اگر از منظر ضرورتِ همگانی برای برخورداری برابر از امکانات حیات و
منابع طبیعی و همچنین از زاویهء رفاه و امنیت برای همه انسان ها به
بحث هنجارها اجتماعی بنگریم، می بینیم که اصولاً هنجارها اجتماعی و
ارزش های اخلاقی جهان شمول هستند و ریشه ها و مبانی سکولاریستی و
زمینی دارند. زیرا نیاز به امنیت و رفاه، و برخورداری از حقوق
برابر در استفاده از امکانات طبیعی یک نیاز فطری بشری است و مختص
یک فرهنگ و یا ملت و یک طبقهء ویژه نیست و برای اثبات ضرورت و
حقانیت آنها الزامی برای مراجعه به منابع ماورا طبیعت وجود ندارد.
به
گزارش ایلنا، ابراهیم یزدی در پیام تصویری خود به مجمع عمومی
سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار، که در مرکز همایشهای بین المللی
رایزن برگزار شد. جامعهء ما تمام ویژگیهای جامعه انتقالی را دارا
است و انقلاب اسلامی تقابل میان سنت و مدرنیته را به نفع مدرنیته
فراهم کرده است. در شرایط انتقالی جامعهء ایران احزاب و انجمن های
اسلامی رسالت بزرگی را برعهده گرفتهاند که برای رسیدن به مقصود
باید صبر ایوب، عمر نوح، خلق و خوی محمدی و شجاعت علوی داشت. در
جوامع توسعه نیافته، بالاخص ایران، کار جمعی از کار فردی بسیار
سختتر است. در این میان، همکاری سیاسی از همه چیز سختتر است.
مثلاً، در روابط اقتصادی روابط بر اساس منافع است، اما در فعالیت
سیاسی به دواطلبانه و آرمانگرا بودن پیچیدهتر و سختتر است؛ احزاب
باید محل تمرین دموکراسی، کادر سازی است که باید یک فرصت دانسته
شوند.
به
گزارش خبرنگار ایلنا، کتاب «ایران در گذر روزگاران»، مجموعهء گفت
و گوهای «مسعود لقمان» با «ماشاالله آجودانی، داریوش آشوری،
عبدالمجید ارفعی، مرتضی ثاقبفر، جلال خالقیمطلق، علی میرفطروس و
عباس میلانی» در نمایشگاه کتاب امسال تهران عرضه خواهد شد. «ایران
در گذر روزگاران» با تاریخ باستان ایران آغاز میشود. با شاهنامه،
تاریخ میانه را پشت سر مینهد و با بررسی مشروطه و عصر رضاشاهی و
در فرجام، ملیشدن صنعت نفت، گام به دوران معاصر میگذارد. مسعود
لقمان درباره این کتاب میگوید: «ایران در گذر روزگاران، داستان
جستوجوی من، برای فهم بهتر تاریخ و فرهنگ سرزمینی است که در آن
بالیدهام و هستی خویش را وامدار آن هستم. در این جستوجو،
کوشیدهام با پرسش از فرزانگانی که در حیطهی موضوعهای طرحشده،
سرآمد زمانهی خویشاند، به بینشی ژرفتر برای فهم بهتر تاریخ
ایران دست یابم و دیگران را نیز در این معنا سهیم کنم. تلاش شده
است تا پرسشها، نه به قصد چالش و به رخ کشیدن دانش، بلکه برای فهم
بهتر و کسب بینشی ژرفتر، پرسیده شود و پاسخها نیز پرسشمدار
باشد؛ چراکه بر این باورم، بیش از آنکه نیاز به پاسخ داشته
باشیم، نیازمند پرسشهای درست هستیم.» وی در پایان میافزاید: «این
کتاب از پنج سال پیش، یعنی از سال 1388 آماده بوده که خوشبختانه با
دور تازه در اداره کتاب، امکان چاپ و پخش آن فراهم شده است.»
ويدئو کلیپ رقص شش
دختر و پسر ایرانی در کوچههای تهران، روی پشتبام، کنار کولرهای «آبسال»، در چنر
روز اول انتشارش ده ها هزار بیننده داشت. این ویدیو را هفت جوان ایرانی با میانگین
سنی 25 سال از تهران برای آهنگ «هـَپی» [شاد] از فارل ویلیامز ساختند و در یوتیوب
منتشر کردند. ندا، یکی از آنها، میگوید: «در خارج از ایران هرکسی میتواند این
کارها را بکند. ما قصد داریم صدای جوانان ایرانی را به دنیا برسانیم. ما میخواهیم
فقط حرف بزنیم و به دنیا بگوییم ایران جای بهتری است، جوانان ایرانی با همه فشارها
خوشحالند و با روحیه برای بهتر شدن وضعیت خود تلاش میکنند. آنها بلدند شادی
کنند؛ مثل همه مردم دنیا.»
ما
که چنین در تاروپود پندارهای خام خویش گرفتار افتادهایم، بیهوده
نیست که بازیچهء بازی نه چندان زیرکانهء جمهوری اسلامی و پشتیبانان
جهانی اش میشویم و در این نقش، این چنین خوش می درخشیم.
اندیشمند بزرگ این آبوخاک، خیام نیشابوری، سروده بود: «ما
لعبتکانیم و فلک لعبتباز» و، بدینگونه، مردمان زمان خویش را
بازیچگان دست «روزگار بازیگر» (فلک) دانسته بود. از زمانهء خیام
هزارهای گذشته است و ما همچنان بازیچهایم، و افسوس و رشک من همه
از آن است که آنان بازیچهء دست روزگار بودند و ما بازیچگان دست
دین فروشان و پشتیبانان جهانی آنان.
فدوی بارها ضجّه شهروندان ایران سابق را شنیده و پیش از این، در
ستون "پای درد دل مردم دارالخرافه" بازتاب داده است که طی آن، مردم
به خاک و خل خفتهء ایران اسلامی، بارها به دست و پای برادران،
کثرالله امثالهم، افتاده و به مسؤلین محترم، اعلی الله مقامهم
اجمعین، شدیداً التماس کرده اند که نگویند مثلاً فلان چیز قرار است
اندکی ارزان تر بشود!، زیرا دقیقاً بر عکس اتفاق می افتد و ملت
بابت آن فرمایش بی پایه و اساس، بشدت تنبیه می شوند!..
اگر استبداد مکانیسمی است که منجر به بروز شخصیتهای فرمانبردار از
افراد صاحب قدرت میشود (یعنی خوی یا روان دو سوی سالط و مسلوط که
شکل دیگر خدا- انگاری و ناچیز- پنداری است)، در عوض این امکان هم
وجود دارد که بتوان برای شکل دادن به اپوزیسیون متحد یا موتلف، از
وجه دیگرِ همین مکانیزم روانی استفاده کرد و با «پیش راندن افراد
شناخته شدهء وجیهالمله و یا خدایان ساکن اذهان مردم و روشنفکران
که مورد احترام تودهها و گروههای سیاسی و رهبرانشان هستند»، و با
حمایت رهبران خرد از آنان، و از طریق جمع اینان، "تشکلی" ایجاد
نمود تا "مبدل به جبههء متحد سکولار دموکراتیک شود". اما این که
عملا چگونه باید این اقدام صورت گیرد امر دیگری است.
چگونه بود که روحانیت شیعه منبر محمدی را بر تخت استبداد کهن
پادشاهی نهاد و برای توجیه قدرت، و به ویژه برای حفظ قدرت نو یافتۀ
خو، به جعل تاریخ و تحریف فلسفه تشیع پرداخت و کُل میراث معنوی و
دینی و هست و نیست و آبرو و حیثیت داشته و نداشتۀ نهاد چند قرنی
روحانیت شیعه را خرج حفظ و توسعه و تداوم استبداد سیاه سی و پنج
سالۀ ای کرد که به قیمت کشتار ملت ایران و به بهای ویران کردن این
سرزمین و فراری دادن ملیون ها تن از نیروهای کار ساز از کشور و بی
حاصل کردن توانمندی های عظیم علمی و صنعتی و هنری و فرهنگی فرزندان
این مُلک فراچنگ آورده بود؟
اگر حکمرانان کشوری «مايملک اصلی ملت» را به زور از دست او خارج
نموده و مالکيت اش بر آن را بصورتی عدوانی معطل نموده باشند، آن
ملت در صورتی می تواند مالکيت خويش را اعاده کند که قبل از هر چيز
به تجاوزی که به مايملک او شده آگاهی يابد و باور داشته باشد. اين
باور زايندهء اعتماد به نفس و اقتدار در اعتراض است. تا باور به حق
داشتن نباشد هيچ مبارزه ای پا نمی گيرد.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
جنبش کارگری نه در کشورهایی که ادعای حکومت کارگران داشتند بلکه در
کشورهای سرمایهداری، قویترین جنبش اجتماعی باقی ماند تا با وجود
رفاه نسبی و بر هم خوردن مناسبات سنتی کار و سرمایه، همچنان از
حقوق «زحمتکشان» دفاع کند. برای کشورهایی مانند کشور ما اما جنبش
کارگری همچنان نماد مبارزه برای عدالت است. زیر فشار قرار دادن
تشکلهای مستقل کارگری و تسلط همه جانبهء رژیم اسلامی بر همهء
حرکات کارگران، جنبش کارگری ایران را با دیگر جنبشهای اجتماعی از
جمله جنبش زنان و جنبش دانشجویی همسرنوشت ساخته است.
سیاست خارجی حکومت اسلامی روی دیگری است از سکهء سیاست داخلی اين
حکومت. همان شیوۀ پنهانکاری و عدم شفافیت، سردرگمی و اغتشاشی که
در صحنهء داخلی از این حکومت میبینیم در سیاست خارجی هم متظاهر
میشود. و از آنجا که در حکومتهای دیکتاتوری از نوع حکومت اسلامی
افکار عمومی و عقاید مردم نقشی ندارد، سیاست خارجی وسیلهای میشود
برای حکومت که از آن برای پیشبرد تصمیمات نامشروع خود سوء استفاده
کرده و هر گاه در درونمرز با مشکلاتی روبرو میشود بلافاصله با
حادثه آفرینی در صحنهء بینالمللی سعی میکند توجه افکار عمومی را
از مسائل داخلی منحرف کنند.
رضا ملکیان معروف به ”رضا ملک”، یکی از مدیران ارشد اطلاعات که
فردی درستکار و پاک نهاد بود، هیولا
گونگی همکاران اش را بر نمی تابد و به یک جور "هاراگیری" و خودکشی
ِ حرفه ای فرو می شود. چه می کند؟ فیلم های بازجویی از همسر سعید
امامی را از آرشیو اطلاعات بیرون می کشد و به اصلاح طلبانِ دولت و
مجلس می سپرد و آنان این فیلم ها را در مجالس خصوصی و در خود مجلس
نشان رقیب می دهند و خلاصه غوغایی می پردازند. اصلاح طلبان با
انتشار این فیلم ها، گرچه به تحکیم موقعیت خویش پرداختند اما خود
رضا ملک را رها کردند تا دژخیمان اطلاعات با وی آن کنند که نمونه
اش را مگر بتوان در سلول های آنچنانی شوروی سابق سراغ گرفت.
من
به عنوان يک ايرانی که در دوازدهم فروردين سال پنجاه و هشت به
جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس میکنم به اندازهٔ همان يک
رأی به آنچه در اين سی و پنج سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در
يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و
سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند به محاکمه
کشيده شوم. امّا، پيش از آن، جناب آقای خامنهای بايد به
مسئوليتهای خود در آنچه در اين سی و پنج سال پيش آمده اعتراف کند
و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه
و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در
يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بينالمللی است.
کی از مشکلات اصلی ما در طرح اندازی مبارزه با نظام اسلامی،
مسئلهُ
«خشونت»
است که هنوز تکلیف
مان را با آن روشن نکرده ایم. مدتیست که دائم شعار احتراز از خشونت را به گوش
مان می
کنند؛از
طرف مقابل هم صحبت از مبارزهُ مسلحانه دارد دوباره مطرح میگردد. این دو خطا مکمل هم است. وحشت از خشونت و شیفتگی نسبت به
آن، هر دو نشانهُ سردرگمی است در مقابل این پدیده. خشونت، چه حاضر
و چه غایب، هر قضاوتی راجع به خودش و هر تصوری راجع به استفادهُ از
آن داشته باشیم، در مبارزه نقش محوری خواهد داشت. پس باید ببینیم
از آن چه می
توان طلبید و چه نمی
توان؛و
چه موضعی می
توان و می
باید در قبال
اش
اتخاذ نمود.
در
فروردينماه 1392
چند
تن از معتقدان سکولار دموکراسی بر آن شدند تا، در 14 مرداد آن
سال، که صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران بود، با
کمک مالی
هوا داران سکولار دموکراسی در ايران، امکان گرد همائی گسترده ای را با نام «کنگرهء سکولار دموکرات
ايران» فراهم آورند. بدين منظور سندی به نام«پيمان
نامهء عصر نو» تهيه و بوسيلهء بيش از 150 تن از
فعالان سياسی به امضاء رسيد و بر بنياد آن «کنگره» در
دو روز پيش از 14 مرداد در شهر واشنگتن برگذار شد. (سايت کنگره) چند ماه پس از اين واقعه، با همرائی چند سازمان سياسی مختلف، نهادی
با نام «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بوجود آمد. اين
«مجمع»، بر بنياد اساسنامهء خود، تصميم دارد که هر ساله، در 14
مرداد و سالگرد انقلاب مشروطه کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های
ايران را بر پا دارد.
در
روز 13 مرداد 1392، و طی آخرين جلسهء «نخستين کنگرهء سکولار
دموکرات های ايران»، عده ای از حضار گرد هم آمده و بعنوان
«هيئت
مؤسس»
تصميم
گرفتند تا نهادی را با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» پايه
گزاری کنند. در همين جلسه اعضاء اولين «شورای
دبيران جنبش» برگزيده شدند و
نمودار تشکيلاتی
جنبش نيز به تصويب رسيد. شورای دبيران بلافاصله، پس از انتخاب
هيئت مشاورين
خود، دست به کار نهائی ساختن
اساسنامهء
جنبش شده و با ايجاد «پايگاه رسمی جنبش» اين اساسنامه را منتشر
نموده است تا بتواند، با دريافت نظرات مؤسسان و اعضاء بعدی، آن را
در مجمع عمومی آيندهء جنبش به بحث و تصويب بگذارد. همچنين
«جنبش» اکنون
يکی از مؤسسان «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران»
نيز محسوب می
شود.