نقد خشونت، خود لزوماً خشونتآور نیست، و کلاً آرزوی ساقط شدن یک
حکومت تبهکار، به معنای دعوت به قیام مسلحانه نیست. در نظر گیرید
که تنها و تنها این موضوع که رژیم به مردم نوع پوشش شان را تحمیل
میکند، آن را شایسته سرنگونی میکند، حتّا اگر در جریان این تحمیل
کسی را نکشد. خواست “سرنگونی” را نباید ترسناک جلوه داد. رژیم
جمهوری اسلامی به دلیل پایمال کردن حقوق بشر، به دلیل هدر دادن
منابع انسانی و اقتصادی و زیستمحیطی ما و به دلیل تنشآفرینی در
منطقه و در جهان شایسته ساقط شدن است. از نفس این داوری نمیتوان
خشونت طلبی را برداشت کرد. جنگ داخلی، شر مطلق است. زیستن در زیر
استبداد اما با امنیتی در سایه سرکوب، بر جنگ داخلی ترجیح دارد.
ولی ما در برابر انتخاب قرار نداریم، یا این – یا آنی در کار نیست
و میتوانیم به سهم خود چنان کنیم که در کار نباشد.
تبیین علمی کشتار 67 امر دیگری است!
نقدی بر نوشتهء اخیر محمد رضا نیکفر
اکبر گنجی
آن
جنایت، جنایت بود اما تبیین علمی موضوع امر دیگری است... دههء شصت،
دههء خشونت و سرکوب بود. ده ها هزار ایرانی در این درگیری ها به
وسیلهء همدیگر کشته شدند. آیت الله خمینی رفت، و آیت الله خامنه ای
جانشین او شد. اینک در بیست و پنجمین سال زمامداری او به سر می
بریم. تعداد مخالفانی که در طی دوران بلند رهبری او کشته شده اند
(از جمله کشته شدگان جنبش سبز)، احتمالاً نباید از پانصد ششصد تن
تجاوز کند. متقابلاً تعداد نیروهای رژیم که توسط مخالفان کشته شده
اند نیز بسیار کاهش یافته است... ناظر بیرونی شاهد کاهش کشتار
همزمان است. یعنی نوعی "همبستگی" میان این دو متغیر قابل مشاهده
است. کاهش شدید ترور نیروهای رژیم به کاهش شدید کشتار از سوی رژیم
انجامیده است. اولین وظیفه تحلیل گر تبیین این "همبستگی" است.
بررسی روابط سرد و خشک علی و معلولی، همبستگی و مقارنات؛ متفاوت از
منظر اخلاقی و حقوق بشری است.
شبح
فاشیزم بر فضای سیاسی آیندهء کشور
عباس خرسندی
اگر اندیشه های سیاسی از چپ و راست در مسیر درست حرکت نکنند، انزوا
تنها مأمن مرگزای آنان خواهد بود، اگر مبارزان سیاسی و تلاشگران
آزادیخواه کشور در بیرون و داخل کشور راه شان را از هم جدا بدانند
و در یک صف متحد به نبرد با حکومت دینی بر نخیزند، نسل های آیندهء
کشور را نیز در مسیر نیروهای اهریمنی حکومتی قرار خواهند داد که
بجز کشتن برای قدرت نمی اندیشد. در آن صورت آینده شوم و سیستم
فاشیستی رقم خواهد خورد که حتی مخالفان نظام مستبد دینی بدلیل بی
حمیتی و انفعال در ترسیم و استقرار آن بی تقصير نخواهند بود.
جان برد، وزیر امور خارجه کانادا، در آستانهی صدمین روز روی کار
آمدن دولت حسن روحانی در ایران، بار دیگر اعلام کرد که دولتش، دولت
تازهی ایران را با توجه به اقدامات عملیاش در زمینهی بهبود
وضعیت حقوق بشر و رفع سانسور اینترنت مورد قضاوت قرار خواهد داد و
نه با سخنانش. او از جمله گفته که «جلوی دوربین ایستادن و درباره
تغییر، توییت کردن کار خیلی راحتی است. دشواری آن، در پیگیری کردن،
تصمیمات سخت گرفتن، و آغاز تغییرات واقعی است». او با تاکید کرده
بر اینکه «شرایط موجود، و همچنین مردم ایران که مدتها است رنج
کشیدهاند به ما اجازهی ساده لوحی را نمیدهند» افزوده است: «این
موضوعات ما را در مورد اراده رهبران ایران به تغییر دلگرم
نمیکند. دولت ایران باید برای نشان دادن تصمیم خود به تغییر در
زمینه حقوق بشر، قدمهای بزرگتر و جدیتری بردارد تا نگرانی جامعه
بینالمللی از شرایط حقوق بشر مردم ایران برطرف شود».
آیتالله خامنهای: انقلابی یا دیپلمات؟
رهبر ایران نگران تصویر خودش است
جلال یعقوبی
خامنهای حاضر به پذیرش مسئولیت تصمیمهای خود نبوده و نیست. به
همین دلیل بصورتی "انقلابی" و "قاطع" جسارت بیان صریح نظر خود را
ندارد. در سیاست خارجی جدید ایران بعد از انتخاب حسن روحانی هم که
نوعی تغییر رفتار و تلاش برای نزدیکی به غرب تفسیر شده است، این
تصور که آیتالله خامنهای به دلیل بدبینی به غرب از مصالحه با
آنان خودداری میکند، نادرست است. او بیش از هر چیز نگران تصویری
است که از خود ترسیم کرده و به همین دلیل نمیتواند با صراحت موضع
خود را بیان کند. او منتظر است تا متناسب با فرجام مذاکرات، موضع
رسمی خود را اعلام کند. اگر مذاکرات به نتیجه رسید از کرامات "ولی
امر مسلمین جهان" خواهد بود و اگر به نتیجه نرسید گفته خواهد شد که
"مقام معظم رهبری" گفته بود که به امریکا و مذاکره با آنان خوشبین
نیست.
کور شوید! کر شوید! جمهوری اسلامی میخواهد سازش کند!
الاهه بقراط
سیاست
بدون «سازش» عملا وجود ندارد. نوشیدن جام زهر آتش بس با عراق به
سود کشور و مردم و هم چنین رژیم بود. نوشیدن جام زهر اتمی نیز به
سود ایران است اما اینکه آیا در عمل به سود رژیم نیز خواهد بود یا
نه، باید دید. پس نباید چشم بر ابعاد این سازش که از سوی رژیم مخفی
نگاه داشته میشود و هم چنین بر شرایط داخلی ایران بست. باید به
مردم توضیح داد: این سازش برای شما نیست، برای رژیم است! از همین
رو حکومت همه را فرا خوانده تا از آن پشتیبانی کنند! اما این سازش،
بدون آنکه رژیم بخواهد، جامعه را نیز به فرصتهای تازه مجهز
میکند.
یک
تک پا تشریف می بردید منزل ستار بهشتی!
ف. تابان
بعد
از انتخابات اخیر، اصلاح طلبان شعاری را مطرح کردند تحت عنوان «ما
به دنبال سهم خواهی نیستیم» و «سهم خواهی بد است»... این نیرو با
این شعار به رواج دروغ و فساد در سیاست ایران دامن زده است. اساس
سیاست یعنی سهم خواهی. اصلاح طلبان در حالی که در پشت پرده برای
خزیدن به داخل قدرت و گرفتن پست و مقام مسابقه می دهند و حتی از
امروز تا فردا پرچم و حزب عوض می کنند، در روی صحنه به طور مرتب به
جامعه القا می کنند که «سهم خواهی» بد است. هدف اصلی این شعار
متوجه ی مردم است که رای بدهند و سهم نخواهند، آقای روحانی را به
قدرت برسانند، اما به توقعات دامن نزنند. در این سیاست چون «رای
دادن» یک «وظیفه» است حتی اگر قرار نباشد چیزی را عوض کند، بنابر
این رای دادن خوب است و سهم خواستن بد است.
«طلب»
هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
آنچه «وعده و وعيد انتخاباتی» خوانده می شود چيزی جز ارائهء فهرستی
از «بدهی ها»ی نامزدهای تصاحب قدرت به مردم نيست؛ و مردم حق دارند
پس دادن اين بدهی ها را «مطالبه» کنند. مگر معنای اين سخنان آقای
روحانی، چيزی جز شرح بدهی هاست: «اساس کشور باید بر اساس قانون و
ادامهء آن دارای شفافیت باشد... باید با شفافیت با مردم حرف زد،
باید آمارها دقیق باشند...» امروزه، در يک رابطهء مدرن و متمدن،
اين «بايد»ها را معمولاً مردم صاحب حق و طلبکار از حکومت می گويند
و خواستاران قدرت پاسخ شان می دهند که «سمعاً و طاعتاً!» اما در
کشور ما اين رابطه معکوس گشته است.
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی
◄