مردان
تنها و مردمان تنها
محسن ذاکری
اگر مسعود نقره کار عزیز و تک تک بزرگان سیاسی اپوزیسیون را در
مقابل این پرسش قرار دهم که: «چرا بختیار تا زمان مرگ
اش در اپوزیسیون تنها بود؟ پاسخ چیست؟ اگر بختیار زنده مانده
بود آیا در زمان بروز اصلاحات امکان داشت که اپوزیسیون متفرق گرد
او جمع شوند؟ آیا خود آقای نقره کار از حامیان و هموندان وی می شد؟
اگر بختیار ده
سال پیش هنوز در سن نود سالگی اش زنده بود و مراسم بزرگداشتی برای
او می گذاشتند چند نفر از «بزرگان» اپوزیسیون برونمرز به آن مراسم
می آمدند؟
پاسخی قاطع برای اینگونه
پرسش ها وجود ندارد. زیرا پاسخ قاطع «نه» به این پرسش ها، دارای
بار معنایی بس هولناکی برای اپوزیسیون برونمرز است و پاسخ «آری» را
همه با شک خواهیم نگریست. پاسخ های تفسیری و تحریفی و اصلاح طلبانه
را هم که بیست سال است می شنویم.
وظيفهء
آنانکه 25 سال دهان بختیار را بستند
در بارهء مقالهء آقای نقره کار
یدالله بلدی
هنگامیکه شاه به نتایج فاجعه بار استبداد پی برد و صدای انقلاب را
شنید حتی یک سیاستمدار وجیه المله و مردمی در دستگاه عریض و طویل
سلطنتی اش وجود نداشت و آنگاه دست بدامان شخصیت های وجیه المله و
پاک نهادی مانند دکتر صدیقی و دکتر بختیار گردید. اما شاه زمان را
از دست داده بود و هرگونه تلاش برای حفظ سلطنت بی ثمر بود. آقای
نقره کار، آنانی باید از مردم عذرخواهی کنند که استبداد را در
جامعه نهادینه کردند و دهان بختیار را 25 سال بستند و قلم اش را
شکستند و ساواک شان وزارت اطلاعات را سازماندهی کرد و شکنجه گران
را آموزش داد و اوین و قزل حصار و گوهردشت را برای وارثان و
جانشیان خود برجای گذاشتند.
احیاء
دگرباره دارالخلافه های اسلامی؟
کوروش اعتمادی
پیوند گسترده حول اندیشهء سکولار دمکراسی و انحلال قانون اساسی
حکومت دینمداران، تدوین و تصویب قانون اساسی سکولار دمکراسی،
نخستین گام برای رهایی از جهنمی است که اسلامگرایان برای مردم در
منطقه بر پا ساخته اند. سکولار دمکراسی تنها تضمين کنندهء حقوق
برابر همهء آحاد جامعه در مقابل قانون است، فارغ از آنکه چه کسی به
چه گروه قومی، مذهبی، جنسی و اجتماعی تعلق دارد. جنگ مذهبی و
پافشاری بر اختلافات قومی در طی چهل سال اخیر، درس عبرتی است برای
یکایک ما، بویژه برای آن دسته از کنشگران سیاسی که، برای تحقق
خواست های ملی مردمان کشورهای منطقه، پیش از هر چیز بر اختلافات
قومی، فرهنگی و مذهبی، و نه حقوق برابر انسان ها در برابر قانون
اصرار می ورزند.
خاورمیانه به نقطه انفجار می رسد
نيکلاس برنز
این رویدادها، نیروهایی آفریده که با خود بار معانی شوم و نامیمون
دراز مدتی را در سراسر خاورمیانه حمل می کنند. پیشاپیش همه آنها
داعش است با اعلام برقراری خلافتی افراط گرا، که از شمال سوریه تا
غرب عراق را دربر دارد. اگر کنترل داعش بر این مناطق ادامه یابد،
خاورمیانه در سال های آینده دستخوش بی ثباتی خواهد شد. کردها، که
نیروهای پیشمرگه شان شهر استراتژیک کرکوک را به دست گرفته اند،
امکان دارد که اکنون آرزوی سرکوب شده خود را برای برخورداری از
دولتی مستقل برآورند. در این میان، جنگ وحشیانه سنی- شیعه ممکن است
به گسترش نفوذ ایران در بغدادو جنوب عراق منجر شود. در بدترین
سناریو، فشارهای از همه سو بر عراق می تواند به انفجار عراق منجر
شود و نظام دولت مدرن را در خاورمیانه به خطر اندازد.
اشتباه محاسبهء سلیمانی و چشم انداز فاجعه برای ايران
واشنگتن پست
واشنگتن پست درمقاله ای، به قلم دیوید ایگنیشس، به بازی باخت- باخت
قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در منطقه، پرداخته و می نویسد
اشتباه محاسبه های سپاه قدس و فرمانده آن حالا ایران را در چشم
انداز یک فاجعه و بی ثباتی قرار داده است. عملیات بیرحمانه سلیمانی
در سوریه، لبنان و سپس عراق حالا تندروهای سنی عرب را به صحنه
آورده و این سردار با خطاهای مکرر خود فرصت های گرانبهایی را در
مسیر حفظ منافع ایران از دست داده است.
ما از این آتش خارج میشویم!
گفتگو با مسعود بارزانی، رئيس اقليم کردستان
عراق
گفتگوگر: علی جوانمردی – از صدای امريکا
کردها
یکپارچگی و تمامیت ارضی عراق را به خطر نیانداخته اند. ما عراق را
به چنین روزی که در آن گرفتار شده دچار نکرده ایم. عراق را ما
تجزیه نکرده ایم. بلکه دیگران این بلا را سر عراق آورده و این کشور
را تکه تکه کرده اند. به همین دلیل هم، عوامل این وضعیت باید مشکل
را حل کنند. ما همیشه و در آغاز تاسیس دولت عراق جدید گفته ایم که
عراق از دو ملت اصلی تشکیل شده است، کرد و عرب، ضمن احترام من به
سایر ملیت های ترکمن، مسیحی آشوری و کلدانی. ولی به گونه ای رفتار
نشد که کردها احساس کنند ملتی شریک و سهیم در ادارهء امور کشور
هستند. بهعنوان شهروند درجه دو و درجه سه با کردها رفتار شد.
دو
خلیفه در یک اقلیم!
شهباز نخعی
در
شرایط کنونی، این پرسش موجب نگرانی هر ذهنی است که آینده چه خواهد
شد؟ آیا داعش به پیشروی های خود ادامه خواهد داد و کشور ما نیز به
صحنهء نبرد دو چهرهء اسلام سیاسی تبدیل می شود؟ آیا در نهایت نظام
ولایت مطلقه فقیه از پا در می آید یا به عکس دست بالا را می یابد و
مانند هلاکوخان بر خلیفهء "البغدادی" چیره می شود؟ آیا دو خلیفهء
جانشین خدا بر روی زمین خواهند توانست با رعایت "حسن همجواری"
همزیستی داشته باشند؟ در گلستان سعدی آمده است: «ده درویش در گلیمی
بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند». آیا منطقهء پرآشوب
خاورمیانه توان گنجاندن دو خلیفه در یک اقلیم را دارد؟!