کمیتهء
روابط خارجی اتحادیه اروپا، در
دوازدهم فروردین ماه، پیشنویس قطعنامهای را در مورد «راهبرد
اتحادیه اروپا در قبال ایران» تصویب کرد که در آن به مسائلی مانند
حقوق بشر یا ایجاد دفتر نمایندگی در تهران اشاره شده است.
این قطعنامه خود با نظر به قطعنامههای پیشین در مورد ایران تنظیم
شده؛ به ویژه چندی از آنها که مسائلی مانند برنامهء
اتمی یا مسائل حقوق بشری و حقوق اقلیتها را در بر میگرفتند.
جدال و کشمکش بین میانه روها و اصولگرایان در همهء
قرارها و ملاقات
هایمان به چشم می خورد. از انزوای کنونی که رشد رانت خواری در
مقیاس وسیع را در پی داشته است صاحبان قدرت سود می برند. منافع
آنها از این انزوا آنها را سرسخت تر کرده است. به دلیل اینکه
محافظه کاران اکثریت را در مجلس دارند بسیار با اعتماد به نفس عمل
می کنند. در بخش
های نظامی، سیاسی و اقتصادی کارتهای برنده ای دست
شان است. بعلاوه، برای آقای روحانی تقریباً
غیرممکن است که بدون ایجاد تحرک در
زمینهء
مسایل داخلی، مثل بازسازی اقتصاد، در روابط با جامعهء
بین المللی دگرگونی چشمگیری به وجود آورد.
به گزارش ایسنا، فیروزآبادی در واکنش به قطعنامه راهبردهای اتحادیه
اروپا در قبال
حکومت
اسلامی اظهار کرد: «بار
دیگر حیلههای صهیونیستی از قطعنامهء
سخیف جامعهء
اروپا سردرآورد؛
قطعنامهای که سراسر مغایر حقوق بشر است.
اروپا با اشتباه و جرمی که در اوکراین مرتکب شد، بار دیگر اشتباه
محاسباتی خود در قبال ملت بزرگ ایران و انقلاب اسلامی را تکرار
کرد...
اقدام مداخله جویانهء
اتحادیهء
اروپا و تعیین تکلیف برای ملت بزرگ ایران و اظهار همدستی با سران
فتنه و
حمایت از همجنسبازان از مشخصات چهرهء
سیاه اروپا است...
ایران اسلامی را با این ترفندهای شیطانی نمیتوان ترساند، ما
خواهان انحطاط سقوط اخلاقی در اروپا هم نیستیم و بازگشت آنها را به
تعالیم پیامبران گرامی سفارش میکنیم».
از تجارب تاریخی برای تنظیم درست نسبتها با همهء
جریانهای سیاسی در مسیر مبارزهء
ملی پیرامون دمکراسی و در گذر از حکومت ولایی که شعار محوری آن می
باید انتخابات آزاد باشد، بسیار می توان و باید آموخت. نه توسل به
دین ستیزی در قبال "دین خویی"، نه انحصار گزینی سکولاریستی، نه
منزه طلبی سکولاریستی، و نیز در موضوع تنظیم نسبت دمکرات سکولار با
دو واقعیت سیاسی کشورمان - سکولاریستهای آمرانه و دین محوران - نه
سکوت، نه بی تفاوتی سیاسی و نه که حل سیاسی در یکی از آن دو و دچار
از خودبیگانگی شدنها. ایستادن مان بر محور دمکراسی چونان محور
متحد کنندهء
ملی، و عمل بر بستر دمکراسی خواهی از جایگاه سکولار دمکرات!
رای
حفظ
شرایط «دموکراتیکی» که پس از سال
ها زحمت
و پشتکار سیاسیون و مردم در ترکیه بدست آمده است، هم و غمی
گسترده
بر آقای اردوغان واجب است. ترکیه توانست خوب کار کند و در
خاورمیانه این باور را عملی سازد
که حکومت لائیک و سکولار در یک کشور مسلمان می
تواند دروازه های مدرنیته را
بروی مردم
اش
باز نماید. اما اگر قرار باشد که،
بخاطر ضعف سیستم اجرایی و
اداری دولت فعلی و افشاگری
های مخالفین یا رقیبان دولت، بازی سیاسی ترکیه
بسوی استبداد و تلافی برود، آنوقت جبران خسارت از دست دادنی ها بس
سنگین
است.
فرقه سازی،
از فرقهء
حسن صباح
گرفته
تا فرقهء
فرقان،
تا فرقهء
رجوی،
تا فرقهء
دموکرات آذربایجان،
تا فرقهء
مصباحیه،
تا فرقهء
فراماسونری مارکسیست های روسی (توده ای - فدایی)، همه در جهت
کلاهبرداری سیاسی برای کسب غیر مشروع قدرت از طریق توطیه، اشغال،
کودتا، ترور یا با کمک یک دولت خارجی بوده است.
اگر فرقهء
دینی خوب باشد، بهائیت ما چه اشکالی دارد که
پيروان اش
را اعدام می
کنند؟
اینها که از همهء
فرقه ها،
حتا شیعیان خط امامی،
مدرن تر و با تمدن و دمکراسی هم خوان ترند؟
دراویش بی آزار ما
را،
که از همهء
مذهب اسلامی بی آزارتر و انسانی تر و دورتر از سیاست بازی و دین
فروشی هستند،
چرا سرکوب می
کنند؟
با در
پیش گرفتن سیاستی مصالحه ناپذیر در
برابر سوریه، ایران یا روسیه، فرانسه وضعیت دیپلوماتیکی را که در
زمان ریاست جمهوری فرانسوا میتران آغاز شد به انجام می رساند.
فرانسه از
این پس ساز گرایش به سوی واشنگتن را در اتحادیهء
اروپا کوک می کند که از زمان ایجاد این اتحادیه وجود داشته و
بلندپروازی در
پیش گرفتن راهی مستقل در صحنهء
بین المللی را رها می کند.
هدف از نوشتن اين مقاله پرداختن صرف به حادثهء نکبت بار «همه پرسی
فروردين پنجاه و هشت» نيست بلکه چون بنظر می رسد که دير يا زود، و
چه بخواهيم و چه نه، زمان فروپاشی حکومت اسلامی و تشکيل يک «دولت
موقت» يا «گذار ِ» ديگر نيز فرا خواهد رسيد و موضوع رفراندوم و
انتخابات نيز ديگرباره در دستور کار قرار خواهد گرفت بايد ببينيم
که از حادثهء سال پنجاه و هشت، و سوابق آن، برای روياروئی با
حادثهء سال نامعلومی که در انتظار ملت ما نشسته است، چه درس هائی
می توان گرفت. ◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
مایلم توجه اندیشهورزان جنبش سکولاردموکراسی و
گرایشهای مختلف آن را جلب کنم به این پرسش که
نشر
گفتار
آقای داريوش آشوری در پايگاه رسمی جنبش سکولار دموکراسی ايرانتا چه حد ممکن است بتواند در «جهت مثبت» و در مسیر «شکلگیری
پویا» و «تحقق اهداف بالنده»ی سکولار
دموکراسی حرکت کند؟ آیا این پرسش نابجاست؟ چنان نوشتهای آیا هیچ
گرهی از انبوه گرهها باز و چشم اپوزیسیون سردرگم ایرانی را برای
به هم رساندن درکی بسامان و سازنده گشوده و احیاناً بیناتر میکند؟
آیا لجام گسیختگی در انتشار انبوه گیجکننده و سرسام آور مطالب و تل عظیم نوشتهها، سخنرانیها و
برنامههایی که هر روز بر سر خواننده آوار میشوند چشمها را
نمیبندد، گوشها را کر نمیکند و مغزها را به دوار نمیاندازد!؟
تمام
پاسخ ها و اظهار نظرهایی که آقای یونسی ابراز نموده اند این واقعیت
را بار دیگر بظور آشکار بازگو می کنند که در این رژیم چه محمود
رئیس جمهور باشد چه حسن، و یا فردا کسی دیگر، در بر همان پاشنه می
چرخد. یعنی رژیم به این مطالبات اعتقادی ندارد تا در صدد برآورده
کردن آنها باشد. بنابراین همهء قول و قرارهای انتخاباتی در این
زمینه جز فریبکاری نیست. باشد که بار دیگر کسانی به هر هدفی این
تهمت را به این رژیم نزنند که گویا درصدد حل مشکلات و مطالبات ملیت
ها و اقلیت های مذهبی و دینی هستند؛ تهمتی که انصافاً به هیچ وجه
به ساحت مقدس این رژیم نمی چسبد.
به
گمانم سیستم قصد داشت حرکتی حساب شده را در حوزهء
تعامل بین المللی انجام دهد.
نه احمدی نژاد می توانست این نقش را بازی کند و نه مصلحت بود کار
بدست اصلاح طلبان بیفتد که استحکام لازم را برای این پروژهء
مهم نداشتند، طبعاً
روحانی،
با سوابق خود و نگاه امنیتی خاص،
تبحر لازم را در این مورد داشت. حرکت هاشمی شاید درون یک حرکت کلان
قابل تأویل
است...
هاشمی ابتدا کوشید نظر جامعه را برای خود تست کند ولی به گمانم
هاشمی کوشید به عنوان بالانسر
(وزنهء موازنه)
عمل کند و زمینه را برای تغییر موازنه در کلیت جامعه و نیز درون
اصلاحات به نفع روحانی آماده کند و موفق شد.
سکولار دموکراسی، بصورتی بديهی، زمينه ساز پيدايش آلترناتيو حکومت
های مذهبی و ايدئولوژيک بوده و تحقق آن تنها در نبودن اينگونه
حکومت ها قابل تصور است. بر اين اساس چه
ضروتی
وجود داردکه
بخواهيم، هر
بار در
پی
عنوانِ جنبش سکولار دمکراسی، بر «انحلال
طلبی»
نيز
تأکید کنیم؟
مگر نه اينکه بنياد اين
اندیشه
عملاً و در واقعيتبر
طلب
انحلال رژیم های مذهبی و ایدئولوژیک استوار است؟