ادعا
و انتشار پیشنویس «حقوق شهروندی» که بیشتر یک قمپز سیاسی و ترفندی
برای بیرون آوردن ابتکار حرف و عمل از دست فعالان سیاسی و اجتماعی
است، فرصت دیگریست برای نشان دادن تناقضهای انکارناپذیر نظام
جمهوری اسلامی و قانون اساسیاش با حقوق بشر و هرگونه حقوق
شهروندی. وگرنه با تلاشی که از هر سو برای پایین آوردن سطح مطالبات
جامعه در حد ناتوانیهایی رژیم صورت میگیرد چه لزومی دارد
مجموعهای از «حقوق مغفوله» شهروندی را بر «اصول مغفوله» قانون
اساسی افزود؟!
نگاه
و نقدی بر«منشور حقوق شهروندی»
پرویز دستمالچی
به
جای"منشور..." بازی و منشور نویسی، پیشنهاد من این است: در دور
بعدی انتخابات مجلس یا انتخابات ریاست جمهوری یا انتخابات شوراهای
شهر و روستا، شهروندان ایران به خودی و غیرخودی تقسیم نشوند، نظارت
استصوابی بر انتخابات لغو شود، فعالیت انجمن ها، سندیکاها و احزاب
آزاد شود و به هر کس، به هر شهروند، اجازه داده شود در یک انتخابات
و رقابت دمکراتیک، آزاد و سالم شرکت جوید تا راه برای حاکمیت واقعی
نمایندگان منتخب ملت باز شود. درآن زمان روشن خواهد شد که آیا ملت
"چارچوبی" کنونی را، که برای تعریف و تعیین حقوق شهروندی آنها در
نظر گرفته شده است، اصولا خواهند پذیرفت یا خیر. انسان، نه"خدا"،
معیارسنجش خرد است.
منشور
حقوق شهروندی؛ فرار نظام به جلو!
حسن زارع زاده اردشير
محتوای منشور
دولت روحانی یک انشانویسی متناقض، کپی برداری و بازنویسی به
نظر می آید که قانون اساسی و مجازات اسلامی را بصورت خلاصه به
عنوان منشور حقوق شهروندی به مردم ارائه داده است. در حالیکه
دولت به جای منشور نویسی به رعایت فصل «حقوق ملت» در قانون
اساسی توسط نهادهای مختلف نظام تاکید می کرد به مراتب بیشتر
مورد استقبال قرار می گرفت. در دولت سید محمد خاتمی و مجلس ششم
نیز به رعایت حقوق شهروندی تاکید شده بود و این حقوق همان فصل
حقوق ملت در قانون اساسی است. ارائه مجدد آن در سند تازه تر چه
وجهه ای دارد؟ وظیفه دولت تحقق وعده ها و نیز اجرای قوانین
موجود است، بنابراین دولت روحانی اگر تغییری نمی خواست بوجود
آورد حداقل برای اجرای دقیق حقوق ملت تاکید می کرد.
سی و پنج سال خيانت به منافع و مصالح ملی ايرانيان
دکتر حسن کيانزاد
با
ارايهء
تابلويي انباشته
از اوضاع پريشان و نابسامان کشور،
و بويژه اقتصاد ورشکستهء
آن،
با خزانهء
خالی و چپاول شده اش،
و همچنين ميلياردها بدهکاری - که دولت مورد پشتيبانی رهبر معظم،
سيد
علی خامنه ای، يعنی احمدی نژاد،
از خود به جای گذاشته است- بايد که عاملين اش را به سبب حيف و
ميل و غارت اموال عمومی بر کرسی اتهام و دادخواهی نشانيد که در
رديف شماره يک آن سيدعلی خامنه ای قرار دارد؛
زيرا که او به عنوان ولايت فقيه و برطبق اصول و مبانی قانون
اساسی جمهوری اسلامی، بر تمامی قوانين انتخابی، قانونگزاری،
قضايي و اجرايي اقتدار داشته و بايد به ملت ايران پاسخ دهد که
دليل حمايت
اش
از يک چنين دولت بی عرضه و نابخردی، که به خاطرش خيزش
آزاديخواهانهء
ميليونی زنان و مردان ايران
زمين را سرکوب کرده و آن
همه قساوت و جنايات خونين را براه انداخته، چه بوده است.
آسیبشناسی
ِ
«گفتمان
ِ برون
پرداز»
در حوزه سیاسی/
فرهنگی
ِ
ایران معاصر
رضا پرچی زاده
تحت تاثیر حساسیت بیگانه
هراسانه، ذهنیتِ معاصر ایرانی در حوزهء
فرهنگ به طور عام، و
در حوزه سیاست به طور خاص،
اینطور شکل گرفته و تربیت و بلکه «شرطی» شده که دلیل مشکلات خود را عمدتاً
به
نقش «عوامل خارجی» و «روابط خارجی» فرو بکاهد؛ که در نتیجه باعث
شده از پرداختن به عوامل و دلایل بنیادیِ داخلیِ مشکلات بازماند، و
هر
آنچه نقص و مشکل در «داخل» دارد را هم به «خارج» فرافکنی کند.
سخن گفتن از ماندلا
نسرین ستوده
فرشته ی نرم خوی عدالت که از جوانی تا سالخوردگی ماندلا را
همراهی کرده بود، همچنان با چشمانی بسته کتاب زندگی کسی را به
تاریخچه ی پر فراز ونشیب عدالت خواهی می سپارد که هنوز مشتاقان
زیادی او را همراهی می کنند.
بر ماندلا در طول سالیان زندان همان گذشت که بر دیگر زندانیان
سیاسی می
گذرد. شرایط سخت زندان،
توأم
با تلاش برای تحقیر زندانی، تعقیب اعضاء
خانواده، مشکلات اقتصادی و حتی لغو پروانه ی وکالت او. اما او همچنان با سماجت بر تحقق
رویاهایش پای فشرد؛
رویاهایی که در زمان خود بیشتر به افسانه می ماندند. اگر
ماندلا در تحقق این رویاها موفق بوده است، چرا ما نباشیم؟◄
به تو رشگ مي برم آفريقاي جنوبي!
مجید نفیسی
به تو رشگ مي برم
/
اي آفريقاي جنوبي!
/
فرزند تو پدري شد
/
دلير و خردمند و مهربان
/
كه چون از پشت ميله هاي زندان
/
به ميان مردم آمد
/
نخستين پيامش اين بود
/
كه "من پيامبر نيستم
/
و هر كس
/
خداي سرنوشت خويش است."
افسوس
/
دستاربندي ناخداي من شد
/
كه خود را جانشين خدا مي خواند
/
و هزاران فرزند ايران را
/
به جوخه هاي تيرباران سپرد.
امروز "مَديبا" را
/
در زادگاها
ش به خاك مي سپاري
/
و من در تبعيدگاهم
/
با او بدرود مي گويم.