هفته ی دیگر، قدم به هفتاد سالگی می گذارم و هفتاد ساله ای می شوم
که سی و چهار سال از زندگی اش را در تبعید گذرانده است.
«تبعیدی امروز» دیگر به این خاطر تن به دوری از وطن و عزیزان اش
نداده که چون سعدی از «به سختی مردن» گریخته باشد. و اگر چه
«سینه»ای دارد «شرحه شرحه از فراق» اما فریادش بیش از آن که «شرح
درد اشتیاق» باشد با خواستاری آزادی و عدالت توامان شده است. در
واقع، تبعیدی امروز به عشق انسان است که از همه ی موهبت های عاطفی
که می توان در وطن داشت می گريزد.
فدوی هرگاه که گزارش تصویری برخی مراسم دولتی مانند انتخابات و راه
پیمائی های خود جوش در وطن سابق را می بیند، نمی داند چرا احساس می
کند که زندانیان را لحظاتی برای هواخوری، به حیاط خلوت زندان
آورده اند!.. احساس فدوی در تظاهرات 22 بهمن امسال نیز مع الاسف،
از همین جنس بود! و نیز فدوی پیش از این گفته است که جمهوری
شکوهمند اسلامی ما، تنها چاقوئی ست در جهان، که دستهء خودش را می
ُبرد!؛ به یک شاهد تازه نگاه کنید: «بنا
بر گزارش مهدی خزعلی،
هاشمی رفسنجانی از خیابان دکتر قریب به راهپیمایان
پیوست و با شعار
"درود بر هاشمی، سلام بر روحانی" مردم استقبال شد و گروهی
"نیروهای
امنیتی"
با شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" از او استقبال کردند!
اين روزها «جنبش سکولار دموکراسی» تبديل به کيسهء بوکسی شده که
هرکس می خواهد اظهار لحيه ای کند يک مشت اش را هم حوالهء اين کيسه
می کند. مثلاً، «داخل کشوری ها» تصميم می گيرند که سکولار دموکرات
های خارج کشور را بی کاره معرفی کنند و يا آقای شاهين نژاد تصميم
می گيرندتا، پس از خمير کردن استخوان سکولار دموکراسی، به طرح
نظريهء ظاهراً جديد خود بپردازند.
پيوند برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهانی◄
چپ ها انقلاب را نتیجه مبارزات مسلحانه عنوان می کنند.
ملی ها، کودتای انگلیسی-
امریکایی 28 امردادماه 1332 را علت اصلی و زمینه ساز انقلاب می دانند. برای مذهبی
ها، تاریخ از 15 خرداد 1342 آغاز می شود و سخنرانی آیت الله خمینی
در مدرسه فیضیه قم و شورش کم دامنه و سرکوب شده پیامد آن را سرآغاز
انقلاب می دانند. سلطنت طلبان وقوع انقلاب را به ناسپاسی و
قدرنشناسی مردم ایران نسبت می دهند و یا از اساس منکر انقلاب می
شوند و آن را شورشی ناشی از دسیسه های بیگانگان می نامند.
اما، اگر تعریف کلی انقلاب را به عنوان توفان دگرگون کننده مناسبات
اجتماعی بپذیریم، آنگاه این پرسش مطرح می شود که مسبب اصلی و یا
بانی این انقلاب که و یا چه بود؟
آنچه
سکولار دمکرات های خارج از کشور به مردم ایران ارائه می
دهند افق سیاسی آزادی و اخراج اسلام سیاسی از سپهر سیاسی ایران
است. جذابیت این افق فکری سیاسی که در انقلاب مشروطیت پیروز شد و
اسلام سیاسی را به دورانی
از
ناتوانی طولانی گرفتار کرد و از ایران کشوری قانونمند
و
جهانی و ارجمند ساخت،
آنچنان کادرهای اسلامی را نگران کرده که مبارزه ای گسترده را در
خارج با سکولار دمکرات ها آغاز کرده اند.
بر آنهاآشکار است که سرنوشت سیاسی جمهوری اسلامی در میان ایرانیان خارج از کشور
معین خواهد شد و
به همين دليل است که
سکولار دمکرات های خارج از کشور با چندین موج حمله به سازمان بندی
خود روبرو شده اند.
به گزارش خبرنگار دولت مهر، حسن روحانی رئيس جمهور
حکومت اسلامیدر
جمع سفرا و نمايندگان خارجی مقيم تهران گفت:جمهوری اسلامی ايران حق خود می داند که از فناوری صلح آميز
هسته ای برخوردار باشد؛ ما اتم را برای صلح می خواهيم نه مثل بعضی
ديگر که برای جنگ می خواهند...
اين دولت با کمال جديت برای اعتماد سازی بيشتر و افکار عمومی جهان
با
1+5
مذاکرات مجدانه ای را انجام داد...
جمهوری اسلامی ايران در اين راستا جدی است همانطور که در قدم اول
جدی بوديم، درهای کشور ما به روی آژانس باز است؛..
جمهوری اسلامی ايران همچنان آماده است درهای خود را در چارچوب
توافقات بين المللی به روی آژانس باز بگذارد...
ما
آمادهء
همکاری و حضور کمپانی ها و شرکت
های بزرگ در ايران هستيم...
در
جمهوری اسلامی ايران زمينه های اقتصادی فراوانی وجود دارد اين
ظرفيت در ايران وجود دارد که در سه دهه آينده جزء ده کشور برتر
اقتصادی دنيا قرار گيرد و امروز ما برای اين کار آمادگی کامل داريم
عليرغم ندای مخالف برخی، ما در حال توافق برخی شرکتهای بزرگ بين
المللی هستيم که آثار آن را بعدا خواهيد ديد...
آماده ايم تا در يک تعامل سازنده با همه کشورهای جهان شاهد
شرايط بهتری در جهان باشيم...
ايران به خاطر جايگاه ژئوپولتيک می تواند محور عبور شبکه های
مختلف از جمله آبی، برقی، فيبر نوری، ريلی و جاده ای باشد ما می
توانيم مرکزی برای ارتباط شمال، جنوب، شرق و غرب جهان باشيم.
جهانیان بدانند که
ما ایرانبان این مرز
و بوم اگر چنانچه،
به رسم چیستی
ِ
پر فراز و نشیب سرزمین
مان،
هم اکنون از اسب باد پای سرنوشت به زیر افتاده ایم «اما
هرگز در اصل خویش پستی نگزیده و به شهادت همان تاریخ گذشته گان
مان»
ما نیز هم اکنون توان لگام زدن به هر حاکمیت سرکشی
را
که بخواهد مردم بانژادهء
ما را نادیده گرفته
و
بی حرمت کند، دارائیم.
از این روی هم اکنون آقای سید علی خامنه ای و بیت ایشان را،
که در جایگاه رهبری تمام دستگاه
های حاکمیت فعلی،
از جمله صدا و سیما،
قرار دارند مسئول اصلی این قبیل کارشکنی ها،
بویژه توهین به بزرگان و هویت و شرف ایرانی خویش،
دانسته خواهان اخراج هرچه سریعتر آقای ضرغامی از ریاست صدا و سیما
کشور و سپس پوزش طلبی رسمی خود ایشان
از مردم ایران
و از
طریق رسانهء
ملی می
باشیم؛
چرا که ما بر این باوریم که
توهین به هر
یک از اقوام ایرانی توهین به تمام اقشار گوناگون ملت یکپارچه ایران
بزرگ است.
ما همه ایرانبانیم!
کانون فرهنگی پارس لر بختیاری ایرانبان
ـ
شنبه 26 بهمن 1392
در درازنای تاریخ نه ساله مدیریت شما بر رادیو وتلویزیون دولتی
ایران، روزی نبوده که یک بی آبرویی برای ملت ایران بوجود نیاورده
باشید. افزون بر برنامه های عمدتاً بی کیفیت و مبتذل و ضد فرهنگ
ایرانی که هوادارانی ندارد، شما به ایجاد نفاق میان مردم مناطق
مختلف و تیره های ایرانی، اهریمن نمایاندن شخصیت هایی که نام
ایرانی دارند، تحریف تاریخ پرافتخار ایران، و اکنون توهین چندش آور
به یکی از کهن
ترین و میهن پرست ترین و دلاورترین مردم این سرزمین که بختیاری ها
و لرها هستند پا در مسیر خیانت به کشور گذاشته اید.
دست مذهب رو شده و در جبههء
اپوزيسيون تنها آنهايی مکان دارند و مردم و جامعه بين المللی قبول
شان خواهند داشت که سکولار و يا لائيک باشند و اعتقادات مذهبی
خودشان را در مناسبات سياسی ـ مبارزاتی دخالت ندهند. در ايران هم
بر خلاف حرف بسياری که هنوز فکر می کنند اکثريت مردم مسلمان و يا
مذهبی هستند، مطمئن باشيد که دين بطور کلی و بخصوص اسلام رواج و
طرفدار بسيار کمی دارد. بسياری از ايرانيان از روی عادت، خرافات و
يا ترس ادبيات و رفتار مذهبی دارند. مردم از ترس رژيم و در نبود يک
آلترناتيو
و يک انگيزه مشخص بديل، ناچارند به روال معمول عمل کنند وگرنه بعد
از اين رژيم خواهيم ديد که در منطقه، ما الگوی سکولاريسم و
دمـوکراسی خواهيم شد
مقدمات امر در نیمهء
اول سال 57
فراهم میشد
و همزمان با آن، جنب و جوشی در ایران شروع شده بود. شمارهء
طلیعه (صفر) هفته
نامه بلافاصله پس از فاجعهء17
شهریور (که سرتیتر اصلی صفحهء
اول آن بود) چاپ شد و در آن، جمعهء28
مهر برای نشر شمارهء
اول اعلام گردید. در فاصله این چند هفته، خمینی وارد پاریس شد، و
همزمانی تقریبی این واقعه نامنتظرهءبا
انتشار ایرانشهر به شایعاتی دامن زد که البته پایهای نداشت.
کانون نویسندگان ایران، قدیمیترین تشکل اهل قلم در ایران، در
واکنش به اظهارات معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت حسن
روحانی واکنش نشان داد. عباس صالحی هفته گذشته گفته بود، کانون
نویسندگان ایران "با نوعی پوستاندازی" میتواند امکان فعالیت
دوباره خود را در دولت یازدهم محتمل سازد. پیش از اظهارات معاون
وزارت ارشاد، نیروهای امنیتی ایران از نشست جلسه مشورتی کانون
نویسندگان ایران جلوگیری کرده بودند و این تشکل در بیانیهای به
شدت به این اقدام حاکمیت اعتراض کرده بود. نشست مشورتی کانون قرار
بود در منزل شخصی یکی از اعضا برگزار شود، اما وزارت اطلاعات با
احضار صاحبخانه، او را وادار کرده بود که نشست را لغو کند.
وسوسه در کنار تودهها قرار داشتن به بهای سر بریدن
آزادی در پای قدرتی که با پشتیبانی همان تودهها مستحکم میشود،
دیر یا زود گریبان روشنفکر را خواهد گرفت. «مردم» و «توده» در یک
دموکراسی با حاکمیت بر سرنوشت خود، «آزاد» میشوند ولی با مشارکت
در قدرت، پایشان به زنجیر سنگین مسئولیت بسته میشود. هر چه قدرت
مسئولیتناپذیرتر باشد به همان اندازه انحطاط جامعه عمیقتر است.
برای وقوع یک انقلاب سه شرط لازم است: یکى درهمریختن تطابق نظم
ذهنى و نظم عینى توزیع لذت، یعنی شیوع این باور که وضع موجود از
حیث دسترسی به مطلوبهای کمیاب (لذت)، وضعی طبیعی یا تقدیری نیست،
و خروج از آن ممکن و بایسته است... شرطِ لازمِ دوم، وصل کردن سرنخ
تمام یا غالب مشکلات به سلطه طبقه حاکم است، و این ممکن نیست مگر
در پناه احساس دارا بودن امکانات گستردهاى که به صرف حذفِ مانعِ
قدرتِ مستقر، کمبودها و رنجها برطرف شود. و شرط لازم سوم،
نتوانستن یا نخواستن قدرت مستقر در بهکارگیرى شیوه هاى کارآمد
سرکوب است.
امروزه گفتمان ما کنشگران سیاسی ـ مدنی برای آینده
کشورمان در راستای دستیابی به یک نهاد و نظام سکولار پارلمانی است.
سکولاریسم و گیتیگرایی یعنی جدایی دین از سیاست از شرایط لازم و
اساسی برای دستیابی به دمکراسی میباشد. در دنیای کنونی، ائتلاف دو
نهاد «سلطنت و دین» جایی در گفتمان سیاسی آینده کشورمان ندارد. ملت
ایران به رشد فکری والایی رسیدهاند که ارزش سکولاریسم را درک
کردهاند و این مهم همراه با احترام به باورها و عقاید دیگران است.
صحبت ما بر سر آنهایی است که با پول و سلاحی که از خارج به سوریه
میآید دستشان به خون آلوده است. این توهم را که میتوان بدون اسد
راه حلی یافت باید یک بار برای همیشه به خاک سپرد. . آنهایی را که
این فکر را هنوز ترویج میکنند باید به خاطر خونریزی در سوریه به
محاکمه کشاند. ما باید نیروهای خودمان را روی هم بگذاریم تا یک
آتشبس برقرار شود و نه اینکه درباره این صحبت کنیم که چه کسی باید
بر سوریه حکومت کند.