبرانناپذیری به ایران زده است.
حجتالاسلامی، به نام سیّد عباس نبوی، در شب جمعهای از
جمعههای سال نود، پشت میکروفون رفته و برای پیروان «ولایت» نطقی
در چگونگی ِ رفتن بیست تن از اعضای کانون نویسندگان ایران به دیدار
خمینی پس از ورود او به ایران ایراد فرموده است که شنیدنی و
خندیدنی است. این نطق را پایگاه خبریِ انتخاب در تاریخ بیست و پنج
فوریه دوهزار و چهارده با عنوان: «علاقۀ شدید مرحومه سیمین دانشور
به امام(ره)» منتشر کرده است. نخست به نقل کامل فرمایشات این «حجت»
اسلام- نمیدانم شاید هم این «آیتِ» الله، یعنی «نشان» خدا در روی
زمین- بپردازیم تا خوانندگان این مطلب مثل خود من از خواندن آن
حالی بکنند، حالی که البته زود گذر است و بیدرنگ جای خود را به
حیرت و تاسف میدهد.
نتشار گزارش
های دبیرکل و گزارشگر ویژهء
سازمان ملل با واکنش های تند کارگزاران نظام درطیفی از دشنام تا انکار روبروو
موج هایی از توهین و ناسزا نثار
آنها شده
است.
از
جمله،
محمد جواد لاریجانی، دبیر
ستاد حقوق بشر قوهء
قضاییه(!)،در
شبکهءدوی
سیمای ولایت مطلقه فقیه گفت: «[احمد شهید] تشخیص نمی دهد که قصاص
غیراز
اعدام و یک قانون بسیار پیچیده است که حق فرد خصوصی است لذا قصاص
اختلاف و کینه را حل می کند و سبب می
شود که حکومت جامعه را به بخشش تشویق کند، ازاین رو، آنها باید از ما تشکر کنند»!
رسانه های رژیم اعلام کردند: «شماری
از دست اندرکاران سینما و روزنامه نگاران و دانشگاهیان خواستار
آزادی
پنح
سرباز شدند که گروه جیش العدل آنها را به گروگان گرفته. از مقام
های با نفوذ جهان و سازمان ملل خواسته اند به عنوان عملی انسان
دوستانه همهء
توان خود را برای آزادی این سربازان بکار گیرند تا این جوانان ما،
این سربازان بی گناه گروگان گرفته شده به دامان خانواده های
نگرانشان باز گردند.» آن
بخش از جامعه هنری ایران که نه علیه رژیم حرفی می زند و نه به نفع
رژیم ورود می کند باز شرف دارد به این بخش که هر جا رژیم نیاز دارد
احساس انسان دوستانه! ومسئولیت! اجتماعی شان گل می کند.