هموطنان ارجمند، نمايندگان
سازمان های سياسی ـ حقوق بشری امضاء کنندهء اين سند، با کمال
افتخار و سرفرازی، و در پی هشت ماه جلسات مداوم هفتگی جهت رايزنی و
حصول به هم رائی، بدينوسيله موجوديت و آغاز به کار «مجمع سازمان
های سکولار دموکرات ايران را به اطلاع رسانده و آرزومند اند که، با
استظهار به حمايت هموطنان شان، در راستای ادای دين و خدمت به ملت
ستمديدهء ايران، به متحقق ساختن اهداف مشترک خود، که با توجه به
نيازهای کنونی و آيندهء کشور عزيزمان تعيين شده اند، بپردازد.
تصاویر
و نمادهائی
که در بیانیهء
اعلام
موجوديت
«مجمع سازمان
های سکولار دمکرات»
آمده،
تکرار مکررات، نامعلوم، گنگ، و در پوسته هائی
پوشیده است که باید از آنها پرده برداری شود. معلوم نیست آن نماد
شیر از کجا و به چه منظور در این بیانه آمده است. تصویری از انقلاب
مشروطه هم
هست که حاکی از خطهءِ آذربایجان است(*)
که،
مانند گذشته، مبالغه آمیز، بدون پشتوانه، و واژگون نویسی تاریخی و
بزرگ نمایی قوم تُرک آذری است که ایدئولوژی هویّتی و سیاسی آن مسلک
شیعه گری قزلباش است که ایران و ایرانی را نابود کرده است. ستارخان
و باقرخان و ناحیّهءِ آذربایجان در پیروزی نهایی انقلاب مشروطه
هیچگونه نقشی نداشتند. مجمع سازمان های
سکولار دمکرات ایران
همچهره ای دیگر از شبکهء
سکولارهای سبز است
که آقای اسماعیل نوری علا و هم سنگرهای ایشان آنرا از پتانسیل سیاسی خالی و مبارزهء
اعضای این شبکه علیه رژیم آخوندها را به
سود پایداری نظام علی خامنه ایِ از تبار تُرک آذربایجانی خنثی و بی
خاصیّت کردند.
اين یک
موازی سازی دیگری است که اکنون هدف دارد ته مانده های نیروهای
انقلاب فردی و سازمان
های سیاسی را در انجام وظیفه به نظام جمهوری اسلامی به دام اندازند
و ختنه کند. شبکهء سکولارهای سبز،
جنبش سکولار دموکراسی ايران،و
مجمع سازمانهای سکولار دمکرات
همه
همان وظیفه ای را برای نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارند که حزب
توده و سازمان اکثریّت در نهادها و سازمان
های سیاسی ایران به
سود استحکام نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رساندند. هشدار به
افراد مبارزه و اعلام خطر به سازمان
های سیاسی، و بویژه پیام به سازمانها و افراد سیاسی
از
خطهء زاگرس از شمال تا خلیج فارس
(استان
های غرب، جنوب غربی و جنوب کشور) که در دام فریبکارانهء بینان
گذاران شبکهء
سکولارهای سبز،
جنبش سکولار دموکراسی ايران، و مجمع سازمانهای سکولار دمکرات
ايران
گرفتار نشوند و هویّت سیاسی و اجتماعی خود را لکه دار نکنند.
اسماعیل نوری علا و همکاران ایشان همان کسانی هستند که انقلاب شیعه
گری صفوی 57 به رهبری خمینی را ستودند، و شعار خمینی در ماه را
آفریدند،و
بر سر زبان مردم عوام گذاشتند.
هدایت گران شبکهء سکولارهای
سبز و چهرهء جدید آن (مجمع سازمان
های سکولار دمکرات)، این بار،
زیر پرجم سکولاریسم و مجمع آن،در
صدد نشاندن خمینی دیگری
در
ماه به
سود علی خامنه ای تُرک تبار هستند.
(*) البته اين تصوير به قشون سردار اسعد بختياری
تعلق دارد!
تو جزو «رأی
اولی ها»
بودی،
سال
هشتاد
بود، زمان انتخابات رياست جمهوری.
مرا به اصرار کشانده بودی به يکی از حوزه های رأی
گيری، پاهايت را در يک کفش کرده بودی که در انتخابات شرکت کنی و
بدتر از
همه اينکه مي
خواستی مرا هم شريک جرم خودت قرار دهی.
بسيار تلاش کردم تفهيم کنم، توجيهت کنم که در رژيم جادوگرها و
شعبده بازها، اين صندوق های رأی
گيری در واقع همان جعبهء
معروف مارگيرها و
معرکه گيرهاست.
عدم توافق جمهوری اسلامی با جامعهء بین المللی در رابطه
با برنامه های هسته ای اش،و یا
بروزبحرانهای عمیق اقتصادی در کشور،و
يا
تداوم اقدامات
باندهای حکومتی علیه یکدیگر،
تنها
تهدید
هایی محسوب نمی
شوند که موجودیت این حکومت مذهبی را بمخاطره انداخته اند.
روند رو به رشد تغییرات دِمُوگرافيک
در ايران واجدآن
خطرات بالقوهء
جدّی تری
است که
علیه موجودیت بنیادهای مذهبی و ایدئولوژیک
حکومت
اسلامی
پديدار گشته اند.
آنچه در ماههای اخیر، آن هم به دلیل
فقدانهرگونه
عکسالعملی از سوی آپوزیسیون برانداز، فضای ملتهب جامعه را مورد
هجمهء
سنگینتری از شعارهای هدفمند خود قرار داده، کمپینهای تبلیغاتیِ
گسترش «مطالبه
محوری» در برون
مرز از سوی
مرکز
کنترل آپوزیسیون
متعلق به
هاشمی است؛ که با برخورداری از قلمبهمزدهای زرخرید و سایبر
سواران «سِنت
کلیک» فضای سیاسی آپوزیسیون را آماج تکنیکها و تاکتیک
های انحرافی خود ساخته است.
به
باور نگارنده، تلاش متمرکز نیروهای دور اندیش و تحلیلگر ایرانی در
این برههء
تاریخی باید متوجه به این مساله باشد که تشکلهای
اصلاح طلبرا هرچه بیشتر به سوی قبول حاکمیت مردم و اعتماد به مردم و یاری گرفتن از
مردم سوق دهند. انتقادهای صریح و نشان دادن نقاط ضعف و آسیب
پذیر این جریان نه به معنای راندن آنها از صحنهء
سیاسی ایران و یا منزوی کردن
شان بلکه به معنای آگاهاندن آنها به امکانات موجود و فشار بر
آنها برای بهره
برداری از این امکانات به منظور گذر دادن جامعه از بحران عظیمی
است که عنقریب از راه فرا خواهد رسید
او
یک فالگیر نیست. خودش را پیشگو هم نمیداند. اما سایت اطلاع
رسانیاش پر از پیشبینی و عاقبت سنجی است. علاقهء فراوان
علیاکبر هاشمی رفسنجانی به پیش بینی آیندهء سیاسی و اجتماعی
دیگران موجب شده است که واژهء «عاقبت» جایگاه ویژهای در تیترها و
متون سایت اطلاع رسانی وی داشته باشد. صفحهء اصلی سایت هاشمی
رفسنجانی معمولاً یک یا چند واژهء «عاقبت» در تیترها و متنها
دارد. جستوجو در اخبار آرشیو شده این سایت نیز شما را به «عاقبت»
های زیادی میرساند که البته بسیاری از آنها با واژهء پیشبینی
همراه است: پیشبینی هاشمی از عاقبت...◄
گر
بخواهيم «دوران انتظار خيزش مجدد جنبش سبز انحلال طلب جوانان
ايران» را به بطالت نگذرانيم، آنگاه تنها راهکاری که می تواند در
برابر حوادثی همچون کودتای سرداران فاسد سپاه و يا حملهء ايران شکن
خارجی ها قد علم کند ساختن «آلترناتيوی سکولار دموکرات» است که
حاکميت را از دست اوباش و اجامر و آخوندهای جن زده گرفته و به دست
نمايندگان واقعی مردم بسپارد. در آستانهء خرداد ماهی ديگر، و از
پشت عينک اين آرزو، سبزی بهاری جنبش جوانان ايران از هميشه با
طراوت تر بچشم می خورد، اگر باغ را اهمال ما به ويرانی نکشاند.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
اگر
نظامى يك پديده خاص را،با
يك الگوى معين،در
خود تكرار كند بطور قطع،
در بطن سيستم اصلى،يك
نظم پنهان و ثانوى عامل بازتوليد اين پديده ميباشد
و،تا زمانيكه چگونگى كاركرد اين نظم پنهان و ثانوى شناخته نشود و خنثى
نگردد، اين پديده در آن نظام همچنان تكرار خواهد شد.حال،اگر تاريخ ششصد سال اخير ايران را، كه مصادف با آغاز
دوران روشنگرى در اروپا
ست، بازنگرى كنيم به اين واقعيت تلخ خواهيم رسيد كه گوئى يك نظم
پنهان،
بدون هيچ وقفه و استثنائى،در
كار
ساختن حاكمان مستبد و نظام
هائى
فاسد براى ما بوده است.
اردیبهشت با گام های بلند از بستر خونین گل
های سرخ ایران بسوی خرداد داغو همیشه پر حادثه
آمده است.
"نمایش
مضحک جنایتکارانه" ـ
- تعبیری
از
دولتمرد اوکراینی -
ادامه دارد. مصباح یزدی در دفاع از استبداد به
سیم آخر می زند: "باید بت آزادی را با مقاومت شکست". واز
محمد
مجتهد شبستریبه معنای واقعی کلمهتوی
دهنیمی
خورد: "آزادی بت نیست، بت شکن است. فقط در پرتو درخشان آزادی است
که همه بتها یکی پس از دیگری شکسته میشوند".
خواندن "سیاست های کلی
جمعيتی مقام معظم"
بی اختیار این پرسش را به ذهن می آورد که یک فرد، هر
قدر توهم زده، هر
قدر بریده از واقعیت های جامعه، هر
قدر خودپسند و خود شیفته و هرقدر برج عاج نشین، چگونه می تواند این
پرت و پلاهای نامربوط را به عنوان دستورالعمل های ادارهء
یک جامعهء
غرق در گرداب مشکلات گوناگون صادر کند و انتظار اجرای آنها را
داشته باشد؟! این مقام معظم آیا در
ایران زندگی نمی کند؟! پاسخ این پرسش را می توان از دایی مقام
معظم شنید که پسر روزنامه نگارش، سراج الدین میردامادی،
چند روز پیش بازداشت شد. او می گوید: «رفتار
مقام معظم رهبری به گونه ای است که گویی در این کشور زندگی نمی
کند!»
بنظر می رسد
که
احیا و
بازسازی هر دو
جریان «انقلابی» و
«جناحی» در
کشور ما ضروری است.
تحریم
های اقتصادی سرآغاز
یک چالش جدید غرب با جمهوری اسلامی و ایران است؛
این درگیری حداقل ده سال دیگر طول می کشد؛
مذاکرات شش ماه اخیر نشان می دهد که غرب جز یک نرمش کوتاه کار
دیگری نخواهد کرد
و
ممکن است که
غرب،
برای سومین بار،
نشان دهد که
قابل اعتماد نیست. حتی اگر
غرب به خواست ملت ایران تن دهد و همهء تحریم ها را بردارند، مشکلات کشور و
مردم آنقدر
بالاست که جز با یک وفاق و
وحدت واقعی نمی توانیم از عهدهء حل همهء
مسائل بیرون بیائیم.
یرواند آبراهامیان که کتاب «ایران بین دو انقلاب» او در دههء
هفتادو
یکی دو مقاله وی در سالهای دههء
هشتاد
زمینه محققانهای بین مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران ایجاد
کرد، این بار با کتاب «کودتا» اثر جدیدی پیرامون ملی شدن صنعت نفت
منتشر کرده که از حیث جمع
آوری اطلاعات و دادههای صیقل داده شده و مستند تاریخی کار
ارزشمندی در حوزه تاریخ معاصر ایران محسوب میشود.
در جريان به درازا کشيدن عمر ديکتاتوری ها...
باور آنهايی که می خواهند ديکتاتوری را به پايين بکشند
نيز، به سهم خود، دستخوش تزلزل و ترديد می شود؛
شايد نه در ظاهر و گفتمان، اما در واقع و عملکرد. اين گونه به نظر
می رسد که اين اتفاق برای بخش قابل توجهی از آن چه به عنوان
اپوزيسيون ايرانی ناميده می شود روی داده است. باور اين اپوزيسيون
در اين که قادر باشد رژيم جمهوری اسلامی را پايين کشيده و خود
جايگزين آن شود به مرور زمان دستخوش نوعی فرسودگی شده و آن را
بيشتر به يک «اپوزيسيون اخلاقی» تبديل ساخته است تا يک «اپوزيسيون
سياسی». اين استحاله البته خيلی هم اتفاقی نيست.
«جنبش سکولار دموکراسی ايران»، که اکنون يکی از مؤسسان «مجمع سازمان
های سکولار دموکرات ايران» نيز محسوب می شود، در
روز 13 مرداد 1392، بوجود آمد. در آن روز، طی آخرين جلسهء «نخستين کنگرهء سکولار
دموکرات های ايران»، عده ای از حضار گرد هم آمده و بعنوان
«هيئت
مؤسس»
تصميم
گرفتند تا نهادی را با اين نام پايه
گزاری کنند. در همين جلسه اعضاء اولين «شورای
دبيران جنبش» برگزيده شدند و
نمودار تشکيلاتی
جنبش نيز به تصويب رسيد. شورای دبيران بلافاصله، پس از انتخاب
هيئت مشاورين
خود، دست به کار نهائی ساختن
اساسنامهء
جنبش شده و با ايجاد «پايگاه رسمی جنبش» (که پيش روی شما
است) اين اساسنامه را منتشر
نمود.
در
فروردينماه 1392
چند
تن از معتقدان سکولار دموکراسی بر آن شدند تا، در 14 مرداد آن
سال، که صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران بود، با
کمک مالی
هوا داران سکولار دموکراسی در ايران، امکان گرد همائی گسترده ای را با نام «کنگرهء سکولار دموکرات
ايران» فراهم آورند. بدين منظور سندی به نام«پيمان
نامهء عصر نو» تهيه و بوسيلهء بيش از 150 تن از
فعالان سياسی به امضاء رسيد و بر بنياد آن «کنگره» در
دو روز پيش از 14 مرداد در شهر واشنگتن برگذار شد. چند ماه پس از اين واقعه، با همرائی چند سازمان سياسی مختلف، نهادی
با نام «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بوجود آمد. اين
«مجمع»، بر بنياد اساسنامهء خود، تصميم دارد که هر ساله، در 14
مرداد و سالگرد انقلاب مشروطه کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های
ايران را بر پا دارد.