اظهارات رییس هیئت پارلمانی اروپا در بازگشت از سفر به ایران نشان
می دهد که وقتی پای معاملات چرب و نرم اقتصادی در میان باشد، یک زن
نماینده پارلمان اروپا به اندازه یک آخوند وقیح و دروغگو است و می
تواند مثل شیخ صادق لاریجانی، با این استدلال که مردم ایران مسلمان
و محافظه کارند، نقض فاحش حقوق بشر در ایران و جنایات رژیم ولایت
فقیه را توجیه کند تا موانع اخلاقی و حقوق بشری بده بستان با رژیم
از سر راه برداشته شوند.
خانم
کرونبرگ، رئيس هيئت اعزامی پارلمان اروپا به تهران، در يک نشست
خبری، ديدار با خانم ستوده و آقای پناهی را "يکی از برنامه های
اصلی" سفر هيات به ايران توصيف کرد و گفت که ملاقات با آنان يک
ساعت طول کشيد. وی افزود که در اين ملاقات، خانم ستوده يک قطعه
کاردستی خود شامل طرح هايی از آرم زندان اوين به رنگ های مختلف را
به او هديه داد و از اين هديه ابراز سپاسگزاری کرد. قرار بود سال
گذشته، هيات اعزامی کميته روابط با ايران در پارلمان اروپا از
ايران ديدن کند اما به دليل اصرار بر ملاقات با خانم ستوده و آقای
پناهی، دولت ايران اين برنامه را لغو کرد.
مشکل کرونبرگ و شرکا کشف حقيقت در ايران نيست. آنها يک
وظيفه دارند:
راه را براي بستن قراردادهاي ميلياردي اتحاديهء
اروپا با ايران هموار کنند. وظيفهء
آنها و هدف
شان ابداً
اين نيست که از درد و رنج ميليونها
زن و يا هزاران محکوم به اعدام در ايران حرفي بزنند٬ اگر مجبور مي
شوند جايي چيزي بگويد در توجيه جنايات است و اولين چشمه اين
توجيهات را در
ديدار هيئت پارلمانی اروپا
شنيديم.
ملاقات اينها با نسرين ستوده و جعفر پناهي نيز قرار است کمک کند
تا
بخش حقوق بشري سفرشان راست و ريس شود.
در
بخش نخست، با مقایسه آماررشد ایران قبل و بعد از انقلاب و با
کشورهای همردیف نشان داده شد که رشد ایران بعد از انقلاب با افت
شدیدی روبرو شده است. در بخش دوم، عوامل این افت، یعنی سلطه نهاد
روحانیت و نظامیان، و ساختار دینی قدرت توضیح داده شد. در بخش سوم،
در ارتباط با پیوستن ایران به ارابه پیشرفتهای غرب، نظریهای که
ورود صنعت مونتاژ به ایران را مغایر با رشد و پیشرفت صنعت مستقل
میدانست، و به جای تأکید بر مبارزه عیله دیکتاتوری و فساد دولتی،
مقابله با سرمایهداری و نفوذ غرب در ایران را هدف قرار داده بود،
نقد گردید. در این بخش مواردی از رشد و پیشرفت پرشتاب ایران قبل از
انقلاب برمبنای الگوی توسعه ژاپن ارزیابی میشود.
در این سی و چند سال بعد از انقلاب، چندین سریال تاریخی-
سیاسی ساخته شده است. تم ثابت این سریال ها، از کلاه پهلوی گرفته
تا کیفانگلیسی، این است که روحانیون همه در حال مبارزه بودند،
کراواتی ها همه دزد و نوکر استعمار بودهاند و همه مشکلات کشور در
قبل از انقلاب ناشی از انگلستان و آمريكا و فراماسونری است. این تم
ثابت این سریال هاست و در تمام آنها تکرار شده است: آمريكا و
انگلیس همه را خریده اند الا روحانیت. این سریال اثر گذار نخواهد
بود و به اصطلاح نمیگیرید، چون اگر یک مقدار تاریخ بخوانید
میدانید که در اواخر سال پنجاه و پنج و اوایل سال پنجاه و شش اوج
تعداد زندانیان سیاسی در ایران است، چیزی نزدیک به پنج هزار نفر در
زندان هستند و از این تعداد چیزی کمتر از بيست نفر روحانی
بودهاند، در صورتی که اگر شما این سریال ها را ببینید انتظار
دارید چهار هزار و نهصد نفر از زندانیان روحانی بوده باشند، چون
فقط روحانیون در حال مبارزه بودهاند!
روند ویران کردن میراث فرهنگی و تاریخی، و نابودی آب و خاک و هوای
میراث طبیعی و محیط زیست ایران، به بهانهء «عمران و آبادی»، از
آغاز به قدرت رسیدن حکومت اسلامی وجود داشته است. تداوم منظم اين
روند خبر از آن می دهد که حکومت همواره روش مشخص و سیستماتیک و
دقیقی را در راستای نابودی اينگونه آثار پی گرفته و با تعويض هر
دولتی نيز، مسئولان جديد، در عين تصديق ويرانی های انجام شده،
تقصير را به گردن دولت قبل از خود انداخته اما خود نيز همان
ويرانگری ها را ادامه داده اند.
تئاتر ایران پس از انقلاب، مانند بسیاری چیزهای دیگر، دچار دگرگونی
جدی و بنیادی شد. با فروپاشی رژیم سلطنتی و محو همۀ نهادها و
ابزارهای سرکوب و خفقان نظام گذشته، یعنی با فروریختن یک نظام
سیاسی- اجتماعی و جانشین نشدن نظامی دیگر بعلت عدم آمادگی رهبری
انقلاب از پیروزی غیرقابل انتظار، یک هرج و مرج و اغتشاش سیاسی-
اجتماعی بوجود آمد که از روی نوعی توّهم به آن گفته شد «بهار
آزادی». در این «بهار آزادی» هر کس، هر گروه و دستهای و هر سازمان
و حزبی به شکل هیجان زده ای مشغول کار خود بود و همه تصور
میکردند که در حال بنای جامعهای نوین و آزاد هستند، حال آن که
چیزی که در حال شکل گرفتن بود نه هیچ چیز نوینی داشت و نه آزادی!
بنظر می رسد که بسیاری، از جمله استاد نوری علا، پژمرده شده اند.
ای بابا اگر مبارزه سهل و آسان بود این همه بریده گی و واداده گی و
سیاست مماشات و سکوت و تسلیم در میان نبود. [در مورد] توافقنامهء
ژنو، اگر چه بسیاری ضعیف بودن اوباما را مطرح می کنند، اما رژیم
همین قطعنامه را از روی ذلت و ضعف پذیرفت همانند قطنامه 598 جنگ
خانمان سوز دو کشور مسلمان و همسایه. مگر نبود خمینی که شعار «راه
قدرس از کربلا» را سر می داد و مداحان رژیم نوحه سرایی می کردند
برای آماده گی گوشت دم توپ شدن جوانان این میهن؟
حمایت سکولار دموکراسی خواهان برون مرز از مبارزات درون مرز و در
عین حال ارزیابی و نقد معطوف به تقویت این جبهه ی وسیع، از سوی دو
طرف و به صورت متقابل، سیاستی خردمندانه و ملی است. در عین حال،
دیدار ستوده و پناهی با هیئت پارلمانی اروپا نشانگر عقب نشینی رژیم
و به نفع جنبش دموکراسی خواهی است. این از همان مواردی است که برون
مرزی ها ممکن است به دلیل دور بودن از مبارزات عینی، درک واقع
بینانه ای از آن نداشته باشند. دوست فرهیخته ام دکتر نوری علا این
دیدار را بازی اروپایی ها تلقی کرده، در حالی که واقعیات امروز
ایران، ما را به یاد سال 56 و فضای باز سیاسی کارتری می اندازد.
جناب نوری علا شاید حق داشته باشد باور نکند که رژیم اسلامی به این
دلیل که پرونده ی هسته ای را به سرنوشت خود گره زد اینک زیر چرخ
تحریم ها و هراس ناشی از شورش گرسنگان، مجبور به عقب نشینی گام به
گام است اما ما که در ایران زندگی می کنیم این واقعیت را باور کرده
ایم.
پرسشی که اين روزها در بين بخشی از اپوزيسيون سکولار دموکراتی که
توانسته اند با يکديگر به گفتگوهای سازنده بنشينند مطرح است به
رابطهء بين خارج و داخل بر می گردد: آيا لازم است که بين خارج و
داخل ارتباط برقرار باشد؟ آيا اين ارتباط چگونه شکلی می تواند
داشته باشد؟ ادغام يکی در ديگری؟ حفظ استقلال و کوشش برای يافتن
راه های همفکری و همکاری؟.. و آيا بين داخل و خارج فاصله و تفاوتی
وجود دارد؟
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
از
تأسیس مدارس وابسته به حوزههای علمیه تا غصب مدارس موجود، راه و
زمان طولانی نبود! از دو سال پیش که مجوز تأسیس مدارس وابسته به
حوزه علمیه صادر شد، دهها مدرسه زیر نظر ملایان شیعه که عمدتا
دانشآموزان لایههای فرودست جامعه را به خود جلب میکنند، در
سراسر ایران تشکیل شد. اینک حوزههای علمیه، مدارس دولتی را غصب
میکنند! این در حالیست که حضور مستمر طلاب و آخوندها در مدارس،
سبب نگرانی جدی برخی خانوادهها درباره فرزندانشان شده است.
سايت «جنبش»: پس از انتشار مقالهء خانم پرتو نوری علا، با عنوان «معمای
خانم عبادی و
حقوق بشر اسلامی»،
آقای خسرو بندری يادداشت کوتاهی خطاب به نويسنده به سايت «جنبش»
ارسال داشت که عيناً، هم در صفحهء نامه ها و هم در زير مقالهء خانم
نوری علا، منتشر شد. امروز يادداشت ديگری از جانب آقای دکتر امير
فصيحی به دست مان رسيد که در پاسخ آقای بندری است. از آنجا که در
اين مکاتبهء بين يک اصلاح طلب و يک انحلال طلب نکات جالبی وجود
دارد، علاوه بر منعکس کردن يادداشت دکتر فصيحی در بخش نظريات وارد،
اين مکاتبه را بصورت مستقل نيز منتشر می کنيم.
خانم عبادی از یکسو به وجود حکومت مذهبی با «تعبیر
صحیح از قرآن»،
باور دارد و،از
سوی دیگر،
حکومتگران را ملزم به رعایت "حقوق بشر" می داند. گوئی ایشان نمی
داند که "قوانین مذهب شیعه اثنی عشری ولایی آن جهانی" ذاتاً با
"مفاد حقوق بشری این جهانی"، بقول منطقیون دو مقولۀ متنافر و،در
نتیجه، مانعة الجمع اند. گویا ایشان نمی دانند
که
قوانین مذهبی، حتی در صلح آمیزترین و انسانی ترین تفسیر و تعبیرشان، همواره، میان پیروان مذهب خود و پیروان سایر مذاهب تفاوت
گذاشته، آنان را مقدم و مافوق دیگران می بیند.
حتی «مِهر
مذهبی»
نيزدر
این
بينش
نوعی تفقد به زیر دستان محسوب می شود.
واقع این است که به هر اندازه قدرت دینی و قدرت سیاسی از
یکدیگر جدا شده باشند به همان اندازه امکان بررسی مبانی و دلائل
نظری آن قرائت جدید با انصاف علمی، محتمل تر میشود، الهیات با
منطق خودش سنجیده میشود و سیاست با منطق خودش. ظهور پروتستانیسم
در اروپا یک مثال بارز برای این روند تاریخی است.
آنچه گفتم به وضوح نشان میدهد که ممکن است در مقام داوری علمی یک
قرائت کاملاً
قابل دفاع باشد اما قدرتمندان بنیادگرا و محافظه کار آن را در نطفه
خفه کنند و مانع از بسط تاریخی آن و مقبول افتادن آن در فرهنگ و
سنت جامعه گردند.
چنین به نظر می
رسد که روحانی به دشواری خواهد توانست از عهدهء
تعهدات مهمی که متقبل شده برآید و سرانجام ناکام و شکست خورده یا
او را از صحنه حذف خواهند کرد و یا تابع و بیاختیار در خدمت رهبری
رژیم انجام وظیفه خواهد کرد. اما،در
این میان،
تنها یک
اقدام
وجود دارد که هم در حیطهء
اختیارات بسیار محدود اوست و هم تاکنون بیت رهبری مستقیماًدر
آن دست نبرده است. سوای جوانب سیاسی این امر،که
گامی به سوی دمکراسی خواهد بود، این "اقدام"از
نظر اقتصادی یک قدم اساسی در جهت بهبود سیاستگذاری اقتصاد کلان در ایران محسوب میشود.
روحانیون ناچاراً برای توجیه 34 سال شعارهای فریبکارانه و دروغین
خود، از پیشبرد برنامه های هسته ای موجود دفاع کنند، حتی اگر این
دفاع ورود ایران به جنگی ویرانگرایانه در منطقه را موجب شود. تجربه
200 سال تاریخ پُر فراز و نشیب کشورمان گواهی میدهد؛ ملایان پیش از
آنکه به حفظ و سربلندی ایران باشند در فکر نجات و جهانشمول کردن
اسلام ناب محمدی میباشند. بی نتیجه ماندنِ مذاکرات هسته ای در ژنو
با گروه 1+5، زنگ خطری است برای همگان.
با وجود گفتار رسمي
فرانسه
که آپارتايد را محکوم مي کرد، دولت
اين کشور، دست کم تا سال
1981،
به اشکال مختلف با رژيم نژاد
پرست همکاري کرد. الکساندر دو مارانش، که از
1970 تا
1981 رئيس مرکز اسناد خارجي و ضد
جاسوسي فرانسه بود، فلسفهء
راست گرايان فرانسه را چنين خلاصه مي کند:«نظام آپارتايد مطمئناً
شرم آور است، ولي بايد آن را با نرمش متحول کرد»... اگر «کنگرهء
ملي آفريقا» به اين پندهاي ملايمت جويانه (يا توصيه هاي پرزيدنت
ريگان) گوش داده بود، ماندلا در زندان جان مي داد، آفريقاي جنوبي
به هرج و مرج گرفتار مي شد،
و جهان ديگر نمي توانست اسطورهء
مسيح جديد را بسازد.
شروع جنگ نشانه هایی دارد که هیچ کدام شان وجود ندارد. اقدام برای
تغییر نظام هم نشانه هایی دارد که اثری از آنها در هیچ جا دیده نمی
شود. زمان شاه را به یاد می آورید؟ نشانه های فراوان برای تغییر
رژیم وجود داشت. تمام رسانه های غربی علیه آن بسیج شده بودند. اگر
یک نفر در تصادف کشته می شد، آن را بی.بی.سی به گردن شاه می انداخت
و از کاه کوهی می ساخت. حالا، بی.بی.سی و رسانه های دیگر بدترین
کار های رژیم را چنان توجیه می کنند که انگار که همهء آنها تقصیر
مردم مظلوم ایران است.