در
دههء هائی دور از اکنون، مردمان به گذشته خواهند انديشيد و آن دسته
از استادان ايرانی را که در دانشگاه های امريکا اسلاميسم را توجيه
می کنند به همان چشمی خواهند نگريست که ما استادان توجيه کنندهء
فاشيسم و نژادپرستی قرن بيستم را می نگريم. بسياری از اين استادان
دريافت کنندهء امتيازاتی از حکومت اسلامی ايران هستند و، در مقابل،
از طريق اين توجيهات وفاداری خود را به حکومت اسلامی اثبات می
کنند؛ امتيازاتی همچون آزادی سفر به ايران و انتشار کتاب ها و
مقالات شان در آن کشور. اما دليل اينکه آنها موفق شده اند اين همه
دانشجوی ايرانی را مغز شوئی کنند آن است که آنها خود را بعنوان ادم
هائی خشونت گريز و سکولار دموکرات معرفی می کنند. وظيفهء ما آن است
که پرچم سکولار دموکراسی را از آنها گرفته و واقعيت شان را افشا
کنيم.
اين
داستان ِگم و گور شدن ِ هواپیمای شرکت ِهواپیمایی
ی
مالزی هم از آن رویدادهاییاست که سر تا ته جریان اش برای برخی برادران رو
شده و دیگر نکتهء
پنهانیندارد. آدم عاقل را هم همان یک اشارهء
برادران بس است. من به دلیل هایامنیتی نمی توانم به شما بگویم که کاسهء
زیر نیم کاسهء
آمریکا در آنماجرا کجاست و آن سر به نیست کردن چه گونه انجام
گرفته است. اگر دهان بازکنم، احتمال دارد
آمریکا به برخی منابع
خبر رسانی
ِ
اسلام ِ عزیز پیببرد و بر آن شود که به نیروهای اسلام ضربه بزند.
هیچ عاقلی چنین کاری
نمیکند و منبع های خود را لو نمی دهد.
به عنوان يك انقلابي نزديك به امام، به عنوان يك انقلابي
دوران مبارزه در زمان شاه و به عنوان يك فردي كه حاضر نيست صرفاً
براي حفظ جايگاه خودش مصالح و منافع ملي و مملكت و نظام را درنظر نگيرد، آقاي ناطقنوري نميتواند چشمانش را روي صدمات و
لطماتي كه رفتارها و عملكردهاي تندروها از سال
هشتاد و چهار
باين سو به مملكت وارد كرده است، ببندد. بنابراين و با وجود اينكه
در گذشته كدورتها و اختلافاتي ميان آقايان هاشمي و ناطق وجود
داشته، اما اوضاع كشور از سال
هشتاد و چهار
باين سو بهگونهاي شده كه همه دلسوزان انقلاب و نظام مجبور شدند،بهرغم اختلافاتي كه ميانشان در گذشته بوده، براي جلوگيري از انحراف و
تندروي بيشتر در مسير انقلاب بيايند و دست همكاري به يكديگر بدهند.
همچنانكه ما شاهد بوديم با وجود اختلافات ميان آقايان هاشمي و
خاتمي مجبور شدند به يكديگر نزديك شوند.
خبری «مجذوبان نور» که اخبار و گزارشهای مربوط به دراويش گنابادی
ایران را منتشر میکند، روز شنبه از فضای امنيتی در تهران،
تيراندازی هوايی و بازداشت صدها درويش خبر میدهد. بر اساس
گزارشهای اين وبسايت، بيش از
پانصد تن از اين
دراويش
در اعتصاب غذا به سر میبردند...
دراويش گنابادی سلسلهای از دراويش ايران هستند که از نظر اعتقادی
شيعه
دوازده
امامی محسوب میشوند، اما به ولايت فقيه اعتقاد نداشته و اعمال
مذهبی خاص خود را دارند. عبادتگاههای اين دروايش در سالهای اخير
بارها هدف حمله نيروهای امنيتی و انتظامی قرار گرفته که به دستگيری
گسترده آنها انجاميد. دهها نفر از دراويش گنابادی هماکنون در
ايران زندانی هستند.
امسال نهمین سالی است که بنیاد میراث پاسارگاد، در آستانهء نوروز،
این مهم ترین جشن وسال نوی ايرانيان، برای سالی که از راه می رسد
نامی را پیشنهاد می کند. این بنیاد به دلیل این که بی توجهی های
عمدی سازمان های دولتی ايران از یک سو، و خشم و ستیز بی دلیل برخی
از متعصبین مذهبی نسبت به جشن های ملی و ایرانی ما، از سویی دیگر،
بيش از پيش شده است، سال 1393 خورشیدی را «سال بزرگداشت جشن های
ایرانی» نام می نهد.
هر
قانون اساسی جديد برخاسته از يک انقلاب حکم «آلترناتيو ِ» ترتيبات
سنتی حکومت کردن (مثلاً، پادشاهی مطلقهء قبل از انقلاب مشروطه) و
يا قانون اساسی قبلی يک سرزمين (مثلاً، استقرار قانون اساسی اسلامی
به جای قانون اساسی مشروطه) را دارد. اما هر انقلاب رهبرانی، و هر
قانون اساسی جديد تصميم گيرندگان و نويسندگانی، دارد که آنها نيز
«آلترناتيو حاکمان قبلی» محسوب می شوند و در شکل گيری قانون اساسی
جديد و نهادهای برخاسته از آن دخالت کامل دارند.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
در سخنان آقای علیجانی که در پله ی بالای منبر ملی –
مذهبی جا خوش کرده و فرصت سخن گفتن چندانی هم برای دیگران باقی
نمیگذاشت، جای سخن هست. شاید اگر آقای علیجانی پوستین پوسیده ی
علی شریعتی را بر دوش نیفکنده بود، ما نیز پا به محفل انس پرگار
نمیگذاشتیم. اما چون هنوز جای زخمی پنجه های گرگی که در سی
و پنج
سال گذشته از درون این پوست گوسفند بیرون آمده، برتن ملت ایران
دیده میشود، گذشتن از کنار سخنان او، روا نیست.
در برابر سه سلطه اصلی در جمهوری اسلامی، جنبش زنان و
جامعه مدنی، جنبش کارگری و جنبش دموکراتیک ملیت ها می توانند زمینه
های عینی و ذهنی تغییرات ساختاری در جامعه ی امروز و آینده ایران
را فراهم سازند. می گوییم «می توانند»، زیرا که امر اجتماعی
جبرباورانه نیست بلکه همواره شرطبندی، آزمون، چالش و مبارزه است.
علم تاریخ وجود ندارد. جنبش مردمان علیه ستم و سلطه همواره رخدادی
غیر قابل پیش بینی و محاسبه است. کامیابی اش نیز در نهایت نامسلم و
نامحتوم است.
جمعه گردی
هفتهء پيش
دکتر اسماعیل نوری علا دربارهء «سود و زیان
رادیکالیسم» و اینکه چگونه می
شود که واژه هایی،با
معنای عمیق و مفید، به سطح می آیند و بر خلاف گوهر معنایی خود
فهمیده می
گردند، مرا به یاد مکتب «نشانه شناسی» [سِمیوتی]
انداخت و فکر کردم قدری در مورد «تعقل کنش زا» بنویسم؛
چرا که
«نشانه ها» به رفتار می انجامند و «رفتار» معیار اساسی سنجش ما
است.پس
نخست نگاهی بیاندازیم به نشانه ها و کارکرد های آنها و اینکه چگونه
«نشانه ها» کار میکنند.
در
اين مقاله
هدفم دفاع از سعید رضوی فقیه به عنوان یک "فعال سیاسی اصلاح طلب"
نیست زیرا با اصل موضوع "اصلاح طلبی" مشکل دارم و آن را برای حال و
آینده سیاسی ایران زیان
بارتر و حتی خطرناک تر از محافظه کاران و اصول گرایان می دانم زیرا
بنای افکار و عملکردشان اگرنه
بر
پایه فریبکاری و شیادی سیاسی در
جهت حفظ نظام، دستکم برمبنای خودفریبی و عدم توجه به این نکته اساسی است که با تداخل
دین و سیاست،و
با قانون اساسی موجود نظام ولایت مطلقه فقیه، هیچ "اصلاحات"ی امکان
پذیر نیست و این امر در 16 سال گذشته به تجربه ثابت شده است.
پدرم اعلام کرده است که از
این پس نه تنها با مأموران به بیمارستان نخواهد رفت، بلکه دست به
اعتصاب درمان و عدم مصرف داروهایی که ماهیت
اش
را نمی
داند، میزند. من پیش از هر زمان دیگری نگران سلامتی و به خطر
افتادن جان ایشان هستم، با توجه به اینکه سابقه ی دو بار سکته ی
قلبی در زندان را نیز دارد، اعتصاب درمان –که
تنها ابزار دست پدرم برای اعلام اعتراض به وضعیتش است- بسیار
خطرناک و جان فرسا است. اعتصابِ درمانِ پدرم، تنها تیتر خبری گذرا
و یک روزه نیست، خطر جانی او جدی است و در وضعیت حاد جسمی
اش
این را نمی
شود اعتصاب درمان نامید!
به نظر میرسد دولت و نهادهای تصمیم گیرنده در جمهوری
اسلامی بر آن
شده اند تا نه تنها،با
وضع قوانین سخت گیرانه و غیر عادلانه، زنان را از کسب مدارجی در
مدیریت
های کلان حکومتی حذف کنند،
بلکه با سیستمی کاملن مرد سالارانه و با نگاهی جنسیتی سعی دارند
ابزار توانا شدن و بودن و اعلام
حضور کردن را نیز از آنان
بگیرند. البته اثبات اینکه این برنامه ریزی به شکل پایدار و پیوسته
دنبال می
شود کار آسانی
نیست چرا که لایه های زندگی اجتماعی و فرهنگی بسیار در هم تنیده اندو
تفکیک و بررسی درصد و میزان اثر گذاری هر یک به شکلی جداگانه،
کار اسانی به نظر نمی
رسد. اما آنچه
اشکار است این که،
قوانین غیر عادلانه و علیه برابری،با ایجاد محدودیت در ساز و کارها و ابزار آمادگی
برای استقلال مالی همپوشانی دارند.
اين مقاله سي و پنج سال پيش (1358) نوشته شد؛
زماني كه آخونديسم / لومپنيسم
ِ به قدرت رسيده مي رفت، همچون توفان شن،
«بهارآزادي ايران» را تيره و تار كند و انقلاب 57 را - در لشگركشي
به گنبد و كردستان / در پاره آجر
پرتاب كردن به تظاهرات نيروهاي دموكراتيك / در
بستن روزنامهء
آيندگان /
در
پايمال كردن حقوق و آزادي
هاي مردم / در بگير و ببند و حتي تيرباران مبارزان صديق ملت ايران
و... جلوي چشم ناباور
همهء
آزاديخواهان قلب ماهيت كرده به يك نظام ارتجاعي و قرون وسطايي
تبديل كند...
در
سي و ششمین سالگرد آن انقلاب مصادره شده، آن
نوشته را با تغييراتي جزيي باز نويسي و تقديم خوانندگان مي
كنم. (ك.
ق)