بیهوده نباید امیدوار بود که خوانش تازه ای از متن های
مقدس و حدیث ها و روایت ها چاره ساز باشد. بیهوده نباید دل خوش کرد
که فلان ملای فکلی وحی را انکار کرده است و بهمان آیت الله، انتظار
را نمادی سمبولیک خوانده است و یا با فلان بهایی چای خورده است.
این ها رویدادهای حوزوی ست که حاکم بودن آخوندها، آنها را به میدان
رسانه های همگانی می کشاند.به
گمان من آنچه دین را در دنيای
کنونی برای کشورهاِیی مانند ایران بی معنا می کند، رونق اقتصادی و
کار و سرگرمی و دلگرمی و امیدواری مردم به زندگی ست.
چند ماهی از شروع به کار دولت روحانی میگذرد؛ مردی که با شعار تغییر آمد با رنگی بنفش که شاید آرزوهای روشن
نسل من را وعده ی تحقق می
داد! در آن روزها من هم به واسطهء
دوستی
که پدرش یک اصلاح طلب است در جلساتی که دانشجوها گرد هم می آمدند و
در مورد رئیس جمهور احتمالی ایران دکتر حسن روحانی بحث و مناظره
میکردند شرکت میکردم...
در
روز انتخابات،
بسیاری از اطرافیان من و همان دخترانی که به دنبال برابری اجتماعی
زن و مرد بودند به دکتر روحانی رأی
دادند اما حسی
که
از درون مرا از رأی
دادن مأیوس
می
کرد در خانه ام نگه داشت!
اگر از منظر ضرورتِ همگانی برای برخورداری برابر از امکانات حیات و
منابع طبیعی و همچنین از زاویهء رفاه و امنیت برای همه انسان ها به
بحث هنجارها اجتماعی بنگریم، می بینیم که اصولاً هنجارها اجتماعی و
ارزش های اخلاقی جهان شمول هستند و ریشه ها و مبانی سکولاریستی و
زمینی دارند. زیرا نیاز به امنیت و رفاه، و برخورداری از حقوق
برابر در استفاده از امکانات طبیعی یک نیاز فطری بشری است و مختص
یک فرهنگ و یا ملت و یک طبقهء ویژه نیست و برای اثبات ضرورت و
حقانیت آنها الزامی برای مراجعه به منابع ماورا طبیعت وجود ندارد.
ويدئو کلیپ رقص شش
دختر و پسر ایرانی در کوچههای تهران، روی پشتبام، کنار کولرهای «آبسال»، در چنر
روز اول انتشارش ده ها هزار بیننده داشت. این ویدیو را هفت جوان ایرانی با میانگین
سنی 25 سال از تهران برای آهنگ «هـَپی» [شاد] از فارل ویلیامز ساختند و در یوتیوب
منتشر کردند. ن
ما
که چنین در تاروپود پندارهای خام خویش گرفتار افتادهایم، بیهوده
نیست که بازیچهء بازی نه چندان زیرکانهء جمهوری اسلامی و پشتیبانان
جهانی اش میشویم و در این نقش، این چنین خوش می درخشیم.
اندیشمند بزرگ این آبوخاک، خیام نیشابوری، سروده بود: «ما
لعبتکانیم و فلک لعبتباز» و، بدینگونه، مردمان زمان خویش را
بازیچگان دست «روزگار بازیگر» (فلک) دانسته بود. از زمانهء خیام
هزارهای گذشته است و ما همچنان بازیچهایم، و افسوس و رشک من همه
از آن است که آنان بازیچهء دست روزگار بودند و ما بازیچگان دست
دین فروشان و پشتیبانان جهانی آنان.
فدوی بارها ضجّه شهروندان ایران سابق را شنیده و پیش از این، در
ستون "پای درد دل مردم دارالخرافه" بازتاب داده است که طی آن، مردم
به خاک و خل خفتهء ایران اسلامی، بارها به دست و پای برادران،
کثرالله امثالهم، افتاده و به مسؤلین محترم، اعلی الله مقامهم
اجمعین، شدیداً التماس کرده اند که نگویند مثلاً فلان چیز قرار است
اندکی ارزان تر بشود!، زیرا دقیقاً بر عکس اتفاق می افتد و ملت
بابت آن فرمایش بی پایه و اساس، بشدت تنبیه می شوند!..
طی سالیان دراز، کشورهای غربی، که
مدت ها
انگلستان در صدرشان بود و امروز آمریکاست، توان اقتصادی و نظامی
قابل توجه خویش را با نوعی تحقیر دیگران به کار گرفته اند و بسا
اوقات این حقارت را به دیگران تلقین هم کرده اند. پیروزی هایشان،
بیش از آنکه برخاسته از چربدستی سیاسی باشد، متکی به توان نظامی و
اقتصادی
شان بوده و بخصوص همین برتری تبلیغاتی برای خالی کردن دل دیگران.
امروز محدودیت اینها بیش از پیش برای دیگر مردم دنیا هویدا شده شده
و با هر بحرانی هویداتر هم می
شود. آگاهی بدین امر بهره ای ست
که همه می
توانند از بحران اوکراین بگیرند.
آقای حسن روحانی، رئيس جمهور حکومت اسلامی ِ مسلط بر ايران، دولت
خود را «دولت اعتدال و تدبير» خوانده و مدعی است که «کليد» حل
بحران های غالب بر ايران را، از طريق استقرار اعتدال در امور
مملکت، در دست دارد. در اين مقاله قصد من آن است که اندکی بر معنای
«اعتدال» بطور کلی، و مفهوم مورد نظر ايشان بطور خاص، توقف و تأمل
کرده و، به مدد يافتن معيارهای واقعی برقراری «اعتدال» در جامعه،
امکانات عملی رسيدن به آن را در حکومت اسلامی ِ ايشان بسنجم.◄
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی
◄
در چند و چون سوسيال دموکراسی
پای سخن اسماعيل نوری علا
در برنامه ای از سعيد بهبهانی در تلويزيون ميهن
ويدئوصدا
همزمان با تشدید هشدارهای مسئولین حکومتی در خصوص فروپاشی بنیادهای
تولید در کشور از يکسو، و کوک شدن ساز مصالحه جویی با غرب بر سر
برنامه های هسته ای، از سوی ديگر، دگر باره شاهد نغمه خوانی گروه
های اصلاح طلبی هستیم که اعلام می دارند: «پیش از آنکه در اندیشهء
تغییر رژیم و روندِ سیاست در ایران باشیم به نجاتِ اقتصاد کشور فکر
کنيم». در واقع، اين خیل ِ ناهمگونِ نیروی هوادارِ اصلاح رژیم
ديگرباره بهانه ای یافته اند تا همچنان به ماندگار ساختن حکومت
ملایان توصيه کنند.
اگر استبداد مکانیسمی است که منجر به بروز شخصیتهای فرمانبردار از
افراد صاحب قدرت میشود (یعنی خوی یا روان دو سوی سالط و مسلوط که
شکل دیگر خدا- انگاری و ناچیز- پنداری است)، در عوض این امکان هم
وجود دارد که بتوان برای شکل دادن به اپوزیسیون متحد یا موتلف، از
وجه دیگرِ همین مکانیزم روانی استفاده کرد و با «پیش راندن افراد
شناخته شدهء وجیهالمله و یا خدایان ساکن اذهان مردم و روشنفکران
که مورد احترام تودهها و گروههای سیاسی و رهبرانشان هستند»، و با
حمایت رهبران خرد از آنان، و از طریق جمع اینان، "تشکلی" ایجاد
نمود تا "مبدل به جبههء متحد سکولار دموکراتیک شود". اما این که
عملا چگونه باید این اقدام صورت گیرد امر دیگری است.
چگونه بود که روحانیت شیعه منبر محمدی را بر تخت استبداد کهن
پادشاهی نهاد و برای توجیه قدرت، و به ویژه برای حفظ قدرت نو یافتۀ
خو، به جعل تاریخ و تحریف فلسفه تشیع پرداخت و کُل میراث معنوی و
دینی و هست و نیست و آبرو و حیثیت داشته و نداشتۀ نهاد چند قرنی
روحانیت شیعه را خرج حفظ و توسعه و تداوم استبداد سیاه سی و پنج
سالۀ ای کرد که به قیمت کشتار ملت ایران و به بهای ویران کردن این
سرزمین و فراری دادن ملیون ها تن از نیروهای کار ساز از کشور و بی
حاصل کردن توانمندی های عظیم علمی و صنعتی و هنری و فرهنگی فرزندان
این مُلک فراچنگ آورده بود؟
جنبش کارگری نه در کشورهایی که ادعای حکومت کارگران داشتند بلکه در
کشورهای سرمایهداری، قویترین جنبش اجتماعی باقی ماند تا با وجود
رفاه نسبی و بر هم خوردن مناسبات سنتی کار و سرمایه، همچنان از
حقوق «زحمتکشان» دفاع کند. برای کشورهایی مانند کشور ما اما جنبش
کارگری همچنان نماد مبارزه برای عدالت است. زیر فشار قرار دادن
تشکلهای مستقل کارگری و تسلط همه جانبهء رژیم اسلامی بر همهء
حرکات کارگران، جنبش کارگری ایران را با دیگر جنبشهای اجتماعی از
جمله جنبش زنان و جنبش دانشجویی همسرنوشت ساخته است.
سیاست خارجی حکومت اسلامی روی دیگری است از سکهء سیاست داخلی اين
حکومت. همان شیوۀ پنهانکاری و عدم شفافیت، سردرگمی و اغتشاشی که
در صحنهء داخلی از این حکومت میبینیم در سیاست خارجی هم متظاهر
میشود. و از آنجا که در حکومتهای دیکتاتوری از نوع حکومت اسلامی
افکار عمومی و عقاید مردم نقشی ندارد، سیاست خارجی وسیلهای میشود
برای حکومت که از آن برای پیشبرد تصمیمات نامشروع خود سوء استفاده
کرده و هر گاه در درونمرز با مشکلاتی روبرو میشود بلافاصله با
حادثه آفرینی در صحنهء بینالمللی سعی میکند توجه افکار عمومی را
از مسائل داخلی منحرف کنند.
من
به عنوان کسی که در 12 فروردين سال پنجاه و هشت به جمهوری اسلامی
رأی مثبت دادم احساس میکنم به اندازهٔ همان يک رأی به آنچه در
اين سی و پنج سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی
که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل
ديگر به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند به محاکمه کشيده شوم.
در
فروردينماه 1392
چند
تن از معتقدان سکولار دموکراسی بر آن شدند تا، در 14 مرداد آن
سال، که صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران بود، با
کمک مالی
هوا داران سکولار دموکراسی در ايران، امکان گرد همائی گسترده ای را با نام «کنگرهء سکولار دموکرات
ايران» فراهم آورند. بدين منظور سندی به نام«پيمان
نامهء عصر نو» تهيه و بوسيلهء بيش از 150 تن از
فعالان سياسی به امضاء رسيد و بر بنياد آن «کنگره» در
دو روز پيش از 14 مرداد در شهر واشنگتن برگذار شد. (سايت کنگره) چند ماه پس از اين واقعه، با همرائی چند سازمان سياسی مختلف، نهادی
با نام «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بوجود آمد. اين
«مجمع»، بر بنياد اساسنامهء خود، تصميم دارد که هر ساله، در 14
مرداد و سالگرد انقلاب مشروطه کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های
ايران را بر پا دارد.
در
روز 13 مرداد 1392، و طی آخرين جلسهء «نخستين کنگرهء سکولار
دموکرات های ايران»، عده ای از حضار گرد هم آمده و بعنوان
«هيئت
مؤسس»
تصميم
گرفتند تا نهادی را با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» پايه
گزاری کنند. در همين جلسه اعضاء اولين «شورای
دبيران جنبش» برگزيده شدند و
نمودار تشکيلاتی
جنبش نيز به تصويب رسيد. شورای دبيران بلافاصله، پس از انتخاب
هيئت مشاورين
خود، دست به کار نهائی ساختن
اساسنامهء
جنبش شده و با ايجاد «پايگاه رسمی جنبش» اين اساسنامه را منتشر
نموده است تا بتواند، با دريافت نظرات مؤسسان و اعضاء بعدی، آن را
در مجمع عمومی آيندهء جنبش به بحث و تصويب بگذارد. همچنين
«جنبش» اکنون
يکی از مؤسسان «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران»
نيز محسوب می
شود.