دشواری
های درک مفاهیم جدید جامعه شناسی
کورش اعتمادی
هر
چه مرکزگرایی در حکومت ها و دولت ها عمق گیرند و متمرکز شوند به
همان نسبت نیروهای گریز از مرکز توانمندتر در سطح جامعه علیه دولت
ها عکس العمل نشان خواهند داد. پرسش این است چگونه ممکن است در
جوامعی با این همه تنوع سیاسی و فرهنگی پیچیده که در قالب طبقات و
تشکل ها سامان یافته اند، به آرامش و عدالت اجتماعی دست یافت، وقتی
که همهء این هویت ها و شخصیت های حقوقی انکار می شوند و لجوجانه
اصرار می ورزیم که: «هدف دولت دمکراتیک فراهم آوردن بیشترین آزادی
برای فرد است و احالۀ بیشترین حق انتخاب به او. برای همین است که
فرد فارغ از هر بستگی دیگر، با دولت طرف می شود و دولت مانع می
گردد تا گروهی واسطه ای، آزادی فرد را در این میان محدود کند یا از
بین ببرد، بخصوص گروه قومی».
استقلال طلبی یا استقلال فروشی؟
رامین کامران
مسئلۀ کردها چند سال است که جسته و گریخته مطرح میشود، ولی کمتر
کسی صریح به آن میپردازد. همه کمابیش نگرانی هایی دارند، ولی یکی
می
گوید هنوز به جایی نرسیده، دیگری یادآوری می
کند که ستمدیده اند، آن دیگری نمی
خواهد دعوا راه بیافتد، یکی دیگر به خود تلقین می
کند که مهم نیست، بعدی فکر می
کند که اگر حرف اش را نزنیم خودش درست خواهد شد و... خلاصه دلایل
برای احتراز از پرداختن به مطلب فراوان است. تحولات اخیر عراق کار
را به جایی رسانده که باید حرف را زد و صریح هم زد و گفتاری را که
استقلال طلبان کرد در میان می نهند، جداً حلاجی نمود.
عجب
آدم شدیم ها!
حسن رجب نژاد
روز چهارشنبه گذشته مردم هلند با آرامش و وقاری که شایسته مردمان
متمدن است نسبت به کسانی که در سقوط هواپیمای مالزیایی جان باخته
اند ادای احترام کردند. نه کسی یقه درانید ، نه کسی بر سر و روی
خود کوبید ، نه کسی غش کرد ، نه کسی نوحه ای خواند، نه کسی عربده
ای کشید ودشنامی داد و نه کسی کف بر دهان تیر ملامت را بسوی روس و
پروس و امریکا و اسراییل و ساحل عاج و بورکینا فاسو پرتاب کرد.
کلیسا ها ناقوس های خود را به صدا در آوردند ومردم در جاده ها و
خیابان ها از اتومبیل های خود پیاده شدند ونسبت به همه کشته شدگان
ادای احترام کردند و اندوه خود را به نمایش گذاشتند نه خشم شان را.
من وقتی جریان ورود اجساد قربانیان این حادثه را در تلویزیون
میدیدم با خودم میگفتم اگر چنین حادثه ای در ایران ، پاکستان و
یایک کشور مسلمان دیگر اتفاق افتاده بود چه می شد؟ لابد عده ای با
ریش و پشم ونعلین و دمپایی پلاستیکی و قبا و ردا و نکبت و کثافت در
خیابان ها راه می افتادند و شیشه های چند سفارتخانه را می شکستند
واز دیوار چند سفارتخانه دیگر بالا می رفتند و پرچم امریکا و
اسراییل و روس و پروس وساحل عاج و بورکینا فاسو را آتش میزدند
وبادهانی کف زده و مشت های گره کرده و گریبانی چاک چاک برای عالم و
آدم خط و نشان میکشیدند و بعدش هم میرفتند چلوکباب و قیمه پلو وآش
شله زرد شان را نوش جان میکردند و از فردا روز از نو روزی از نو...
راستی، این آقای امام خمینی نبود که بما وعده داده بود اسلام عزیز
ما را آدم خواهد کرد؟ عجب آدم شدیم ها؟
درسی كه بعضی از آموختن اش عاجزاند!
شایان آریا
جناب
آقای دكتر نوریعلا، در مقاله ای تحت عنوان "كشور نوین كردستان و
زبان كهنهء سیاسی ما"، به بهانهء احتمال قریب الوقوع تجزیهء عراق
و تشكیل كشور مستقلی به نام كُردستان و پیامدهای آن برای ایران،
به عدم وجود "زبان فصیح و دقیقی" در میان ما ایرانیان كه بتواند
مفاهیمی چون فدرالیسم را آنچنان كه هست و باید باشد (بخوانید
آنچنان که ایشان میخواهند) و نه آنگونه كه ما میفهمیم (و صد
البته بد هم میفهمیم) تعریف و تفهیم كند پرداختهاند و، از همین
روی هم، به بازتعریف بعضی مفاهیم، از جمله «فدرالیسم»، پرداختهاند
تا شاید این "بازتعریف مفاهیم كهن" زمینهساز "تفاهمی نوین" گردد.
ولی صد افسوس که از عهده این مهم بر نیامدهاند.
همراه با
نظرات آمده در سايت حزب مشروطهء ايران (لِبرال دموکرات)
تا کی باید در انتظار «تغییر» و «تدبیر» در این حکومت بود؟
شکوه میرزادگی
این بار اولی نیست که این اتفاق افتاده. طی دهه سال اخير بارها و
بارها از این عملیات بسيار دیده ام. قبل از دوران احمدی نژاد و
رحیم مشایی، دست متقلبان راحت تر رو می شد، یا مسئولین سازمان
میراث فرهنگی بیشتر از آن که برای نظام دلسوزی داشته باشند برای
فرهنگ و میراث فرهنگی دلسوز بودند و برای همین همدستی شان با
ویرانگران کمتر بود. اما پس از انتصاب احمدی نژاد، که سازمان میراث
فرهنگ و گردشگری کلاً «اسلامی» شد، آنها کم کم راه های راحت تری
برای دزدی های خود پیدا کردند.
ضحاك مستانه مي خندد
ايراندخت دل آگاه