فدوی در مرور خبرهای دارالخرافه دید که دو
باره از او نقل قول هائی کرده اند که البتهدرست نیست؛ شما هم ملاحظه کنید.
«دویچه
وله
ـ دریادار فدوی:
*ناوهای هواپیمابر آمریکا تحت کنترل کامل
سپاه هستند!
*نابودی
نیرویدریایی آمریکا.
*طبیعی است که ما میخواهیم ناوهای آمریکا را غرق کنیم.
*آمریکاییها و همه دنیا میدانند که یکی از اهداف
عملیاتی نیروی دریایی سپاه از بین
بردن نیروی دریایی آمریکا است!»
آيا خوانندگان محترم ضد انقلاب باورشان می شود که فدوی
چنین شکری خورده باشد؟ البته که نه.
زیرابقول آن بزرگوار
"غالباً اینقدرم عقل و کفایت باشد"!
به
باور نگارنده، تلاش متمرکز نیروهای دور اندیش و تحلیلگر ایرانی در
این برههء
تاریخی باید متوجه به این مساله باشد که تشکلهای
اصلاح طلبرا هرچه بیشتر به سوی قبول حاکمیت مردم و اعتماد به مردم و یاری گرفتن از
مردم سوق دهند. انتقادهای صریح و نشان دادن نقاط ضعف و آسیب پذیر
این جریان نه به معنای راندن آنها از صحنهء
سیاسی ایران و یا منزوی کردن
شان بلکه به معنای آگاهاندن آنها به امکانات موجود و فشار بر
آنها برای بهره
برداری از این امکانات به منظور گذر دادن جامعه از بحران عظیمی
است که عنقریب از راه فرا خواهد رسید
یک روز بی خبر از همه جا به تلفنی پاسخ می دهید که شماره اش معتبر
و خانگی است. به خود می گویید: کسی با تلفن خانگی یا اداری و یا
حرفه ای مزاحم نمی شود. پاسخ می دهید: بله؟ یکی از آنسوی خط اسم
شما را می برد؟ آقا سید علی؟ بله بفرمایید. مرد با آرامش تمام می
گوید: آقا سیدعلی، شما اگر یک خانم بیست و پنج سی ساله برای ما جور
کنی خرج
اش
چقدر می شود؟تلفن را قطع می کنید و بخود می گویید: این امکان ندارد! اما وقتی
تعداد فاحشه خواهان فزونی می گیرد، داستان را باور می کنید.
متأسفانه در نظام مذهبی ایران جنایتکاران و همکاران جنایتکاران به
پاداش جنایاتشان به مشاغل وزارت، وکالت، فرماندهی نیروهای نظامی و
انتظامی، شهرداری و ریاست جمهوری میرسند و یا در لباس اپوزیسیون
متدین به مشاطهگری رژیم پرداخته و در نقش جاده صافکن مؤمنان
سلطهگر حسرت «دوران طلایی امام» را میخورند و تازه از مردم
طلبکار هم میشوند.
او دیگر نمی گوید که: «این باغ آفت زده اما هنوز برگ و
شکوفه و باری دارد. در ایران حیات ادامه دارد. زندگی روزمرهءبخش زیادی از مردم ایران،با
همهء مصیبت
هاو
مشکلات عدیده و آنچه که برازندهء مردم نیست، میگذرد. اشکها
و لبخند ها در سرزمین گل و بلبل با هم می
روند و مدام، لبخند ها بس زمینگیر و خسته از قافلهء زندگی باز می
مانند.» نه! من دیگر این فحوی و نسیم را در قلم طبرزدی، مردی که
هنوز دوست اش دارم و امیدوارم برای همیشه دوست اش داشته باشیم و در
دلهایمان سپید بماند، نمی یابم. او می
گوید آب و خاکی و ملکی خراب را به
دامان خواهیم داشت اگر این روزگار ادامه یابد. او بس نگران است!
این قوم ستمگر و فاسد، سرزمین مادری ام را به ویرانه
تبدیل کرده اند و ملت را در تنگدستی و بیچارگی و سرکوب و وحشت ،
زمین گیر کرده اند . افراد و آحاد و احزاب و گروههای و نخبگان ملت
را پراکنده و ضعیف ساخته اند و البته بخشی از آنها را با ترفندهای
خود به سراب تدبیر و امید کشانیده و هر روز به یک بازی سرگرم نموده
که آخرین آن توزیع سبد کالا و رفراندوم ثبت نام برای دریافت یارانه
ی نقدی بود.
اینک او را در انتظار مذاکرات هسته ای نشانده اند تا روزی در یک
سال دیگر این مذاکرات نتیجه بدهد و احتمالا فرجی برای حکومت و نه
ملت، حاصل آید. این سرنوشت اقوام و ملت هایی است که بر زمین نشسته
و نگاه خود را به دست زندانبانان خود دوخته و از آنها گدایی ترحم و
گشودن کلید های اسیری و فقر و بیچارگی دارد.
آنچه رستاخیز آموزشی فرزندان ایران را،با
وجود مخالفت نهادهای
مذهبی، قوی و
موفقیت آمیز کرد پشتیبانی
هایدولتمیرزا علیخان امین الدوله بود؛و
اين وضعيت موجب شد که
حتی وقتی صدراعظم تغییر کردهو دولت جدید،به
نخست وزیری اتابک
اعظم،
نسبت به
«دبستان
ها»
دلبستگی نشان
ندادهو
با
آن
مخالف
کرد
دیگر
قادر
نبود که جلوی
رشد اين جريان را بگيرد...
عدم توافق جمهوری اسلامی با جامعهء بین المللی در رابطه
با برنامه های هسته ای اش،و یا
بروزبحرانهای عمیق اقتصادی در کشور،و
يا
تداوم اقدامات
باندهای حکومتی علیه یکدیگر،
تنها
تهدید
هایی محسوب نمی
شوند که موجودیت این حکومت مذهبی را بمخاطره انداخته اند.
روند رو به رشد تغییرات دِمُوگرافيک
در ايران واجدآن
خطرات بالقوهء
جدّی تری
است که
علیه موجودیت بنیادهای مذهبی و ایدئولوژیک
حکومت
اسلامی
پديدار گشته اند.
در جريان به درازا کشيدن عمر ديکتاتوری ها...
باور آنهايی که می خواهند ديکتاتوری را به پايين بکشند
نيز، به سهم خود، دستخوش تزلزل و ترديد می شود؛
شايد نه در ظاهر و گفتمان، اما در واقع و عملکرد. اين گونه به نظر
می رسد که اين اتفاق برای بخش قابل توجهی از آن چه به عنوان
اپوزيسيون ايرانی ناميده می شود روی داده است. باور اين اپوزيسيون
در اين که قادر باشد رژيم جمهوری اسلامی را پايين کشيده و خود
جايگزين آن شود به مرور زمان دستخوش نوعی فرسودگی شده و آن را
بيشتر به يک «اپوزيسيون اخلاقی» تبديل ساخته است تا يک «اپوزيسيون
سياسی». اين استحاله البته خيلی هم اتفاقی نيست.
مشکل اصلی این
استکه
چگونه دین می تواند نقش عوض کند و از "بلا" به نیکویی تغییر ماهیت
دهد؟ پژوهش های علمی و تجربۀ اروپاییان نشان داده است که،
درست به سبب تأثیر ریشهای دین در شکلگیری قوۀ تشخیص فرد و جامعه،
چنین تغییری در گروی
دگرگونی بنیادین ادیان قرون وسطایی و حرکت در جهت "خلاف آمدِ عادت"
[بقول
حافظ]
است.
چون از این دیدگاه به جوامع عقب مانده بنگریم آنها را در سده های
گذشته همچنان،
زیر سلطۀ ادیان قرون وسطایی، در فقر معنوی مییابیم. بویژه "جهان اسلام" حتی پس از برخورد
با مظاهر مدنیت جدید نیز،
بجای کوشش برای جبران عقب ماندگی،
همچنان خواب "عظمتی" را می بیند که روزگاری به ضرب شمشیر بدست
آورده بود!
يک ماه ديگر مسابقات جام جهانی در برزيل آغاز می شود و تيم ملی
ايران هم توانسته است در اين بازی ها حضور داشته و در گروه «اف» به
مصاف تيم های ملی کشورهای نیجریه، آرژانتین،
بوسنی و هرزگوین
برود. برای ملتی که در عرض سه دهه همهء آبرو و حيثيت و اعتبار
اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خود را در جهان از دست رفته می بيند،
آغاز اين مسابقات لحظات هيجان و دلواپسی وافری را بهمراه دارد،
همانگونه که ملايان حاکم بر ايران، و نوکران يقه آخوندی شان نيز،
به اينگونه سربلندی های ممکن الوقوع دل بسته و اميدوارند که از
شيرينی برخی از بردهای احتمالی تيم «ملی» ايران چيزی هم نصيب اين
ضد مليون قسم خورده شود.
◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی
تردیدی نیست که اگر فردوسی نبود بیشتر آداب و رسوم، نمادها و
نمودهای فرهنگی، بخش های اصلی تاریخ و به طور کلی میراث های ناشی
از جهان شناخت ايرانيان قبل از اسلام از یادها رفته بود؛ به ويژه
که به فرمان سرداران اسلام همه ی کتاب ها و اسناد نوشتاری ایرانیان
که در آتشکده ها و کتابخانه های مختلف نگاهداری می شد نابود گشت.
در آن ميان، چند صد هزار جلد کتاب که در دانشگاه بزرگ گندی شاپور
نگاهداری می شد به غارت رفت و یا به آب افکنده شد.
در
طول 35 سال گذشته، بهایی ستیزی همواره به شکل های گوناگون،از
جمله ممنوعیت از تحصیل، سلب مالکیت، جلوگیری از کسب و کار، زندان،
قتل، ترور، اعدام و... تداوم داشته است. اما، چند سالی است که شیوه
ای دیگر به این مجموعه
از
آزار ها افزوده شده و آن تخریب و ویران کردن گورستان های بهاییان
است...
چند سال پیش، شماری از
کنشگران سیاسی و مدنی برونمرزی در
نامه ای با عنوان «ما شرمنده ایم» نسبت به رفتار با هم میهنان
بهایی ابراز شرمساری کردند. با روندی که حکومت پلید آخوندی در
پیش گرفته و تزاید پایمال شدن حقوق هم میهنان بهایی، به نظر می آید
که دیگر ابراز شرمندگی کافی نباشد و به جا باشد که متنی دیگر نوشته
شود با عنوان: ما منزجریم!
گيتس
میگوید
در سال دو هزار و ده
پیروزی مأموریت
امريکا در
افغانستان حیاتی
بود:
«چرا
که شکست خوردن یک ابرقدرت دیگر در افغانستان از تندروان اسلامگرا
عواقب ویران کننده و طولانی در سرتاسر جهان اسلام می
داشت. این تصور که ایالات متحده در افغانستان شکست خورده تلقی
شود، آن هم در حالی که آمریکا با بحران اقتصادی روبرو
بود،
تاثیرات مهمی بر جایگاه این کشور در جهان باقی می گذاشت.
نیکسون و کسینجر قادر بودند با ایجاد ارتباط با روسیه و چین عواقب
شکست آمریکا در ویتنام را مهار کنند و نشان دهند که ما هنوز هم در
صحنهء
جهانی با قدرت هستیم. اما ایالات متحده در سال دو
هزار و ده
چنین شانسی نداشت».
اشغال شبه جزیره کریمه توسط ارتش روسیه آرایش
صحنهء
بینالمللی و نظمی که پس از حمله تروریستی در خاک آمریکا در
يازدهسپتامبر دو
هزار و دودر مناسبات بینالمللی بوجود آورد را دچار دگرگونی بنیادین کرده است و جهان
بسوی صف بندی نوین و نظم جدیدی پیش میرود. شکل نهایی این صف و نظم
جدید در ماه
های آینده بسته به عملکرد آتی روسیه و عکس العمل جامعهءجهانی مشخصتر خواهد شد.
.
«جنبش سکولار دموکراسی ايران»، که اکنون يکی از مؤسسان «مجمع سازمان
های سکولار دموکرات ايران» نيز محسوب می شود، در
روز 13 مرداد 1392، بوجود آمد. در آن روز، طی آخرين جلسهء «نخستين کنگرهء سکولار
دموکرات های ايران»، عده ای از حضار گرد هم آمده و بعنوان
«هيئت
مؤسس»
تصميم
گرفتند تا نهادی را با اين نام پايه
گزاری کنند. در همين جلسه اعضاء اولين «شورای
دبيران جنبش» برگزيده شدند و
نمودار تشکيلاتی
جنبش نيز به تصويب رسيد. شورای دبيران بلافاصله، پس از انتخاب
هيئت مشاورين
خود، دست به کار نهائی ساختن
اساسنامهء
جنبش شده و با ايجاد «پايگاه رسمی جنبش» (که پيش روی شما
است) اين اساسنامه را منتشر
نمود.
در
فروردينماه 1392
چند
تن از معتقدان سکولار دموکراسی بر آن شدند تا، در 14 مرداد آن
سال، که صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران بود، با
کمک مالی
هوا داران سکولار دموکراسی در ايران، امکان گرد همائی گسترده ای را با نام «کنگرهء سکولار دموکرات
ايران» فراهم آورند. بدين منظور سندی به نام«پيمان
نامهء عصر نو» تهيه و بوسيلهء بيش از 150 تن از
فعالان سياسی به امضاء رسيد و بر بنياد آن «کنگره» در
دو روز پيش از 14 مرداد در شهر واشنگتن برگذار شد. چند ماه پس از اين واقعه، با همرائی چند سازمان سياسی مختلف، نهادی
با نام «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بوجود آمد. اين
«مجمع»، بر بنياد اساسنامهء خود، تصميم دارد که هر ساله، در 14
مرداد و سالگرد انقلاب مشروطه کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های
ايران را بر پا دارد.