تصویری که علی خامنهای از دنیای امروز ترسیم میکند
رویارویی دو نیروی شیطانی و الهی است. غرب نیروی شیطانی و شر است:
«دنیای امروز مملو از دزدان غارتگر عزت و حیثیت و اخلاق بشریت است
که با مجهز شدن به علم و کسب ثروت و قدرت، با وجههای به ظاهر
انسانی به راحتی مرتکب جنایت میشوند و به آرمانهای بشری خیانت و
در نقاط مختلف دنیا جنگافروزی میکنند. در چنین شرایطی چارهای جز
ادامه مبارزه و حاکم بودن تفکر مبارزه در همه امور کشور اعم از
داخلی و خارجی وجود ندارد.» و جمهوری اسلامی نیروی الهی و خیر:
«نظام اسلامی، نظام انسانی و شرف و احترام به کرامت بشریت و نظام
صلح و خیر است.»
«آیا
کسی میتواند هوادار آوازه خوانی مانند شکیرا باشد، مدل مو و
لباسهایش کاملا غربی باشد، ولی پرچم جمهوری اسلامی را در صفحه
فیس بوک خویش به نمایش بگذارد و یا برای حسن روحانی و حسن خمینی
جملات عاشقانه بگوید؟»
این مساله ایست
که در بین بدنهء
جوان هوادار «اصلاح
طلبان»
ظهور و بروز بالایی دارد و پس از انتخاب روحانی نیز شدت گرفته است.
البته،در
بدو امر،
مسالهای متناقض به نظر میرسد. حمایت از جمهوری اسلامی با زیست به
سبک غربی نمیخواند. اما شاید بتوان این تناقض را با یک تحلیل
نسبتاً
قدیمی ولی همیشه موجود حل کرد.
عجب
گرفتاری شده است فدوی! توی این هیر و ویر، و با وقتی که ندارد،
باید املاء و انشاء برادران را نیز به
اين
شرح
تصحیح
کند و نمره هم بدهد:
«به
گزارش خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام سید محمد خاتمی در نشستی با
برخی از جوانان تأکید کرد که در انتخابات
هشتاد و هشت
تقلبی صورت نگرفته است و گفت: من نمیگویم که تقلب شده است!..»
چنانکه ملاحظع می فرمائيد،
اين
آشکارا ناقص
است و می باید چنین می بوده
باشد:
«در
انتخابات
هشتاد و هشت
نه تنها تقلبی صورت نگرفته، بلکه تظاهرات عظیمی هم در کار نبوده،
کسی هم کشته نشده و کهریزک هم،
مثل هولوکاست، دروغ و ساخته و پرداختهء
استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل،
لعنة الله علیهم اجمعین،
است!»
لذا،
احوط آن
است
که از هر غلط ده بار بنویسید برادر محمد(ص) خاتمی!
روزهای جمعه و شنبه، نهم و دهم خرداد،
همایش و مجمع عمومی «شورای
ملی ایران برای انتخابات آزاد»در
هتل دان ولی تورنتو برگزار شد. در روز نخست، انتخابات شورا جهت
تعیین ریاست شورا و اعضای دفتر سیاسی و شورای عالی توسط اعضا به دو
صورت حضوری و آنلاین صورت گرفت که در نتیجهءآن
شاهزاده رضا پهلوی با رأی اکثریت اعضا برای سمت ریاست شورای ملی
ایران انتخاب شد. اعضای دفتر سیاسی متشکل از هفت نفر: افشین افشین
جم، رضا پیرزاده، نازیلا گلستان، دکتر رویا عراقی، زرین محی الدین،
دکتر امیرحسین مهدی ایرایی و دکتر صمد اسدپور، برگزیده شدند و
اعضای شورای عالی را یازده عضو تشکیل دادند که عبارتند از: دکتر
بهرام بهرامیان، حیدر بیدخت، بابک توکل، حامد تهرانی (واحدی)،
اردشیر دولت، وانشا رودبارکی، رضا شیلسر، دکتر منصور کشفی، کامبیز
کیانی، دکتر هوشنگ لاهوتی و سوزی یاشار.
توی
این فیلم
نه کسی عریان می شود، نه گلشیفه جایی اش را بیرون می اندازد و نه
هیچ از امام نقی، رضاشاه، و یا هیچ شخص حقیقی و حقوقی صحبتی به
میان می آید. این ویدئوی سه دقیقه ای با موضوع تجمع زنان ایرانی در
روز هشتم مارس ساخته شده. سازنده آن «مهناز محمدی» است که به خاطر
فعالیت های این چنینی به پنج سال زندان محکوم شده. مهناز چند روز
است که در زندان است. او درحالی قرار است پنج سال آینده را پشت میله ها بگذراند که به
بیماری ام.اس
مبتلاست و باید تحت نظر پزشک متخصص باشد و داروهای خاص مصرف کند.
این پتیشن
برای اعتراض به
حکم ناعادلانه او درست شده:از
هرگونه اطلاع رسانی، اعتراض و یا حداقل همدردی در این زمینه
استقبال می شود.
حال ای مدعیان عرصهء
شرافت و سیاست ِتوأمان! ای کسانی که رگ های غیرت
تان بیرون زده و فریاد خشم
تان گوش فلک را کر کرده! ای مالکان سند شش دانگ بند سیاسی اوین!
مهناز محمدی اکنون در اوین است، آیا به حکم حبس او اعتراض کردید؟
نه؟ وقتی برای برانگیختن جامعه ایرانی راه دیگری غیر از عریانی و
تابوشکنی نیست پس لطفاًبه شاهین نجفی حق بدهید.
بعد از بازداشت تعدادی جوان ایرانی به علت اجرای ویدیو آهنگ ''ما
شاد هستیم'' معروف به''هَپی'' ( در داخل منزل و پشت بام خانه )
توسط نیروی انتظامی تحت امر وزارت کشور دولت امید(!) و اعتدال(!) و
حمایت وزیر کشور و همچنین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی از این
برخورد توجه شما را به اجرای
ویدیو آهنگ
توسط جوانان مصری،
یعنی کشوری که معتبرترین و بزرگترین دانشگاه مذهبی اهل سنت جهان
یعنی دانشگاه الازهر در آن قرار دارد،و
همچنین جوانان کشور سومالی،که
القاعده در
آنجا پایگاه دارد،و
مقایسه با جوانان ایرانی تحت حاکمیت دولت بنفش فرا میخوانم و این پرسش را مطرح می
کنمکه...
شما تروریست
هاو
تروریست پروران
اکنون
فرزند خلف خود٬
داعش،
را
تروریست
می خوانيد؟
بله،
داعش تروریست
است،آنهم
از نوع ناب محمدی سنی
اش،در
مقابل شما تروریست
های
ناب محمدی شیعه!و
حال می
خواهید سپاه شیعه را به عراق
بفرستيدتا
جنگ شیعه و سنی به کمال برسد؟
وای به حال ملت بدبخت
ایران و
مردم
منطقه؛که
نشسته
است،
تماشاگر لال،و
می
بیند که
آنهارا
درگیر جنگی چندین ساله
و
ناخواسته،
ولی خانمان برانداز،می
کنند؛
جنگیکه
نه تنها تمام منابع و ثروت
های
منطقه را بر
باد می دهد
بلکه برادر کشی و در پایان از هم پاشیدگی
ایران و نابودی جوامع تمام منطقه را به
همراه دارد.
يادداشت مترجم: در تاريخ 31
ژوئیه 2005 مقاله ای تحت عنوان «جنگ علیه تروریسم فقط یک آزمایش
مقدماتی»، اثر پرفسور «میکائیل هاردت» استاد دانشگاه «دوک» در
امریکا، در
یکی از روزنامه های صبح استهکلم، «داگِنزنیهتر»، منتشر شد. این
مقاله انعکاس دیدگاه
های
برخی از مقامات
نظامی امریکا پیرامون استراتژهای جدید نظامی
اين کشوردر خاورمیانه
بود. پرفسور «هاردت»در
این نوشتار دو استراتژی نظامی امریکا در خاورمیانه را که تدوین
گرانِ اصلی آنها نظامیان مستقر در پنتاگون، نو محافظه کاران و
نئوکانهایامریکایی میباشند بطور مختصر توضیح می
دهد. از آنجائیکه
اهداف این دو استراتژی نظامی یکبار در سال 2003 تحت رهبری وزیر
دفاع وقت امریکا، «رُنالد رامسفلد»، در یکی از بحران آفرین ترین
کشورهای منطقه، عراق، پیاده شد، ضروری دانستم این مقاله را به
فارسی برگردانم تا خطرهای ناشی از این دکترین نظامی جدید در رابطه
با تغییرات سیاسی و جغرافیای منطقه بیشتر موردِ توجه و کنکاش قرار
گیرد.
خانم عفت ماهباز گزارشی
نوشته اندغم
انگیز و تأسف آور در
مورد
زندانيانزن
همبند خوددر
حکومت اسلامی در سال
های
شصت و هفت و هشت
خورشیدی،با
تأکید
بر شخصیت و سرنوشت خزنی
به نام
فردین [فاطمه
مدرس تهرانی]
که یش
از انقلاب اسلامی و تغییر طبقهء
حاکمه کارمند حسابداری شرکت نفت بوده است...
در این نوشتار،
مانند بیشتر نوشتارهای تبلیغاتی یک نیروی سیاسی مغلوب،
سخنی از
چگونگی
رسیدن به مکان «ب»از مکان «الف»
به ميان آورده
نمی
شود بلکه همه چیز متمرکز
است بر
انتهای کار و
مجازاتی که محکومین باید تحمل کنند.
در جامعههایی که مردم آن به صورت انسانهای اولیه زندگی
میکنند هستند جادوگرانی که مدعی ارتباط با امدادهای غیبی بوده و
افکار نادرست و گاه مخرب خود را به تودهها القا میکنند. در
جامعههایی که دین و مذهب از نفوذ و قدرت برخوردار است، دکانداران
دین این نقش را عهدهدار میباشند. آنان با باوراندن افکار و
اعتقادهای خود به تودهها در حقیقت به جای مردم تصمیم میگیرند و
معتقدند که مردم صغیرند و توانایی و شایستگی تصمیمگیری در امور
زندگانی فردی و اجتماعی ندارند. سران مذهبی وصی آنان بوده و حق
دارند برایشان تصمیم بگیرند.در
ایران امروز چنین شرایطی حاکم است.
اين هفته در عالم هنر غوغائی بر پا بود. شاهين نجفی و اعضاء
ارکسترش، به «بهانه»ی حمايت از زندانيان بند 350 اوين تهران، روی
صحنه ای در شهر تورنتوی کانادا عريان شدند و بلافاصله فرياد «وا
شرما، وا ناموسا» از جمع کثيری از هموطنان پراکنده در جهان و حاضر
در کافه های اينترنتی و گاه در رسانه ها بلند شد. در اين ميان،
صرفنظر از خوش آمدن و بد آمدن از عمل شاهين، برای من اين پرسش مطرح
بود که اگر، بر فرض، برخی از «منتقدين» قدرتی می داشتند، با شاهين
نجفی چه می کردند؟ آيا ارسطو وار می گفتند که من جانم را می دهم تا
شاهين بتواند کاری را که من دوست ندارم انجام دهد ؟ يا، نه، چون
قدرت داشتند، چهارتا «محتسب» (يا حساب رس، يا حتی بسيجی و...) را
به سراغ اش می فرستادند؟
بادهایی که حکومت نادان و نابخرد آخوندی در منطقه می
کارد، تبدیل به توفان هایی می شود که هیچ کس از آنها در
امان نخواهد ماند. هنوز عرق ناشی از ابراز شادمانی و ادعای مضحک
پیروزی
هشتاد و هشت
درصدی بشار اسد در انتخابات قلابی و "مهندسی" سوریه خشک نشده است
که یکی از این توفان ها یکپارچگی شکننده و تاکنون به زحمت حفظ شدهء
عراق را برهم می زند و در همین گام نخست
چهار صد و هشتاد
هزار نفر را آواره و بی خانمان می کند.
روشن است که هر کسی در شبکههای مجازی از جمله فیس بوک به دنبال
هدفیست. اما به نظرم یک نکته مهم در آن انکارناپذیر است: واقعیت
تنهایی انسان در جهانی که جمعیتاش به مراتب بیش از زمانی است که
آدمها در خانوادههای کلان به دنیا میآمدند و رشد میکردند و در
میگذشتند! تناقض غریبی است: جهان با رشد میلیاردی جمعیت گویا
تنهاتر شده است! این تنهایی را درون مرزهای سرزمینهای مختلف، از
جمله ایران نیز میتوان دید که جمعیتاش نسبت به سه چهار دهه پیش
بیش از دو برابر شده است.
خشم
ناشی از ناتوانی
و
ضعف و زبونی،
دشمنان بختیار را در برابر گسترش محبوبیت او باید فهمید. می بینند
با وجود قتل او و توسل به اشاعهء
دروغ،
قادر نیستند ذره ای از احترام عموم را نسبت به وی، بخصوص در بین
جوانان نسل های بعد از انقلاب،از
بین ببرند. آنها نمی دانند که علت ناکامی شان در کجاست. اگر نگاهی
کوتاه به خود و به آنچه که با آوردن حکومت اسلامی بر سرِ این کشور
و ملت ستمدیده آن آورده اند بیاندازند، خواهند دید که یکی از علل
گسترش محبوبیت دکتر بختیار در میان مردم گذشتهء
ننگین خود آنهاست.
«جنبش سکولار دموکراسی ايران»، که اکنون يکی از مؤسسان «مجمع سازمان
های سکولار دموکرات ايران» نيز محسوب می شود، در
روز 13 مرداد 1392، بوجود آمد. در آن روز، طی آخرين جلسهء «نخستين کنگرهء سکولار
دموکرات های ايران»، عده ای از حضار گرد هم آمده و بعنوان
«هيئت
مؤسس»
تصميم
گرفتند تا نهادی را با اين نام پايه
گزاری کنند. در همين جلسه اعضاء اولين «شورای
دبيران جنبش» برگزيده شدند و
نمودار تشکيلاتی
جنبش نيز به تصويب رسيد. شورای دبيران بلافاصله، پس از انتخاب
هيئت مشاورين
خود، دست به کار نهائی ساختن
اساسنامهء
جنبش شده و با ايجاد «پايگاه رسمی جنبش» (که پيش روی شما
است) اين اساسنامه را منتشر
نمود.
در
فروردينماه 1392
چند
تن از معتقدان سکولار دموکراسی بر آن شدند تا، در 14 مرداد آن
سال، که صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران بود، با
کمک مالی
هوا داران سکولار دموکراسی در ايران، امکان گرد همائی گسترده ای را با نام «کنگرهء سکولار دموکرات
ايران» فراهم آورند. بدين منظور سندی به نام«پيمان
نامهء عصر نو» تهيه و بوسيلهء بيش از 150 تن از
فعالان سياسی به امضاء رسيد و بر بنياد آن «کنگره» در
دو روز پيش از 14 مرداد در شهر واشنگتن برگذار شد. چند ماه پس از اين واقعه، با همرائی چند سازمان سياسی مختلف، نهادی
با نام «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بوجود آمد. اين
«مجمع»، بر بنياد اساسنامهء خود، تصميم دارد که هر ساله، در 14
مرداد و سالگرد انقلاب مشروطه کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های
ايران را بر پا دارد.