از تجارب تاریخی برای تنظیم درست نسبتها با همهء
جریانهای سیاسی در مسیر مبارزهء
ملی پیرامون دمکراسی و در گذر از حکومت ولایی که شعار محوری آن می
باید انتخابات آزاد باشد، بسیار می توان و باید آموخت. نه توسل به
دین ستیزی در قبال "دین خویی"، نه انحصار گزینی سکولاریستی، نه
منزه طلبی سکولاریستی، و نیز در موضوع تنظیم نسبت دمکرات سکولار با
دو واقعیت سیاسی کشورمان - سکولاریستهای آمرانه و دین محوران - نه
سکوت، نه بی تفاوتی سیاسی و نه که حل سیاسی در یکی از آن دو و دچار
از خودبیگانگی شدنها. ایستادن مان بر محور دمکراسی چونان محور
متحد کنندهء
ملی، و عمل بر بستر دمکراسی خواهی از جایگاه سکولار دمکرات!
فریاد ”چرا نوری زاد را نمی گیرند؟ ” هر روز بلند تر به
گوش می رسد.ناتوانی بر
يافتن پاسخی برای
“چرایی و چیستی حضور نوری زاد“،
سازندهء
“شک و ظن بر نوری زاد” است. و این فقط مردمان عادی نیستند که به وی
مشکوکند بلکه در میان روشن فکران ما
نيز
فراوان اند که می خواهند”
بر صليب
اش
كنند ”؛
مردمانى زخم خورده و متنفر از فرمانروایان، نادانسته و ناخوا سته
بهترين خدمتكاران حاکمان اند.این نوشته نقدی بر “چرایی و چیستی
حضور نوری زاد ها ” در جامعه
است.
نیروی سیاسی،
اگر اعتماد به نفس دارد، باید هدف مرحلهای و بر اساس نقشه راه
داشته باشد و آن را با برنامههای خودش محقق کند، نه آنکه مثل
مشتری از فروشنده مطالبه داشته باشد. بلکه به عنوان یک بازیگر خود
را در پشبرد امور سهیم بداند و نقش اول را برای آن ایفا کند.
مطالبه محوری در بطن خود غیریت سازی و نوعی انفعال را دارد.
از این رو مهمترین هدف اصلاح طلبان باید اقدام در جهت بازسازی
فضای سیاسی برای غیر امنیتی شدن آن و ایجاد یگانگی سیاسی باشد تا
از قطبیت سیاسی کاسته شود.
..
آنان باید از دوگانگی راهبردی و تاکتیکی بیرون آیند و وضعیت خود را
با مجموعهء
سیاسی معنا و انسجام بخشند.
جدال و کشمکش بین میانه روها و اصولگرایان در همهء
قرارها و ملاقات
هایمان به چشم می خورد. از انزوای کنونی که رشد رانت خواری در
مقیاس وسیع را در پی داشته است صاحبان قدرت سود می برند. منافع
آنها از این انزوا آنها را سرسخت تر کرده است. به دلیل اینکه
محافظه کاران اکثریت را در مجلس دارند بسیار با اعتماد به نفس عمل
می کنند. در بخش
های نظامی، سیاسی و اقتصادی کارتهای برنده ای دست
شان است. بعلاوه، برای آقای روحانی تقریباً
غیرممکن است که بدون ایجاد تحرک در
زمینهء
مسایل داخلی، مثل بازسازی اقتصاد، در روابط با جامعهء
بین المللی دگرگونی چشمگیری به وجود آورد.
دغدغهء فدوی در این مختصر و فی الواقع پیرامون صرفه جوئی
در بیت المال است. لطفاً
کمیبه تصویر مندرج در صفحهء مگتوبات نگاه کنید؛ آن
دو برادر را که لنگی را حایل خواهران و
برادران کرده اند می بینید؟
حال توجه کنيد که
خواهران،
ضمن اینکه با بادمجان قابل تمیز نیستند،
چیزی شبیه گونی مشکی را چندان به سر کشیده اند که نه خودشان کسی را
می بینند،ونه
دیگران قادر به رؤیت آنان هستند!؛ از سوئی، برادران آنسویلُنگ
هم، چندان به زمین چشم دوخته اند که گوئی چیزی را در اعماق زمین گم
کرده اند!؛ فلذا این دو طایفه را،با
لُنگ
و بی لُنگ،
ظاهراً با یکدیگر کاری نیست و براین پایه، وجود آن دو برادر لُنگ
بدست در آن معرکه گیری بکلی زائد،و
وجوه پرداختی به آنان نیز، از
مصادیق بارز اسراف در بیت المال،و
به فتوای مرجع تقلید فدوی اعلی الله مقامه،شدیداً حرام است!..
هدف از نوشتن اين مقاله پرداختن صرف به حادثهء نکبت بار «همه پرسی
فروردين پنجاه و هشت» نيست بلکه چون بنظر می رسد که دير يا زود، و
چه بخواهيم و چه نه، زمان فروپاشی حکومت اسلامی و تشکيل يک «دولت
موقت» يا «گذار ِ» ديگر نيز فرا خواهد رسيد و موضوع رفراندوم و
انتخابات نيز ديگرباره در دستور کار قرار خواهد گرفت بايد ببينيم
که از حادثهء سال پنجاه و هشت، و سوابق آن، برای روياروئی با
حادثهء سال نامعلومی که در انتظار ملت ما نشسته است، چه درس هائی
می توان گرفت. ◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
مایلم توجه اندیشهورزان جنبش سکولاردموکراسی و
گرایشهای مختلف آن را جلب کنم به این پرسش که
نشر
گفتار
آقای داريوش آشوری در پايگاه رسمی جنبش سکولار دموکراسی ايرانتا چه حد ممکن است بتواند در «جهت مثبت» و در مسیر «شکلگیری
پویا» و «تحقق اهداف بالنده»ی سکولار
دموکراسی حرکت کند؟ آیا این پرسش نابجاست؟ چنان نوشتهای آیا هیچ
گرهی از انبوه گرهها باز و چشم اپوزیسیون سردرگم ایرانی را برای
به هم رساندن درکی بسامان و سازنده گشوده و احیاناً بیناتر میکند؟
آیا لجام گسیختگی در انتشار انبوه گیجکننده و سرسام آور مطالب و تل عظیم نوشتهها، سخنرانیها و
برنامههایی که هر روز بر سر خواننده آوار میشوند چشمها را
نمیبندد، گوشها را کر نمیکند و مغزها را به دوار نمیاندازد!؟
آیا این گیج شدن به معنی تداوم وضع موجود و حتی بدتر شدن آن نیست؟
تمام
پاسخ ها و اظهار نظرهایی که آقای یونسی ابراز نموده اند این واقعیت
را بار دیگر بظور آشکار بازگو می کنند که در این رژیم چه محمود
رئیس جمهور باشد چه حسن، و یا فردا کسی دیگر، در بر همان پاشنه می
چرخد. یعنی رژیم به این مطالبات اعتقادی ندارد تا در صدد برآورده
کردن آنها باشد. بنابراین همهء قول و قرارهای انتخاباتی در این
زمینه جز فریبکاری نیست. باشد که بار دیگر کسانی به هر هدفی این
تهمت را به این رژیم نزنند که گویا درصدد حل مشکلات و مطالبات ملیت
ها و اقلیت های مذهبی و دینی هستند؛ تهمتی که انصافاً به هیچ وجه
به ساحت مقدس این رژیم نمی چسبد.
به
گمانم سیستم قصد داشت حرکتی حساب شده را در حوزهء
تعامل بین المللی انجام دهد.
نه احمدی نژاد می توانست این نقش را بازی کند و نه مصلحت بود کار
بدست اصلاح طلبان بیفتد که استحکام لازم را برای این پروژهء
مهم نداشتند، طبعاً
روحانی،
با سوابق خود و نگاه امنیتی خاص،
تبحر لازم را در این مورد داشت. حرکت هاشمی شاید درون یک حرکت کلان
قابل تأویل
است...
هاشمی ابتدا کوشید نظر جامعه را برای خود تست کند ولی به گمانم
هاشمی کوشید به عنوان بالانسر
(وزنهء موازنه)
عمل کند و زمینه را برای تغییر موازنه در کلیت جامعه و نیز درون
اصلاحات به نفع روحانی آماده کند و موفق شد.
تبلیغات،از
نوع پیشرفتهءآن،در
رسانه های خبری ملی و جهانی، در گمراه کردن مردم تا حد زیادی
اثرگذار بوده و آنگاه که با شیوه های سُنّتی تبلیغات مذهبی (به
ویژه از نوع شیعه) همراه شود تأثیر آن دو چندان می گردد.
امروزه تبلیغات نقش بزرگی در سمت و سو دادن به افکار عمومی بازی می
کند...
اما
گرچه گذشت زمان رویدادهای اتفاق افتاده را تغییر نمی دهد،
دیر یا زود پرده
رااز روی کذب و دروغ کنار
زدهو
واقعیت را آشکار می سازد. تبلیغات گسترده ای که از چند هفته پیش از
نمایش به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری ناظر آن بودیم، گواه آشکار و بارز این مدّعا است.
با نگاهی به انتخابات مصر و پیروزی اخوان المسلمین و
همه پرسی از
مردم کریمه و آری گفتن آنها به جدایی کریمه از اوکراین، من به یاد
اصطلاح تأييدی
«عشق است
ِ»
خودمان افتادم و می اندیشم
که،به
برکت سیاست های آقای اوباما،
هیچ بعید نیست که فردا روزی،
در سومالی بگویند رأی
بگیریم که آیا باید دختران را ختنه کرد یا نه؟ و
بی شک آنانی که طرفدار ختنهء
دختران هستند و می
دانند که نتیجه رأی
به سود آنها
خواهد بود
خواهند گفت: رای بگیریم
را عشق است!
سکولار دموکراسی، بصورتی بديهی، زمينه ساز پيدايش آلترناتيو حکومت
های مذهبی و ايدئولوژيک بوده و تحقق آن تنها در نبودن اينگونه
حکومت ها قابل تصور است. بر اين اساس چه
ضروتی
وجود داردکه
بخواهيم، هر
بار در
پی
عنوانِ جنبش سکولار دمکراسی، بر «انحلال
طلبی»
نيز
تأکید کنیم؟
مگر نه اينکه بنياد اين
اندیشه
عملاً و در واقعيتبر
طلب
انحلال رژیم های مذهبی و ایدئولوژیک استوار است؟
این اواخر نشانه هایی به چشم می
خورد که حاکی از تغییر اساسی رویکرد مبارزان سیاسی، نسبت به انقلاب
است. مقالاتی از کرانه های طیف اپوزیسیون، در تأیید گزینهُ انقلاب
منتشر شده است که به صراحت لزوم انقلاب را برای خلاصی از دست رژیم
اسلامی میپذیرد یا توصیه می
کند. آنهایی هم که از مقالات بقیه تغذیه می
کنند و،
بعد از فرجهُ احتیاط، مطالب دیگران را به حساب خود بازنویسی می
کنند نیز، چنانکه انتظار می
رود، کم کم پچ پچ انقلاب را شروع کرده اند.